اتوبوس مدیران دولتی!

رضا فراهانی- مساله‌ای که این روزها در کنار مشکلات عمده کشور‌ از گرانی و شرایط نامطلوب معیشت مردم گرفته تا فقر و بیکاری و... توی ذوق می‌زند و عملکرد دولت را بیشتر زیر سوال می‌برد، به عبارت یا مصداق تازه‌ای برمی‌گردد که در ادبیات مدیریتی مملکت رایج شده است؛ «اتوبوس مدیران دولتی» به این معنا که اتوبوس اقوام و آشنایان مدیران را جلوی فلان وزارتخانه یا فلان سازمان برای گرفتن شغل و مقام و منصب پیاده می‌کند، انگار هر وزیر و مدیری که سر کار می‌آید به عنوان یک وظیفه ملی، باید اطرافیانش را بر صندلی و منصبی بنشاند تا در چرخه رانت، وقفه‌ای ایجاد نشود. اگر نگاهی به اوضاع چنین مدیرانی بیندازیم و رابطه‌ها را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که نه قوم و خویشی از قافله عقب مانده و نه مدیری از اتوبوس رفاقتی مدیران جا مانده است.
یکی از ایرادات و مشکلات اساسی که بر دولت‌های هشتم و نهم وارد بود و دائم در بوق و کرنا اعلام می‌شد، همین رانت‌هایی بود که برای آشنایان، دوستان و حتی همفکران‌شان در نظر می‌گرفتند. تنها چیزی که در این میان برای ایشان قابل توجه نبود مصالح مملکتی و مشکلاتی که در آینده به واسطه این انتصاب‌ها به وجود خواهد آمد، بود. به عنوان مثال فردی که سابقه مدیریت چندانی نداشت به ناگاه سر از صنعت خودروسازی درمی‌آورد و سکان هدایت و میز ریاست کارخانه‌های بزرگ در اختیار وی قرار داده می‌شد. شوربختانه این روند اما به شکلی دیگر در دولت‌های کنونی در حال اتفاق است. فردی وارد حوزه گردشگری می‌شود و تمام افرادی که در سازمان قبلی با وی همکار بوده یا نسبت دوستی و فامیلی دارند را به سازمان مذکور می‌آورد یا فرد دیگری در ورزش مسوولیت انجام کاری برعهده‌اش قرار می‌گیرد که او نیز با روشی زیرکانه و سیاستمدارانه دوستان و اقوام محل کارش را وارد می‌کند و برخی‌هایشان را نگه داشته و برای برخی دیگر سکو و پلی برای ارتقا و پرتاب به سوی مناصب بالاتر می‌سازد تا به نوعی ادای دین خویش را به هم‌حزبان، همفکران دوستان، آشنایان و اقوام انجام داده باشد. در این بین فارغ‌التحصیلانی که به واسطه همین رانت‌مداری و رانت‌بازی‌ها از قافله خدمتگزاری عقب مانده‌اند در حال از بین رفتن و به جرات می‌توان گفت نابودی هستند. جوانی که این روزها با سنی حدود 40 سال و مدرک تحصیلی همچون کارشناسی ارشد و دکترا در شرکت‌های خصوصی مشغول فعالیت‌های غیرمرتبط است یا حتی با داشتن چند فرزند بیکار بوده و باید به کارهای سطح پایین جهت امرارمعاش روی آورد، به چشم خود می‌بیند چطور جوانی‌اش در حال تباه شدن است و به حال خود غبطه می‌خورد.
او قربانی حرکت اتوبوس مدیران در دولت‌های مختلف است. هیچ راهکاری برایش باقی نمانده. دوری از وطن و میهن مادری‌اش و البته مهاجرت هم داستان‌های خاص خود را دارد که باز هم مهم‌ترین آنها پول است.
خلاصه کلام اینکه جوانان شایسته این مرز و بوم، چه آنهایی که در صندوق رای نام حسن روحانی را به امید بهبودی اوضاع مملکت و برون‌رفت از سختی‌ها و ناشایسته‌سالاری‌هایی که در قبل وجود داشته انداخته‌اند و چه افرادی که مدنظرشان افراد دیگری برای احراز پست ریاست‌جمهوری بوده و اتفاقا این روزها هم برای کوبیدن و چوب لای چرخ دولت گذاشتن کم هم نمی‌گذارند، هر دو ناامیدند از دولتی که نام خود را دولت تدبیر و امید قرار داده است. چه خوب است با تدبیر طی سه سال آتی و سرلوحه قرار دادن منویات مقام معظم رهبری جهت بهبود وضع اقتصادی، معیشتی و اشتغال و به دور از هر رانت و دوست و فامیل‌بازی به فکر جوانانی باشیم که به واسطه چندین سال تحصیل در دانشگاه‌های این کشور هزینه‌هایی را بر ایران عزیزمان تحمیل کرده‌اند و حالا نوبت بهره‌وری و بهره‌گیری از ایشان در جای‌جای این مرز و بوم است. وقت تدبیر است چرا که 1400 نزدیک است.
yahoo.com1@r_f60