سخنان احساسی

چند سال قبل، در مراسم سالگرد شهید باکری، پای صحبت مسعود پزشکیان، نایب‌رئیس مجلس نشستم؛ سخنانی که واژه به واژه آن بر روح و روان حاضران می‌نشست. آن شب با خود گفتم که گویی سلاله‌های سرزمین ستارخان و از جمله این نماینده شجاع، همواره در حیات  سیاسی-اجتماعی کشور نقش‌آفرینند. از آن زمان هر بار که پیگیر مواضع ایشان بودم، او را فراتر از حوزه انتخابیه و دیده‌بانی برای تمامی مسائل کشور دیدم. سخنان نایب‌رئیس صریح‌البیان مجلس در آخرین روزهای دی‌ اما از فضایی دیگر حکایت داشت. او در نشست اخیر مجمع مطالبه‌‌گران استان اردبیل، درباره مشکلات شرکت کشاورزی و دامپروری مغان انتقاداتی مطرح کرد که قابل تأمل و البته دور از سبک و سیاق گذشته بود. انتقادات پزشکیان از این بنگاه اقتصادی تولیدی بدون درنظرگرفتن محدودیت‌ها و مشکلات ساختاری بود که متأسفانه در همه واحدهای اقتصادی دولتی درحال‌حاضر به چشم می‌خورد. ازاین‌رو، برداشت او از طرح توجیهی موفق اولیه شرکت را -که 60 سال پیش از سوی آمریکایی‌ها ارائه شد و اکنون به‌زعم وزیر سابق بهداشت شرکت در ورطه نابودی قرار دارد- نوعی ارزیابی شتاب‌زده و غیرکارشناسانه باید تلقی کرد. به‌نظر می‌آید چنین برداشتی از ریشه‌یابی مشکلات این نوع بنگاه‌های اقتصادی، متأثر از فضاسازی‌های جهت‌دار باشد. گرچه از یک پزشک انتظار نظر کارشناسانه دقیق در مسائل کشاورزی را نباید داشت، اما از نایب‌رئیس دستگاه قانون‌گذاری انتظار می‌رود از نیروهای متخصص معتمد در هر حوزه‌ای برای حل مسائل آن بهره بگیرد. شگفتی بیشتر آنکه آقای دکتر گفت آمادگی دارد با پرداخت 200‌میلیارد تومان (شاید به‌عنوان اجاره سالانه) تا 20‌هزار‌میلیارد تومان درآمد از این واحد تولیدی به‌دست آورند. واقعا اگر چنین توانایی‌ای در نایب‌رئیس مجلس وجود دارد چرا برای ارتقای این ثروت ملی تاکنون طرحی اجرائی ارائه نداده‌ است؟ شاید تحت‌تأثیر درآمد پزشکان تصور می‌کند در کشاورزی نیز چنین سوروساتی وجود دارد. باید باور کنیم بهره‌برداران ریز و درشت این بخش سقف معیشت‌شان در نظام اقتصادی تولیدمحور بنا نشده است؛ سقفی که درحال‌حاضر در زیر آسمانی قهرآلود در تب‌وتاب است. 
بدون تردید شرکت کشت و صنعت مغان نیز از محدودیت بنگاه‌هایی رنج می‌برد که قرار است ظرفیت‌های قابل اعتنای خود را بروز دهند. به‌نظر می‌آید با این‌گونه انتقادات شتاب‌زده فقط برای امثال این بنگاه 23‌هزار هکتاری می‌توانیم دو سرنوشت زودرس رقم بزنیم یا اینکه وزارت جهاد کشاورزی را وادار کنیم که به حراج این ظرفیت بالا در بازار خصولتی‌ها اقدام کرده یا در زیر فشار اهرم منطقه‌ای به تغییر مدیریت آنها مبادرت کنند. بدون تردید هیچ کدام از این سرنوشت‌ها به بهره‌وری پایدار ملی نمی‌انجامد. ای‌کاش این صاحبان تریبون، با این حساسیت‌های مسئولانه، به ریشه‌یابی‌های غیراحساسی بپردازند. در‌این‌صورت، چه‌بسا این شرکت نیز با جذب سرمایه و مشارکت فنی خارجی بتواند به‌عنوان یک پایلوت موفق چراغی راهنما برای تولیدکنندگان و برج میلادی در خاورمیانه شود.