منطق سياست‌گذاري را فراموش نكنيم

شايد بتوان گفت كه يكي از مشكلات ما در امر سياست‌گذاري و اتخاذ تصميمات مديريتي بي‌توجهي به منطق آن است. سياست‌گذاري يك مجموعه به هم پيوسته است. هر بخش آن براي انجام كار و تحقق هدف خاصي است. مجموعه سياست‌گذاري است كه به بهبود وضع كمك مي‌كند، نه فقط يك جزء آن. همه شنيده‌ايد اين طنز را كه مي‌گويند يك‌بار مردم ديدند كه گروهي درحال حفر كانالي هستند و گروه ديگري نيز آن را پر مي‌كنند، بدون آن‌كه اتفاق خاص دیگري بيفتد. پرسيدند كه چرا اين كار را مي‌كنيد، گفتند مي‌خواهيم در اين‌جا لوله‌گذاري كنيم؛ سه گروه هستيم، يك گروه مسئول حفر كردن، يك گروه لوله‌گذاري و گروه سوم مسئول ترميم و پر كردن هستند. گروه اول و سوم امروز آمده‌اند و كارشان را انجام مي‌دهند، ولي گروه لوله‌گذار مرخصی رفته و نيامده است!
در جريان رسيدگي به اجراي طرح ترافيك جديد تهران در شوراي شهر، گفته شد كه اگر خودرويي معاينه فني برتر داشته باشد، 20‌درصد كمتر پرداخت مي‌كند و خودروهاي هيبريدي و برقي فقط يك‌دهم هزينه را پرداخت خواهند كرد. در مخالفت با اين دو تخفيف ادعا شد كه اين كار به نفع افراد ثروتمند است. البته معاونت حمل‌ونقل و ترافيك نيز پاسخي ارايه كرد كه درست بود ولي هدف اين يادداشت نقد چنين پرسشي از منظر سیاست‌گذاری است. فلسفه اصلي اجرا كردن طرح ترافيك تحقق يك خير عمومي است؛ جلوگيري از ترافيك در مناطق مركزي و شلوغ‌تر شهر و كاهش آلودگي هوا، همچنين تأمين حدي از درآمد براي شهرداري. اين طرح بايد ملتزم به اين اهداف باشد. اتفاقا اين اهداف به نفع طبقات پايين نيز هست، چون اين طبقات براي رفت‌وآمد خود، بيشتر از آن‌كه از وسيله نقليه شخصي استفاده كنند، از وسيله نقليه عمومي استفاده خواهند كرد. پس اگر فرض كنيم يك روز اعلام شود كه هيچ‌كس مجاز به آوردن خودرو شخصي در سطح شهر نيست، در اين‌صورت نوعي برابري نسبي ميان طبقات گوناگون مردم در رفت‌وآمد شهري ايجاد شده است.
به‌علاوه، اگرچه هدف اين طرح ايجاد برابري نيست، ولي به‌صورت ناخواسته تا حدي نيز اين هدف را بهبود مي‌بخشد، زيرا كساني آمادگي پرداخت هزينه ورود به طرح را خواهند داشت كه غالبا ثروتمندتر باشند و اين نوعي اخذ ماليات از آنان است. ولي چرا بايد عوارض ورود به اين منطقه براي خودروهاي هيبريدي و برقي كمتر باشد؟ به اين علت كه آنان با خريد اين خودروها نوعي از مشاركت مدني را در بهبود شرايط شهر و كاهش آلودگي هوا نشان داده‌اند. فرض كنيد كه همه خودروهای شهر برقي يا هيبريدي شود، در اين‌صورت هواي شهر بسيار پاكيزه و لذت‌بخش خواهد شد، پس چرا نبايد چنين رفتاري را تشويق كرد؟ مگر نه اين‌كه هدف اين طرح كاهش آلودگي هواست؟ خب، چه چيزي بهتر از اين رفتار؟
در مقابل نه‌تنها بايد خودروهاي آلوده‌كننده را با حداكثر عوارض مواجه كرد، بلكه بايد جريمه نيز شوند و حتي ورود آنها را به داخل محدوده طرح ممنوع كرد، حتي اگر اين خودروها مربوط به طبقات پايين‌تر جامعه باشد. در كشورهاي توسعه‌يافته، خودروهايي كه فاقد استانداردهاي جديد باشند با هزينه‌هاي زيادي مواجه مي‌شوند، به‌طوري كه نگهداري آنها ديگر مقرون به‌صرفه نخواهد بود. اين سياست موجب مي‌شود كه خودروهاي كم‌كيفيت، گران تمام شوند و ديگر كسي رغبت به خريد آنها نداشته باشد. يكي از علل پيشرفت‌هاي صنعتي، اجراي همين سياست‌هاست. هنگامي كه بنزين را گران مي‌كنيم، درواقع خودرويي را كه مصرف بالاي بنزين دارد و از كيفيت پايين برخوردار است، گران مي‌كنيم و توليد آن را مقرون به‌صرفه نمي‌كنيم. در نتيجه كارخانه‌ها به اين‌سو حركت مي‌كنند كه خودروهايي با ميزان مصرف سوخت كمتر توليد كنند؛ در حالي كه در ايران صرف نمي‌كند تا سرمايه‌گذاري لازم انجام گیرد که از مصرف سوخت خودرو كاسته شود.
ولي اين يك‌سوي ماجراست. در سوي ديگر ديده مي‌شود كه نابرابري طبقاتی زياد است و كسي كه آن پرسش را درباره تخفيف به خودروهاي هيبريدي طرح كرده است، به‌طور عادي مي‌بيند كه با وجود اين نابرابري‌ها، هنگام تعيين عوارض ورود به داخل محدوده نيز اين نابرابري تشديد مي‌شود، حداقل در زمان تعيين مبلغ چنين است، لذا دچار مسأله مي‌شود. مشكل اين‌جاست كه سياست‌گذاري يك بسته كامل است. نمي‌توانيم بخشي از آن را اجرا كنيم ولي نسبت به بخش ديگرش بي‌تفاوت باشيم و از كنار آن گذر كنيم. موضوع كاهش نابرابري را بايد از طريق ساير عوارضي حل كرد كه هدف مشخص آن تعديل نابرابري است. اين امر نيز ضروري است. به‌طور مشخص عوارض سالانه خودروها بر حسب سطح قیمتی آنها را مي‌توان از منظر تعديل ثروت يا درآمد نيز انجام داد. در هر صورت بايد اين بخش از سياست‌گذاري اجتماعي نيز انجام شود، در غير اين‌صورت مشابه همان حفاري كانال و سپس پر كردن آن بدون لوله‌گذاری خواهيم شد. كسي با حفاري و بازسازي آن مخالف نيست، ولي هنگامي كه لوله‌گذاري نشود ولي حفاري انجام شود، كاري عبث و اضافي به نظر خواهد آمد.