به بهانه سالروز درگذشت نقاش و پیکرتراش مشهور فلورانس ایتالیا، مروری کوتاه بر زندگی و آثار میکل آنژ

 آذر صدارت    - فردا، چهارصد و پنجاه و چهارمین سالروز از دنیا رفتنِ یکی از معروف ترین هنرمندان دوره رنسانس ایتالیا، نقاش و پیکرتراش مشهور، مایکل آنجلوبوناروتی است که ما به نام «میکل آنژ» می شناسیمش. یک هنرمند خلاق و نابغه که در طول 88 سال زندگی و 75 سال فعالیت هنری اش، تعدادی از ماندگارترین آثار هنری دنیا را خلق و به چشم های هنردوستان هدیه کرد.
 
کجا به دنیا آمد و چگونه شروع کرد؟
میکل  آنژ سال 1475 میلادی، در توسکانی، یکی از شهرهای کشور ایتالیا به دنیا آمد. او هم مثل بیشتر هنرمندانِ دنیا، از کودکی به یادگرفتن و انجام کارهای ذوقی و هنری، علاقه نشان می داد. منتها خانواده میکل آنژ هم مثل بیشتر خانواده های نگران که تصور می کنند هنر، موفقیت و عاقبت به خیری ندارد، مخالف علایق او بودند و همین به دعوای سختی بین او و پدرش منجر شد و این گونه بود که میکل آنژِ سیزده ساله، تنها و مستقل، به عنوان دستیار در یک کارگاه نقاشی مشغول به کار می شود و در سال های کار و تلاش برای معاش، در همان کارگاه، نقاشی روی دیوار و مجسمه سازی را از یکی دو استاد کاربلد می آموزد.
دعوتِ سرنوشت ساز لورنزوی مدیچی
لورنزوی مدیچی، یکی از برجسته ترین حاکمان فلورانس طی رنسانس ایتالیا بود که با نام لورنزوی باشکوه از او یاد می شد. او که در کنار برتری هایش در سیاست و دیپلماسی نسبت به حاکمان هم دوره خود، به همنشینی با عالمان، فیلسوفان، شاعران و هنرمندان علاقه داشت و کاخی را به همین منظور اختصاص داده بود، هنگامی که میکل آنژ 15 ساله بود، به وی و آثارش علاقه مند شد و از او برای حضور در کاخ مدیچی و دورهمی و گپ و گفت با دیگر هنرمندان، دعوت کرد. این تجربه و قرار گرفتن میکلِ نوجوان در معرض تفکرات فلسفیِ نخبگان عصر خودش، تاثیر عمیقی بر نگاه او به زندگی داشت. هرچند چیزی نگذشت که لورنزوی چشم از جهان فروبست و پسرش جانشین او شد و فلورانس دستخوش ناآرامی هایی گشت. همان روزها بود که میکل آنژِ 20 ساله به همراه چندنفر از دوستانش، فلورانس را به مقصد بولونیا ترک کرد و در آن جا، اولین قراردادهایش برای ساختن سالن اجتماعات و تندیس های قیمتی اش، شکل گرفت.


یک زندگی شلوغ و پرفراز و نشیب
میکل  آنژ هم مثل همه آدم ها و به خصوص مثل بیشتر هنرمندان دنیا که به واسطه متفاوت بودنشان، زندگی پرفراز و نشیبی را تجربه می کنند، در طول زندگی اش اتفاقات و بالا و پایین های زیادی داشته؛ چندین بار مهاجرت از بولونیا به فلورانس و از فلورانس به رُم، دل بستن به وعده و وعیدهای حاکمان و اسقفانِ زمان خود بابت حمایت از هنرش و سرانجام ناامیدی و سرخوردگی، تلاش برای اعتلای هنرش از راهِ قبول سفارش و در ادامه، تحمل سلایق و باید و نبایدهای ضد و نقیضِ سفارش دهنده که می تواند هر هنرمندی را آزار دهد، از جمله دشواری هایی است که میکل آنژ هم پشت سر گذاشته است.
چشم نوازترین آثار هنری دنیا، خلق می شوند
بیشترمان میکل آنژ را به عنوان یک نقاش بزرگ که «تابلوی آفرینش» را بر سقف کلیسای سیستین، اقامتگاهِ رسمیِ پاپ در واتیکان خلق کرده می شناسیم؛ «آفرینش آدم» یکی از داستان های جذاب انجیل، کتاب مقدس مسیحیان است که در آن لحظه حیات بخشیدنِ خداوند به آدم روایت می شود. در این اثر، در کنار آدم و حوا و اشاره ای که نشان دهنده روح بخشیدن به این دو است، در سمت راست تصویر، می توان برشی عرضی از مغز انسان با جزئیاتی قابل توجه را تشخیص داد که نشان دهنده تسلط بالای نقاش بر آناتومی بدن انسان است. با این همه، میکل آنژ بیش از این که یک نقاش باشد، یک پیکرتراش و مجسمه ساز است که مهم ترین آثار مجسمه سازی دنیا را خلق کرده است. مجسمه «داوود» که از سنگ مرمرِ یک تکه، به ارتفاع 5متر، ساخته شده شاهکار تعادل در مجسمه سازی است و همان طور که از نامش برمی آید، پیکر یکی از چهره های انجیل است و دیگری مجسمه «موسی» که از سنگ مرمر یک تکه، با ارتفاع دو و نیم متر ساخته شده و عزم و صلابت و امید، همزمان در چهره و چرخش سر و نگاه مجسمه، به چشم می خورد. از میکل آنژ تعدادی اثر به شکل نقش اندازی روی مرمر هم به جا مانده که «مادونا روی پله» و «جنگ دو پیکر» از این جمله اند.
یک نکته جالب!
شاید جالب باشد بدانید چهره میکل آنژ در بسیاری از آثار نقاشی اش دیده می شود. او از آن دست هنرمندانی بود که معمولا در پایان کار، امضایی روی اثرش باقی نمی گذاشت. همچنین هیچ نقاشی پرتره ای از خودش نکشیده اما در برخی از نقاشی هایش، طرحی شبیه چهره خودش در تصویر دیده می شود، از جمله در نقاشی معروف «قضاوت نهایی» . در این نقاشی، یکی از شخصیت ها، تکه ای پوست در دست دارد که صورت نقاش روی آن دیده می شود.