گور مهجور شاهزاد‌‌ه زند‌‌

مهتاب جودکی- شهروند| شاهزاده زند این‌جا خفته است؛ در حصاری فلزی، زیر مرمر سفیدی منقش به سروی بلند، وسط یک پیاده راه خاکی. آرامگاه محمدرحیم‌خان، پسر «وکیل‌الرعایا» از دو قرن پیش همین‌جا بود؛ در ضلع جنوبی صحن حضرت علی‌بن‌حمزه(ع)، امامزاده‌ای در شمال شیراز. رحیمخان در جوانی از بیماری مرد و روی قبرش نوشتند: «صد حیف ز خسرو جوان بخت». بنای باشکوهی که گور شاهزاده زند را در پناه خود داشت، با آمدن شاهان قاجاری مهجور و مخروب شد تا سال‌ها بعد که هنرستانی همان‌جا ساختند و مرمر سفید قبر در یکی از کلاس‌ها جای گرفت. بعدها هنرستان هم به‌کل ویران شد و سایه‌ای بر سر گور رحیم‌خان نماند. امروز این روزگار شاهزاده خفته جوان‌بخت دودمان زندیه است: قبر در پیاده‌رو است و سنگ مرغوبش زیر باران و باد فرسوده شده، شعرهایی که بیشتر از 200‌سال پیش روی آن نقش شدند، محو می‌شود و تنها پناه گور، یک چارچوب فلزی سبز ساده است. اینها همه هیچ، اکنون بیم آن می‌رود که با اجرای طرح توسعه حرم‌علی‌بن‌حمزه(ع) که شهرداری و اوقاف شیراز مشغولش شده‌اند، گور بازمانده ویران شود.
شیراز، شهر‌ هزار مزار است و مزار رحیم‌خان یکی از آن هزاران که گوشه‌ای از محدوده امامزاده رها شده. نه اداره اوقاف و خیریه، نه شهرداری و نه اداره میراث فرهنگی هنوز نه خواسته و نه توانسته‌اند که برای این گور بازمانده از خاندان زند کاری کنند. سنگ سفید مزار شاهزاده گوشه‌ای خاک می‌خورد و معلوم نیست در طرح توسعه حرم که حاصلش تا این‌جا ساخت پلی زیرگذر بوده، چه سرنوشتی برای آن رقم می‌خورد.
شهرداری شیراز زیرگذر را ساخته و مسیر راه خودرو‌ها را از حرم تا رودخانه خشک هموار کرده است. قبر رحیم‌خان هم در این طرح است و این‌طور که میراث فرهنگی استان فارس پیش از این اطلاع داده بود، متولی حفظ و نگهداری از آن اوقاف و امورخیریه فارس و شهرداری شیراز هستند.
یک درد از میان هزاران


«وضعیت آرامگاه اصلا خوب نیست. تا دو سه ماه پیش برای ساخت جاده زیرگذر دورش را بسته بودند و حالا که زیرگذر ساخته شده، دورش را باز کرده‌اند و اطرافش به هم ریخته و پر از خاک است. وقتش رسیده مسئولان میراث فرهنگی کاری کنند.» سیاوش آریا، کنشگر میراث فرهنگی استان فارس این‌طور می‌گوید. وقتش رسیده اما مسئولان استان فارس سرشان شلوغِ چندین مشکل دیگر است: تجاوز به بافت تاریخی شیراز و تخریب خانه‌های قاجاری، شکستن عرصه پاسارگاد با تیرهای برقی که شبانه پشت آرامگاه کورش سر بَرآوردند، آسفالت‌شدن جاده‌ای میان زیستگاه خرس قهوه‌ای در منطقه کوه خرسی پاسارگاد و تمام نابسامانی‌های دیگر.
مدیران سه چهار سالی از وعده‌هایشان گذشته و پاسخی نمی‌دهند. اوقاف با به سرانجام رسیدن طرح زیرگذر چه برنامه‌ای برای گور مهجور رحیم‌خان دارد؟ قرار است چه نهادی برای ساماندهی وضع این قبر تاریخی کاری کند؟ قول چهارطاقی ساختن برای این آرامگاه چرا تا به امروز عملی نشده؟ مصیب امیری، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان فارس می‌گوید كه وقت پاسخگویی به این سوالات را ندارد.
آریا می‌گوید مشکلات مدیریتی میراث فرهنگی بیداد می‌کند. او از وعده‌های دو‌ سال پیش معاون میراث فرهنگی استان می‌گوید که قول داده بود برای این آرامگاه یک چهارطاقی خواهند ساخت و حالا با این پرونده ساخت‌وساز معلوم نیست ساماندهی این گور به کجا خواهد رسید. سه ‌سال پیش هم مدیران شهری چنین وعده‌ای داده و گفته بودند که چون جنس سنگ قبر مرغوب است تا سه ‌چهار ‌‌سال دوام می‌آورد و در این رهایی فرسوده نمی‌شود: «حالا نزدیک نوروز است و مدیران علاوه بر سروصداهای تخریب بافت تاریخی، پیگیر نورپردازی اطراف ارگ کریمخانی‌اند و بعید است کسی به فکر قبر یک بازمانده از خاندان کریمخان باشد.»
متولی کیست؟ نمی‌دانیم
مسعود منیعاتی، رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی استان فارس از آبادی آرامگاه رحیم‌خان در روزگار دور یاد می‌کند که «شاید بخشی از عمارت این آرامگاه در دوره‌ای بر اثر یک زلزله مهیب تخریب شده.» عمارتی سایه گور شاهزاده بوده و او سند می‌آورد: «در بناهای اطراف قبر بعضی نشانه‌ها و مصالح معماری این عمارت به کار رفته. مثل دو ستون سنگی بزرگی که زمانی در عمارت آرامگاه بوده و در بعضی از تصاویر قدیمی هم دیده می‌شود اما آنها را به مدرسه طالقانی برده‌اند که بنایی پهلوی است و فاصله‌اش با قبر چند متر است.» بعد از آن هم احتمالا دیگر وضع این قبر خیلی مهم نبوده؛ چه در دوره پهلوی و چه بعد از آن. «زمانی هم یک هنرستان بالای سرش بود و از قبر به‌عنوان سکو استفاده می‌شد. الان هم وسط یک پیاده‌روی خاکی است.»
دو هفته پیش صادق زارع، مسئول واحد نظارت فنی معاونت میراث فرهنگی استان فارس با تأیید وضع نامطلوب قبر رحیم‌خان به «ایرنا» گفته بود: «با توجه به این‌که قبر رحیم‌خان زند در محدوده حرم علی بن حمزه(ع) قرار گرفته متولی ساماندهی این قبر هیأت امنای این حرم مطهر است و سازمان میراث فرهنگی در این‌باره وظیفه نظارتی دارد.» او توضیح داده بود که چون قبر رحیم‌خان زند در طرح توسعه حرم علی بن حمزه(ع) قرار گرفته، متولی حفظ و نگهداری از آن اوقاف و امور خیریه فارس و شهرداری شیراز هستند و سازمان میراث فرهنگی در این زمینه متولی نیست و تنها به‌عنوان دستگاه نظارتی ایفای نقش می‌کند.
رحیم صفری، رئیس اداره اوقاف و امورخیریه ناحیه سه شیراز هم این‌طور پاسخ داده بود که «اداره اوقاف و امور خیریه متولی امر بقاع متبرکه و مساجد است» اما با این‌که «بحث حفظ مشاهیر و شخصیت‌های تأثیرگذار تاریخ مربوط به میراث فرهنگی است»، درباره قبر رحیم‌خان زند «این اداره تاکنون مکاتبه‌ای با اوقاف نداشته است.» به گفته او هرچند وظیفه اوقاف و امورخیریه حفظ و نگهداری آثار تاریخی نیست اما باز هم هیأت امنای حرم به دلیل حفظ قبر رحیم‌خان برای این قبر نرده حفاظتی و دوربین مدار بسته گذاشته‌اند. رئیس اداره اوقاف هم معتقد است که «متولی اصلی این کار اداره کل میراث فرهنگی فارس است.» دو ستون از عمارت قبر رحیم‌خان که در حال از بین رفتن بود را اوقاف به هنرستان طالقانی منتقل کرد، اگر چه «این کار جزو وظایف سازمان میراث فرهنگی بود.» علاوه بر این در حالی ‌که «تهیه طرح برای بازسازی، حفظ و نگهداری آثار تاریخی باید توسط خود سازمان میراث فرهنگی انجام شود» اما این نهاد «تا کنون برای قبر رحیم‌خان زند طرحی ارایه داده نکرده» تا «اوقاف مقبره را حفظ کند.»
در سال‌های گذشته مسئولیت این گور میان نهادهای مختلف پاس‌کاری شده است و مدت‌هاست هیچ نهادی خود را مسئول این قضیه نمی‌داند. رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی استان فارس هم می‌پرسد: «طرفمان در این قضیه کیست؟» و جواب می‌دهد که نمی‌دانیم: «آیا با در نظرگرفتن این‌که قبر رحیم‌خان اثری تاریخی است، میراث فرهنگی مسئول است؟ آیا اگر آن را یک قبر در نظر بگیریم، اوقاف باید کاری کند؟ یا به‌عنوان عنصری که در فضای شهری قرار گرفته و اطرافش توسعه در حال وقوع است، شهرداری مسئولیت دارد؟ دقیقا نمی‌دانیم. به هر کسی می‌گوییم می‌گویند متولی ما نیستیم.»
هزار مزار فراموش‌شده اینجاست
اینجا شهر‌ هزار مزار است و به جز گور شاهزاده جوانبخت دودمان زند، گورها و مردگان دیگری هم فراموش شده‌اند. معین‌الدین جنید شیرازی «تذکره‌ هزار مزار» را در‌ سال 791 هجری تالیف کرد و عیسی بن جنید، پسرش به فارسی برگرداند. ‌هزار مزار از گورستان‌های شیراز گفته و احوال عرفا و علمای مشهور و مدفون در شیراز را شرح داده است. از میان این هزار، گورهایی در این شهر سامان داده شد، مثل آرامگاه‌های شیخ کبیر محمد روزبهان و شاه شجاع مظفر شیرازی؛ اما زمان که گذشت گورهای فراموش‌شده حتی اگر سقفی سایه سرشان شد، رها شدند.
مثل شیخ ابواسحاق اطعمه شیرازی، شاعر قرن نوزدهم که اشعاری در احوال انواع خوراکی‌ها سرود و اطعمه لقب گرفت. شاعری که دیوان شعری هم دارد اما قبر ساده‌اش در صحن چهل‌تنان در یک کیلومتری شمال زیارتگاه حافظ فراموش شده و کسی آن را نمی‌شناسد.
مثل آرامگاه میر سید شریف جرجانی، منطق‌دان و ادیبِ صاحب کتاب و علم که سال‌ها وضع نابه‌سامانی داشت؛ دانشمندی که به وقت فتح شیراز به دست امیر تیمور گورکانی به‌عنوان غنیمت جنگی به سمرقند تبعید شد، در سرزمین خود فراموش شد و کشورهای فارسی‌زبان همسایه برایش بزرگداشت برگزار کردند. گور سیدشریف در بافت تاریخی شیراز جای گرفته اما در آرامگاه به روی دوستدارانش اغلب بسته است.
یا مثل آرامگاه ابش خاتون، تنها فرمانروای زن فارس که در آستانه ویرانی است؛ بازدیدکننده ندارد و کسی دنبال مرمتش نیست. درش را غل و زنجیر کرده‌اند و کسی نمی‌تواند از آن بازدید کند. روایت سعید میرسعیدی، پژوهشگر تاریخ از گور رحیم‌خان
اینجا آرامگاه فرزند وکیل است شاید در نگاه اول اهمیت این سنگ گور به چشم نیاید اما واقعیت این است که به دلایل مختلف واجد اهمیت و ارزش فراوانی است. اینجا آرامگاه محمدرحیم‌خان، پسر کریمخان زند وکیل‌الرعایا پادشاه خوشنام ایران است. این پسر جوان در روزگار پادشاهی پدر و اوج شکوفایی شیراز به عنوان پایتخت ایران، در هجده سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
سنگ گور او درواقع باقیمانده‌ای از بنایی زیباست که در آن روزگار پدر برای پسر جوان ساخته بود و توصیفاتی از آن در منابع تاریخی موجود است. هرچند بنای آرامگاه را گذر زمان ویران کرده و در محل تغییرات فراوان اتفاق افتاده است اما محل سنگ و گور دست نخورده مانده است.
سنگ از مرمر مرغوب تبریز ساخته شده و ابیات زیر در وصف و مرثیه محمدرحیم‌خان بر روی آن حک شده است:
«هو حی الذی لایموت. صد‌هزار افغان ز بیداد فلک/ از جفای دهر و از جور زمان/ کز سپهر سروری تابان مهی/ برد چون شمع شبستان جهان/....چشم و چراغ روزگار/قره‌العین وکیل جم نشان/ خون فشاند از لاله زین ماتم زمین/اشک بارید از کواکب آسمان / از پی تاریخ پاسخ بازگفت/ نوجوان شهزاده‌ای رفت از جهان»
شعر دیگری نیز روی سنگ دیده می‌شود که مصرع آخر آن حاوی ماده تاریخ ‌سال 1191 مقارن با درگذشت محمد‌رحیم‌خان است: «صد حیف ز خسرو جوان بخت/ نیکو خلف وکیل دوران/ شهزاده رحیم‌خان که افشاند/ بر وصل عروس ملک دامان/ در خورد چو این جهان نبودش/ گردید در آن جهان جهان‌بان/ از عالم پیر چون جوان رفت/ وز پیر و جوان برآمد افغان/ مشهور نگاشت بهر تاریخ/ افسوس ز خسرو جوانان»
شرح واقعه مرگ محمدرحیم‌خان زند در تواریخ دوره زندیه مستور است و این‌طور برمی‌آید که عموم مردم بسیار متأثر و عزادار شدند و مرگ نابهنگام جوانی رشید و محبوب که سایه شاهزادگی بر سر و امید آینده‌ای درخشان در پیش روی داشت برای همگان بسیار گران بود؛ اما بعدها بازی روزگار چنین رقم خورد که پسران دیگر وکیل نیز سرانجام تلخی یافتند و شاید محمدرحیم‌خان خوشبخت‌ترینشان بود که عمرش به روزگار پس از پدر و جنگ‌های خانوادگی و کور شدن‌ها و اسیر شدن‌ها نرسید. او در بهترین و زیباترین روزهای شیراز و سلسله زندیه، دو ‌سال پیش از مرگ پدر از دنیا رفت.
نقش و نامی در تاریخ از او دیده نمی‌شود چراکه بسیار جوان‌تر از آن بود که نقشی سیاسی داشته باشد؛ اما در منابع دوره زندیه به مناسبت‌های مختلف از او و به‌خصوص واقعه مرگش یاد شده است.
به نوشته گلشن مراد یکی از معتبرترین منابع عصر زند، محمدرحیم‌خان پسر دوم وکیل پس از ابوالفتح خان ولیعهد، در سال1173 ه.ق از مادری اصفهانی متولد شد و مرگش در 22جمادی الثانی 1191 ه.ق اتفاق افتاد. مدفنش در تکیه‌ای بود که وکیل در خارج صحن شاه میرحمزه ساخته بود.
میرزا حسن فسایی در کتاب فارسنامه ناصری می‌نویسد که او به شیوه شاهزادگان نوجوان آن روزگار وزیری داشته است که در مرگ او بسیار سوگوار بوده است: «آقا فضل‌اللّه مستوفی سردزکی در زمان سلطنت حضرت کریم خان زند، علاوه بر منصب استیفای دیوانی به وزارت نور حدقه سلطنت محمد رحیم خان اختصاص داشت و چون محمد رحیم خان در حیات کریم خان طاب ثراه وفات یافت آقا فضل اللّه از مشایعت جنازه او برنگشت و مدت‌ها مجاور قبر محمد رحیم خان شد و هرچند حضرت کریم خان احضارش فرموده، تلطف و مهربانی نمود که از سر مقبره برخاسته، به خانه خود رود قبول نکرده و به عرض رسانید که تا زنده‌ام از قبر ولی نعمت خود جدا نگردم و این مدت رنگ و حنا و لباس فاخر نخواست تا آن‌که والده محمد رحیم خان او را به حمام فرستاد و لباس فاخر پوشانید...»
در آشوب‌ها و منازعات روزهای پس از مرگ وکیل هم نامی از محمدرحیم خان در منابع دوره زند آمده است. مولف تاریخ گیتی‌گشا یکی دیگر از منابع اصلی دوره زندیه چنین نوشته است که پس از مرگ وکیل نظرعلی خان زند سردار معتبر وکیل و فرزندانش در ارگ وکیلی سنگر گرفتند و زکی خان برادر خون‌خوار وکیل سعی در غلبه بر آنها داشت. او حیله‌ای برانگیخته و یکی از زنان وکیل را که مادر محمدرحیم خان بود «به مناسبت این‌که صبیه نظر علی خان مخطوبه آن جوان مغفور بود» به شفاعت فرستاد و خوانین محصور در ارگ به منزل مرحوم محمدرحیم خان که در مجاورت ارگ بود آمدند اما زکی خان به عهد خویش وفا نکرد و آنها را در همان مکان به قتل رساند.
مولف گلشن مراد همچون تاریخ گیتی‌گشا اشاره‌ای به نامزدی محمدرحیم خان با دختر نظرعلی خان اندکی پیش از مرگش دارد: «در‌سال قبل وکیل یک نفر از صبایای نظرعلی‌خان زند را نامزد نواب مغفرت نشان محمدرحیم خان کرده بود.»
میرزامحمد کلانترفارس در روزنامه خاطرات خود اشاره‌ای به مراسم تعزیه محمدرحیم خان داشته است: «در حین فوت رحیم‌خان ولد وکیل، زکیخان کاکل ولد خود را بریده بتعزیه رحیم‌خان، برارم برارم میگفت، با او گفتم که ثمر کشتن‌های مازندران شماست که وکیل می‌چیند...»
اما واقعه مرگ او هرچند در منابع دیگر نیز مورد اشاره بوده است اما کتاب گلشن مراد مفصلا در شرح وقایع‌ سال 1191 ه.ق به«حدوث سانحه جانسوز ارتحال شاهزاده مغفرت نشان محمد رحیم‌خان» اشاره دارد و با وصفی پر سوز و گداز به تفصیل از واقعه بیماری مرگ او نوشته است: «در روز یکشنبه چهاردهم جمادی‌الاول این‌ سال پر ملال تازه نهال حدیقه دولت و اقبال و بهین ثمره شجره ریاض سلطنت و اجلال یعنی شاهزاده فرخ لقای نوجوان و برنای ماه سیمای روشن روان محمدرحیم خان فرزند وسطی پادشاه گیتی ستان که هجده ساله و در میان جوانان بدری در وسط‌هاله بود از احتراق سموم جانسوز حادثه بیماری رو به پژمردگی نهاد....»
به نوشته مولف این کتاب کریم خان طبیبان حاذق ازجمله میرزا محمدنصر و میرزا ابوتراب را بر او گماشت اما فایده نکرد و شخص کریم خان که بر بستر پسر حاضر شده بود «هر چه بیشتر از او احوال می‌پرسیدند کمتر جواب می‌شنیدند.»
مولف در ادامه واقعه مرگ محمدرحیم خان را اینچنین شرح داده است:
«روز دوشنبه بیست و دویم شهر مذکور....آثار و علامات موت از بشره احوال او ظاهر گشت و کار اطبا از معالجه و مداوا درگذشت.»
 در ادامه مولف از سوگواری و عزاداری بزرگان و امرا و لشکریان و عموم مردم یاد کرده است و می‌نویسد که کریم خان را «سلسله صبر و قرار از هم گسست و از مسند سلطنت و شهریاری برخاسته بر خاک تعزیه و سوگواری نشست.» او در صفحات بعدی حتی مرگ وکیل در ‌سال 1193 ه.ق را در اثر غم و اندوه ناشی از این اتفاق می‌داند.
در آن هنگام او را در بنایی بسیار زیبا در خارج شهر شیراز آن روز و در کنار امامزاده شاه میرحمزه به خاک سپردند. این بنا ستون‌های مرمر و سقف و بارگاهی زیبا داشته و تا سال‌ها بسیار مورد توجه مردم بوده است.
کاپیتان فرانکلین سیاح انگلیسی که در سال1786میلادی وحدود ده‌سال پس از مرگ محمدرحیم خان از شیراز بازدید کرده است شرحی از این آرامگاه و وضع آن دارد: «در فاصله یک چهارم مایلی شمال دروازه شاه میرزاحمزه بنای بزرگ هشت ضلعی وجود دارد که آرامگاه محمد رحیم خان پسر دوم وکیل کریمخان میباشد....مقبره هشت پا طول و سه پا عرض دارد که در وسط آن یک سنگ قبر از مرمر تبریز که بطرز ماهرانه‌ای صیقل داده شده است مشاهده می‌شود که روی آنرا پارچه زربفتی پوشانده است. روی سنگ و بر کناره‌های آن جملاتی به زبان فارسی و به خط نستعلیق بسیار زیبا حجاری شده است. اتاق دارای گنبد و قبه‌ای بسیار زیباست و روی دیوارها نقاشیهای جالب توجهی برنگ آبی و طلایی به تقلید از کارهای چینی کشیده‌اند.»
گلشن مراد مدفن او را در تکیه‌ای به نام عمارت چهار صفه که از قبل ساخته شده بود نوشته است:  «حکم فرمودند که تابوت ...را به بقعه شاه امیرعلی حمزه برده در آن‌جا به تجهیز و تکفین نعش شاهزاده پرداخته در اندرون عمارت چهار صفه که در آن‌جا از متحدثات امر همایون بود مدفون ساختند و مدت یک هفته ختمات قرآن نمودند و گاو و گوسفند بسیار ذبح و طبخ کرده و مسماط دولت گسترده طعام بسیار برسم خیرات و صدقات به مستحقان پیمودند.»
قابل تصور است که این آرامگاه تا سال1206ه.ق و تسلط قاجاریه بر شیراز دایر بوده و به شیوه آن روزگار متولی و قاری و مواجب دیوانی و احتمالا موقوفاتی داشته است اما با تصرف شیراز بدست قاجاریه هرچند تخریب نشد اما چون بسیاری از بناها و آثار دوره زندیه کم‌کم مورد بی‌توجهی و فراموشی قرار گرفت.
در فارسنامه ناصری یکی از منابع دوره ناصرالدین‌شاه قاجار هم توصیفی از این آرامگاه وجود دارد و می‌بینیم که بنای آرامگاه تا وقت تالیف این کتاب در 1304 ه.ق پابرجا بوده است:  «نواب وکیل در خارج دروازه اصفهان شیراز در جوار امامزاده حضرت شاه میر علی بن حمزه بن امام موسی کاظم علیه السلام تکیه‌ای از آجر و گچ و سنگ درنهایت استحکام بر قبر او بنا نمود و دو ستون سنگی یکپارچه به ارتفاع پنج زرع در ایوان آن بکار برد و تاکنون باقی است.»
ظاهرا این آرامگاه تا ابتدای دوره پهلوی کم و بیش به شکل اولیه باقی بوده است. با توجه به استحکام بناهای زندی و نیز احترام مردم فارس و شیراز به زندیه و کریمخان وکیل این مسأله دور از ذهن نیست.
در ‌سال 1305 خورشیدی نیاز به گسترش شهر شیراز باعث شد بسیاری از بناهای قدیم کریمخانی را برای ساخت خیابان زند و بناهای جدید ویران کنند. در همان‌سال در محل آرامگاه محمدرحیم خان هم بنای هنرستان شیراز ساخته و باقیمانده آرامگاه تخریب شد. تصویری گویا از آن زمان وجود دارد که مراحل تخریب را نشان می‌دهد و دو ستون بازمانده پیش از تخریب در تصویر دیده می‌شود. پشت این ستون‌ها بنای درحال ساخت مدرسه و در شمال آن هم بنای قدیم امامزاده مذکور مشخص است.
با وجود تخریب آرامگاه سنگ مرمر قبر محمدرحیم خان در محل اصلی حفظ شده و برای بیش از نیم قرن در یکی از اتاق‌های مدرسه قرار گرفته و محفوظ ماند. تصویری وجود دارد که سنگ در وسط یکی از کلاس‌ها دیده می‌شود. در شماره سوم مجله یادگار در آبان ماه 1325 یادداشتی از آقای اسماعیل اشرف به چاپ رسیده است که پس از اشاره به مقابر صادق خان و جعفرخان زند به سنگ قبر «یکی از شاهزادگان زندیه که آن هم در شیراز است» اشاره می‌کند و در توضیحات چنین می‌نویسد:  «در محل فعلی هنرستان شیراز مجاور بقعه حضرت علی‌بن‌حمزه(ع) قبر یکی از شاهزادگان زند بنام رحیم خان فرزند کریمخان موجود است که تاریخ آن اثر طبع شاعری متخلص به‌مشهور می‌باشد و ماده تاریخ آن مصراع افسوس ز خسرو جوانان بسال 1191 هجری قمری است.»
بعدها و در سال‌های اخیر با تخریب مدرسه و ساماندهی محیط اطراف امامزاده این سنگ به وضع فعلی در ضلع جنوبی حاشیه امامزاده و در میان پیاده‌رو و در مجاورت خیابان قرار گرفت و تنها با حفاظی فلزی بسته شده بود. اما در ماه‌های اخیر با ایجاد تغییراتی در محیط اطراف بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است. شاید ضرورت داشته باشد با نگاهی متفاوت با این گور متروک رفتار شود. چرا که این سنگ هنوز بعد از بیشتر از دویست‌سال دقیقا بر جای اصلی خود قرار دارد درحالی‌که حتی گور خود وکیل با کینه ورزی آقامحمدخان قاجار در همان ‌سال 1206 ه.ق ویران شده و جسد او زیر پله‌های کاخ گلستان دفن شد و درنهایت هم مشخص نشد که چه سرانجامی یافت و از گور دیگر فرزندان وکیل هم نشانی نیست. در عین‌حال علاوه بر ارزش هنری این سنگ مرمر و ارزش تاریخی آن، نباید فراموش کرد که این‌جا آرامگاه فرزند وکیل است، پادشاهی که در تاریخ ایران شخصیت ویژه و بی‌مانندی دارد و هنوز بعد از متجاوز از دویست‌سال آثار نیکی و خوبی او بر قامت شیراز و بر سطور منابع تاریخی ما می‌درخشد. در عین حال این سنگ هم می‌تواند جزیی از نشان‌ها و نمادهای سلسله‌ای باشد که بخشی از هویت شیراز است و هنوز مردم شیراز دل در گرو آن دارند.
منابع
1-گلشن مراد، ابوالحسن غفاری کاشانی، انتشارات زرین، چاپ اول 1369
2-تاریخ گیتی گشا در تاریخ زندیه، میرزا محمد صادق موسوی نامی اصفهانی، انتشارات اقبال، چاپ سوم 1366
3-فارسنامه ناصری، میرزا حسن فسایی، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم 1382
4- مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سال‌های 1786 و 1787 میلادی، ویلیام فرانکلین، ترجمه محسن جاویدان، مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی، 1358
5- روزنامه میرزامحمد کلانترفارس، میرزامحمد کلانترفارس، تصحیح عباس اقبال، کتابخانه سنائی و کتابخانه طهوری، بهمن 1363
6- مجله یادگار،‌ سال سوم، شماره سوم، آبان 1325
7- بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز از دوره هخامنشیان تا عصر پهلوی، علی نقی بهروزی، اداره کل فرهنگ و هنر فارس، آبان ۱۳۴۹
8- استلماخ، محمدعلی نیک‌پور، تهران1388