روزنامه قانون
1396/12/16
كدام فيلمسا ز مستقل ميتوانست در خيابان كريمخان هليكوپتر بنشاند
انتظار داشتم که داوری این جشنوار سخت باشد. من چندان اهل اعتراض نیستم اما فکر میکنم جزو آن 50 درصدی باشم که هر وقت روی سن جایزه گرفتم، اول از داورها تشکر کردم، نه اینکه به آنها پشت کنم و چیز دیگری بگویمتعدادی دوستان بودند که فیلم ها را انتخاب کردند که در واقع آنها سیبل اول بودند که به آنها حمله میکنند و در مرحله دوم ما بودیم
زمانی که من برای فیلم «دوئل» جایزه گرفتم، داوران گفتند اختلافش با بقیه فیلمها زیاد بود، بقیه فیلمها در حد سینمای ایران بودند و فیلمبرداری این فیلم، یک پله از سایر فیلم ها بالاتر بود
درباره موسساتی که وارد فیلمسازی شدند یا وابسته به ارگان ها هستند، چیزی نمی دانم و اطلاعی ندارم
ما به صورت روتین از 9صبح تا پاسی از شب فیلم میدیدیم و در این زمان، هیچکس از ارگان خاصی نزد ما نمی آمد که سفارش فیلمی را بکند . حداقل دو فیلم از تولیدات این ارگانی که شما به آن اشاره کردید، آنقدر برتر بود که نیازی به توصیه نداشتند
آقای تهیهکنندهای که میرود و شکایت می کند، باید بداند که اختلاف سلیقه وجود دارد
من شما را و بعد همه اهالی سینما را نفرین میکنم که ان شاا... تا آخر عمر داور جشنواره فجر شوید تا ببینم بعدش چطور عذرخواهی میکنید!
ممکن است بعد از جشنواره متوجه شوید که یک چیزی را فراموش کردید. قرار نیست نظر داوران فجر بشود وحی منزل
من نمی توانم به فیلم حاتمی کیا برای آن جلوههای ویژه که در کامپیوتر درآورده جایزه بدهم ولی به چهارراه استانبول جایزه ویژه میدهم چون جلوههای ویژه اش کاراکتر دارد؛یعنی خود پلاسکو کاراکتر دارد و در جهت قصه است
ببینید راه سینما را اشتباه نروید. سینما یا صنعت هست یا نیست. سینما موقعی صنعت است که پولش را خودش دربیاورد. ما در گذشته هم چندتایی تهیه کننده مستقل داشتیم. اغلب تهیهکنندگان از دولت بودجه می گرفتند
شما حتی نمی توانید از ارگانی که به قول شما هزینه اینگونه فیلم ها را می دهد اسم بیاورید، پس چطور میخواهید این وضعیت را نقد کنید
ورود ارگانها در رفع پروسه تولید و رفع بیکاری و یا چرخه اقتصادی میتواند مفید باشد ولی تا کی می توانند خرج کنند و نتوانند پولشان را برگردانند ؟
بهرام بدخشانی را بیش از همه با فیلمبرداریهایش و تجربیات بسیارش در مدیرفیلمبرداریها در سینما به یاد می آورندو شاید کمتر کسی به یاد داشته باشد که او تجربه بازیگری در فیلم جمعه را نیز در کارنامه کاریاش دارد.
بدخشانی همچنین با تجربه مدیریت فیلمبرداری بیش از 50 فیلم سینمایی کارنامه ای درخشان را پشت سر به جا نهاده است. 4سیمرغ بلورین از جشنواره های فیلم فجر در کنار تندیس زرین خانه سینما نشان از تبحر این فیلمبردار برجسته سینمای ایران دارد. او اما امسال تجربهای تازه را از سر گذراند و این بار در نقش داور جشنواره فیلم فجر روی صحنه اهدای جوایز حاضر شد. جشنواره ای که حاشیه های بسیار با خود به همراه داشت و حتی کار به شکایت از هیات داوران جشنواره نیز کشیده شد.
اكنون که چندی از جشنواره فیلم فجر گذشته و تب و تابها تا حدی فروکش کرده است، به سراغ بهرام بدخشانی (از داوران سی و ششمین جشنواره فیلم فجر) رفتیم تا در خصوص نحوه داوری فیلم ها و ساز و کار داوریها با او به گفتوگو بنشينیم؛ گفت و گویی که در آن یک سوی ماجرا داریوش جعفری (دستیار کارگردان) و سوی دیگر این عضو هیات داوران نشسته بود و این گفت و گو با همکاری و همراهی «نوا ذاکری » خبرنگار گروه فرهنگ و هنر روزنامه قانون شکل گرفت که در ادامه آن را می خوانیم.
وقتی نگاهی اجمالی به اعضای هیات داوران این دوره جشنواره می اندازیم، غیر از چند تن از اعضای هیات داوری که در ادوار گذشته جشنواره فیلم فجر، تجربه حضور در هیات داوری را داشتند، شما و آقای فروتن و آقای خجسته چهره جدیدی بودید که به این هیات داوری اضافه شدید؛ این تجربه راچگونه دیدید؟
تاریخش را یادم نیست. یک روز چهارشنبه با من تماس گرفتند و برای داوری دعوتم کردند. از دفتر جشنواره برای فکر کردن فرصت خواستم. در واقع بالا و پایین کردم و فردای آن روز قبول کردم. بنده و آقای فروتن و آقای خجسته برای بار اول بود که در هیات داوران حضور پیدا ميکردیم و نمی دانم که بار دومی نيز پیش خواهد آمد یا نه. من فقط داور فیلم دانشجویی بودم و البته در بخش های دیگری نيز داور بودم اما نه در حد جشنواره فیلم فجر که اسمش آدم را میترساند؛ چون سیمرغ دارد، پرواز دارد و از این جور ماجراها. در واقع برای من تجربه بسیار خوبی بود. باوجود اینکه سختیهایی داشت از اینکه قبل و بعدش مورد حمله قرار می گیری؛ تنهاحمله نیست، به هر حال تعریف،تمجید و تشکر نيز هست. داوری کردن در یک مسابقه، برد و باخت دارد. بازندهها اعتراض دارند و برندهها تشکر نمیکنند. انتظار داشتم که داوری این جشنوار سخت باشد.
من چندان اهل اعتراض نیستم اما فکر میکنم جزو آن 50 درصدی باشم که هر وقت روی سن جایزه گرفتم، اول از داورها تشکر کردم، نه اینکه به آنها پشت کنم و چیز دیگری بگویم. البته مورد دیگری که برای من مطرح بودچون فیلمبردار هستم، شرایطی که دفتر جشنواره برای فیلم دیدن ما مهیا کرده بود، از همان ابتدا وجود داشت. سوالاتی درباره سیستم پخش داشتم و با مسئول پخش تنظیماتی چیدیم که به شرایط ایدهآل برسیم. قبل از جشنواره یکسری دوستان در سایتهایی که راه انداخته بودند، به عدم کیفیت نمایشها اعتراض داشتند که حق نيز با آنها بود. شرایط یکسانی برای دیدنِ این تعداد فیلم برای ما در نظر گرفته بودند تا عدالت برقرار شود. داوری جشنواره برای من تجربه مثبتی بود چون نوع نگاه کردن شما به سینما متفاوت میشود.
شما زمانی که در حال نگاه کردن فیلم هستید، فارغ از همه بحث های داوری، نگاه کردن به اجزای اول فیلم را میبینید که دوست دارید و براي مثال در کنارش میگوییم فیلمبرداریاش خوب بود اما اینجا دیدن فیلم متفاوت است. باید با دیدن یک فیلم همه اجزای آن را مد نظر قرار دهیم؛ یعنی یک چیزی نزدیک به 19،18 سیمرغ را ببینید. البته شرایط جشنواره به گونه ای مهیا بود که هرچند بار میخواستی میتوانستی فیلم را ببینی و این برای من تجربه جالبی بود.
شما فیلم های امسال جشنواره فیلم فجر را نسبت به دورههای گذشته چگونه ارزیابی کردید؟ چون همیشه یکسری حواشی در هر دوره از جشنواره وجود داشته است که براي مثال چرا فلان فیلم انتخاب شد، چرا فلان فیلم انتخاب نشد.
ببیند تعدادی دوستان بودند که فیلم ها را انتخاب کردند که در واقع آنها سیبل اول بودند که بهشان حمله میکنند و در مرحله دوم ما بودیم. براساس شنیده ها و تجربیاتم باید بگویم که در سالهای گذشته تعداد فیلم ها بالاتر بود و همین شرایط را سخت تر میکرد. امسال کار ما بسیار راحت تر بود. یعنی در واقع ما 19 فیلم سینمایی بلند و سه فیلم اولی داشتیم.
در بخش فیلم داستانی بلند چند فیلم کوتاه نيز بود. فیلم مستند و انیمیشن نيز کنار این مجموعه وجود داشت. نمیتوانم جشنواره را نسبت به سالهای گذشته قضاوت کنم، یعنی برگردم بگویم در دوره گذشته چه اتفاقی افتاده است چون تعدادی از فیلمهای سال گذشته از هیات انتخاب عبور نکرده و هنوز به اکران نرسیدهاند. اما در مورد این 22 فیلمی که برای ما نمایش داده شد، می توانم بگویم به نظرم بسيار بهيكديگر نزدیک بودند و کیفیت بالایی در دو بخش جلوههای عمده بصری و جلوههای ویژه سی جی داشتندچون به هر حال خودم کننده این کار هستم و به نظرم در این موارد که عرض کردم، پیشرفت بسیار بالایی داشتیم؛ چه در بخش فنی و چه در رابطه با کارگردان که بداند از سی جی تا چه اندازه استفاده کند.به طور مثال فیلم «چهار راه استانبول» را می بینیم و بعد از نمایش برای ما پکیجی می فرستند که قبل از سی جی چگونه فیلمبرداری شده و بعداز استفاده از سی جی و جلوه های بصری چه اتفاقی برای فیلم افتاده است که ما هر دو را میبینیم و تازه آنجامیفهميم کیفیت چقد بالا رفته است. در این بخشهای کیفی و در بخش فنی رو به پیشرفت هستیم؛ از بحث فیلمبرداری و صدابرداری گرفته تا صداگذاری و بقیه موارد. موسیقی فیلم ما بههیچوجه قابل قیاس با 20سال پیش نیست. همه این ها پیشرفت کرده است. بخش کارگردانی و قصه را نمیتوانیم با دوره گذشته مقایسه کنیم؛ در واقع نمیتوانم بگویم بهتر بوده یا بدتر. فیلمهایی که در اکران سینما دیدم، جامع نیست چون بعضی از آنها هنوز اکران نشدهاند، بنابراین نمیتوان به آنها استناد کرد اما در همین بخش و در همین 22 فیلمی که دیدیم، طیف جالبی وجود داشت. به هر حال میتوانیم بگوییم از فیلم ضعیف تا قوی را شاهد بودیم.
چرا فیلمهای مستند و انیمیشن داوری نشد، این انتقادی است که بسياري افراد به هیات داوران وارد کرده اند. پاسخ شما چیست؟
دو فیلم مستند بود و یک فیلم انیمیشن. شما فیلم انیمیشن را که نمیتوانید با فیلم داستانی مورد داوری قرار دهید. اگر می خواستیم به انیمیشن جایزه بدهیم، همان یک فیلم را داشتیم؛ یعنی نمیتوانستیم قضاوتی کنیم و این انیمیشن را با انیمیشن دیگری مقایسه کنیم و جایزه بدهیم. فیلمهای مستند نيز دو تا بودند که به جشنواره فرستاده شدند؛ البته من آییننامهها را نمیدانم اما در جلسه اولیه به ما اعلام کردند که هر کدام از این فیلم ها را به مثابه فیلم داستانی بلند ببینید؛ اگر دیدید که فیلم مستند برتر است، حتی جایزه بهترین فیلم را نيز میتوانید بدهید اما مجموعه داورها به این نتیجه نرسیدند که نخست آن فیلم ها به حد این فیلمها نمی رسیدند و ما را متقاعد نمیکردند که جایزه بهترین فیلم جشنواره یا بهترین کارگرانی را به فیلم مستند بدهیم. ما انیماتورها و اجزای انيمیشن را نمی توانیم ببینیم. جایزه و تعریفی برای اینگونه فیلم ها نداریم. نميتوانيم احزاي فيلم مستند را ببینیم؛ حالا بازیگر دارد یا ندارد، نابازیگر بازی میکند، فیلمبرداری و صدابرداریاش چگونه بوده است و... این اجزا را نداریم، یعنی باید بگذاریم به عنوان فیلم بلند. شما اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرید که 22فیلم سینمایی داستانی دارید و دو فیلم مستند و یک فیلم انيمیشن، عکسالعملتان چیست؟ همه فیلمها دیده شد و ما یک مستند را به دلیل شرایط آن بسيار دوست داشتیماما نه اینکه در حد این باشد که یک جایزه اصلی را براي مثال بهترین فیلم را بدهیم به فیلم مستند. چهار فیلم کوتاه به بخش داوری این جشنواره ارسال شده بود که من یکی از مخالفان بودم و میگفتم که ما جشنواره فیلم کوتاه داریم که قدیمی نيز هست، این فیلم ها آنجا داوری میشوند؛ بعدفهمیدیم که این چهار فیلم نیز در جشنواره فیلم کوتاه جایزه گرفتهاند، حالا این فیلم کوتاه را فرستادهاند که ما از بین آنها انتخاب کنیم. با توجه به اینها چون جایزه فیلم کوتاه وجود داشت، ما گفتیم جایزه فیلم کوتاه را میدهیم به فیلم «حیوان» اما جایزه انیمیشن، با تعریف انیمیشن و مستند نداشتیم. ما باید یکی از جایزه ها را اختصاص میدادیم.
حالا شما بگویید بهترین فیلم را به مستند یا انیمیشن میدادیم یا بهترین کارگردانی را؟ حتی بحث کردیم درباره جایزه هیات ویژه داوران، چون دبیر جشنواره به ما اعلام کرد که میتوانید درخواست سیمرغ اضافه بکنید که حالا با توجه به شرایط و محدویتها و همه این ماجراها ما دو سیمرغ جدید آوردیم که در واقع صدا و صداگذاری و طراحی لباس و صحنه را جدا کردیم. در بعضی مقاطع جشنواره این اتفاق افتاده بود که سیمرغها را جدا کنند اما در آیین نامه، طراحی لباس و صحنه یکی است. صدا وصداگذاری، یک سیمرغ دارد. با توجه به همه اینها فیلم ها را دیدیم اما نظر جمعی داوران در آن کتهگوری قرار نمیگرفت و به همین دليل جایزه ای برایشان در نظر گرفته نشد.
درمورد آیین نامه ها گفتیم؛ در همین جشنوارهما به وضوح می بينیم که به صراحت آیین نامه نقض میشود؛ یعنی شاهد هستیم که دو سیمرغِ هم ارزش در رشته کارگردانی به دونفر داده میشود. سال گذشته نيز همین اتفاق درمورد سیمرغ بازیگران افتاد، انگار که قرار بوده همه راضی از جشنواره به خانههایشان بروند.
نه اینطور که شما می گویید، نیست. ربطی به آییننامه ندارد، در واقع آیین نامه این اجازه را میدهد که هیات داوران با دبیر جشنواره مطرح وتعداد نامزدها را در یک رشته بیش از پنج انتخاب کرده یا در یک رشته ای دو جایزه هم ارزش انتخاب کند. ما منظور شما را می فهمیم اما در واقع این اختیار به ما داده شد که در بخش کارگردانی دو جایزه و دو نامزد داشته باشیم.
یعنی قرار نبوده است یک شخص بهخصوص راضی بماند ؟
بحث این نیست؛ ببینید اگر قرار به راضی بودن باشد که اعتراض نمیکرد! بحث این است که یک زمانی هفت نفر داور هستید؛ ما یک وقتهایی رایمان چهار به سه بود، یعنی سه نفر یک رای می دادند و چهار نفر یک رای دیگر. خیلی بحث می کردیم و به این نتیجه رسیدیم که دیگر این چهار نفر حق رای دارند، رای آنها برتر است و حق با اکثریت رای هیات است. این کمی قضاوت ها را سخت می کرد. ممکن است یک جاهایی بگویند که چرا چهار نفر؟
ببینید در هر جشنواره فیلمی باید ببینم معنی جایزه ویژه هیات داوران چیست؟ وقتی بهترین فیلم و یک جایزه ویژه دارید، دیگر خیلی از جشنواره ها آن را به یک فیلم دیگر نيز می دهند؛ معنایش چیست؟ این بهآن معنا نیست که آن فیلم ضعیف تر از فیلمی بوده که جایزه ویژه را دریافت کرده است؛ هر دوی این فیلمها خوب بودند و هیات داوران نمی توانست تفکیک کند و اینجاست که درخواست جایزه ویژه میکند. ببینید آیین نامه این اختیار را می دهد که داوران با تایید دبیر جشنواره درخواست یک جایزه ویژه داشته باشند. براي مثال فرض کنیم ما به دو تن از کارگردانان جایزه میدهیم؛ ما برای صدا و صداگذاری بسيار بحث کردیم. در واقع که این دو حرفه، حرفه هایی مجاز هستند؛ بلافاصله فکر می کنم در ظرف یک یا دو دقیقه بود که با دبیر جشنواره شروع کردیم به صحبت. فکر نمیکنم به پنج دقیقه هم رسید. من فکر می کردم به منافع مالی فکر می کنند چون شما میدانید که هر سیمرغی بار مالی می آورد اما سرانجام پذیرفتند. برای صدا برداری و صداگذاری تفکیک کردند. گفتیم طراح لباس و صحنه نيز به همین صورت است و قبول کردند. ببیند آییننامه اختیاراتی را ميدهد که با تصویب دبیر جشنواره است.
ما درخصوص این مورد با يكديگر صحبت کردیم که این اختیار به ما داده میشود یا خیر و دبیر از شرایط قانونی و قدرت خود و سیستمی که وجود دارد، استفاده می کند یا خير. بارها آقای داروغهزاده به ما گفتند که انيمیشن را ببينید چون یک سوءتفاهمی در فضای مجازی و خبری به وجود آمده که آیا فیلم انيمیشن دیده شده است یا خير. انیمیشن یک تکنیک جدید دارد؛ هر ایراد تکنیکی به آن بگیرم، سلیقه شخصی و بحث فنی شخصی من میشود ولی ما نمیخواستیم یکی از فیلم های انتخابی را بگذاریم کنار و براي مثال یک فیلم انيمیشن را جای آن بگذاریم. انیمیشن برای خودش جشنواره دارد، فیلم کوتاه و فیلم مستند نيز برای خودشان جشنواره دارند؛ حالا ممکن است شکل آنها کمی متفاوت باشد. همین سیمرغی که بر سر آن دعوا میشود و همین سیمرغی را که دو هفته قبل از جشنواره میگوییم «مهم نیست»، با برگزاری جشنواره برایش سر و دست می شکنیم. به نظر من باید برای این فیلم ها نيز سیمرغ بگذاریم؛ البته در جای خودشان. من آمدهام فیلم داستانی ببینم، نیامدهام یک فیلم انيمیشن ببینم. فیلم را دیدیم کلی هم خندیديم؛خوشمان آمد یا نیامد مهم نیست اما از نظر ما داورها در این جشنواره جاي نمی گیرند و این ربطی به دبیر جشنواره ندارد. به هر حال شورای سیاستگذاری جشنواره تصمیم گرفتند امسال جلو بیایند و نقد ما را نيز شنیدند. بعد از جشنواره نقد هیات داوران را نيز درباره این ترکیب نگاه کردن به فیلم شنیدند.
حتی بحث این شد که چرا سه تا فیلم اول از هیات انتخاب رد شده است و صحبتی که شد به نظر من کمی منطقی بود که شما قرار است ظرف 10روز 60 فیلم ببینید؛ قضاوتتان دچار مشکل می شود تا بخواهید 25 فیلم را ببینید. در هر صورت این حاصل كار هیات داوران بود.
به نظر می رسد انگار ترسی بین هیات داوران و دبیر جشنواره بوده که حالا یک جایزه به آقای حاتمی کیا بدهیم که لااقل صدای اعتراضش بلند نشود و راضی اش کنیم! دو سیمرغ بگذاریم و دو نفر را نامزد کنیم و یکی از این جایزهها را بدهیم به آقای حاتمی کیا! حتی من شنیدم که قرار نبوده ایشان در مراسم حاضر باشند و از دفتر جشنواره با ایشان تماس میگیرند و می گویند قرار است سیمرغ بهترین کارگردانی به شما اهدا شود؛ لطفا تشریف بیاورید.
( با خنده ) نه نه به هیچ عنوان اینطور نبوده است. من خبر ندارم که کسی با ایشان تماس گرفته باشد لااقل از بین ما که کسی با ایشان تماس نگرفته، اگر هم در پشت پرده کسی تماس گرفته باشد، من در جریان نیستم. اگر هم دبیر جشنواره زنگ زده باشد و یکی از ميهمان ها را دعوت کرده باشند، جلوی ما این کار را نمیکنند. ببینید شایعات در هر جشنواره بسيار است؛ بحث راضی کردن نیست.
من با همین نگاه رفتم در هیات داوران تا ببینم که چقدر قرار است کسی یا کسانی را راضی نگه داریم اما براي مثال در بخش فیلمبرداری کم پیش میآید بگویی چه فیلمبرداری فوق العاده ای یا اینکه در بخشهای مختلف، یک اتفاق عجیب و غریب افتاده باشد. در بین بخشهای مختلف، خیلی اختلافی نیست. در کشور ما اختلاف در حد درصد است، بعد نيز نمی توانید حساب کنید و بگویید یک نفر را راضی نگه دارم یا نه. در بخش صدابرداری اول میرویم روی شنیداری و گوش میکنیم و میگوییم این خوب است، بعد میگوییم از میان این فیلم ها، این پنج فیلم خوب بودند؛ پس چکار کنیم که از بین این پنج فیلم یکی بهتر باشد؟
دوباره میشنویم و مته به خشخاش میگذاریم؛ براي مثال میگوییم که اینجا لبسینگ صدایش سینک نبود، یقه اش را بگیریم، بعد می گوییم نه. آخرین مرحله چه زمانی است که می گوییم کدام کار سخت تر بوده است. یک صدابردار را نمیگویم، من فیلمبرداری را برای شما مثال میزنم. همه فیلمها را نگاه میکنیم و ميبينيم که اختلافات سینوسی است و سعی می کنیم به آرامی پیش برویم که بعد ببینیم این فیلمبردار نيز از همان تکنیک استفاده کرده و ابزار عجیب و غریبی هم که نیاورده است و خارج از کشور بهفرض از هالیوود فیلمبردار نیاورده که کمکش کند. بعد از اینها می گویید فیلمبرداری این کار سختتر است یا آن یکی. در صدابرداری یکجاهایی می بينید که صداها یکسان است؛ فرض کنید فیلمی برای صدابرداری یک جایزه در حد بقیه قرار است بگیرد، در حالی که یکی شرایطش سخت تر بوده است. شايد این حس ایجاد شود که جایزه را به این فرد دادند تا راضی نگهش دارند؛ در حالی که اینگونه نیست. درجهبندی داوری است که شما را وادار میکند. ببينید ما سینمای ایران را داوری میکنیم، زمانی که جشنواره بین المللی بود فیلم ها می آمدند و در ترکیب قرار می گرفتند و اختلافها بسیار زیاد بود؛ بهگونهاي که شما، یک تکنیک عجیب و غریب غربی میدیدید که با ما زمین تا آسمان تفاوت داشت، آن زمان میخواستید چکار کنید؟
آنوقت بلافاصله میگفتند آقا شما سینمای بومی را نگاه کنید، ما چه کار داریم به سینمای خارجی؟ هر جوری نگاه کنید این اتفاق می افتد. شما رسانه ها دنبال حکم هستید، یعنی میخواهید آن گیوتین را بزنید و همه چیز را نابود کنید.
یک کارگردان فریاد میزند و میگوید فیلم من دیده نشد، یک فیلمبردار فریاد می کند که فیلمبرداری من دیده نشد و همینطور یک بازیگر و سایر عوامل. ما امسال سه فیلم جنگی داشتیم، تفاوتها و اختلافهایی با يكديگر داشتند.
من مثالی برای شما می زنم. زمانی که من برای فیلم «دوئل» جایزه گرفتم، داوران گفتند اختلافش با بقیه فیلمها زیاد بود، بقیه فیلمها در حد سینمای ایران بودند و فیلمبرداری این فیلم، یک پله از سایر فیلم ها بالاتر بود و به همین دلیل به من جایزه دادند.
همان سال 79 من برای فیلم هیوا جایزه گرفتم که یک فیلم جنگی بود؛ هیچ فیلم جنگی دیگری وجود نداشت. فیلم حاشیه جنگ بود و داوران از صحنه هایی که من فیلمبرداری کرده بودم، خوششان آمده بود، به همین دلیل جایزه را به من دادند.
در میان این فیلمها ما، اختلاف عجیب و غریبی ندیدیم که بخواهیم آن را برای راضی کردن شخص دیگری کنار بزنیم.
آقای بدخشانی به من حق بدهید که به جواب سوالم نرسیده و قانع نشده باشم .
( میخندد )حالا بگذریم . منظورتان این است که ما خواستیم کاری بکنیم اما ترسیدیم و نکردیم، اشتباه است.
یعنی فشاری روی شما نبوده است؟
منظورتان از فشار چیست؟
ببينید یکسری موسسات وابسته به ارگانها و نهادها نظامی هستند که تعدادی فیلم تولید کردند و فلان موسسه وابسته یا شخص وابسته به فلان نهاد، باید فیلمش در بخش رقابتی حضور داشته باشد و یك جایزه به این فیلم ها داده شود.
روز اول آقای حیدریان ما را برای تشکیل یک جلسه به دفتر جشنواره دعوت کرده و چند دقیقهای با ما صحبت کردند و هیچ اشاره ای نيز نداشتند که بروید فیلمهای جنگي را ببینید یا فلان فیلم را، تمام صحبتشان تشکر از ما بود برای اینکه داوری را پذیرفتیم.
در نهایت که رای هایمان را دادیم، آقای حیدریان آمدند و به ما خسته نباشید گفتند و دوباره تشکر کردند و رفتند. درباره موسساتی که وارد فیلمسازی شدند یا وابسته به ارگان ها هستند، چیزی نمی دانم و اطلاعی ندارم.
موسسه اوج و حضورش را چطور مي بينيد؟
من میگویم هیچ اشکالی ندارد. تا به حال نمیگفتند اما اکنون اعلام کردهاند. این موسسات هرگز به ما یک تلفن یا یک پیامک نزده یا نامه ای ندادهاند. من در این شرایط چیزی ندیدهام. ما فیلم ها را در شرایط خصوصی دیدیم. از همینجا به دوستان فیلمبردارم می گویم که همه چیز یک دست دیده شد؛ می نشستیم و فیلم را می دیدیم و شرایط اینگونه نبود که با کسی در ارتباط باشیم؛ فقط شخصی بود که مسئولیت پخش فیلم ها را داشت و همچنین دو نفر از مسئولان خدمات بودند. این کل آدمهایی بودند که هیات داوران آن ها را می دیدند. ما از عصر میآمدیم و تا آخر شب فیلم می دیدیم و دوستانی که نمیتوانستند به هر دلیلی بیایند، صبح می آمدند و فیلم ها را میدیدند. بعضی ها را که می خواستند فیلم را دوبار ببینند، جدا میکردیم.
ما به صورت روتین از 9صبح تا پاسی از شب فیلم میدیدیم و در این زمان، هیچکس از ارگان خاصی نزد ما نمی آمد که سفارش فیلمی را بکند . حداقل دو فیلم از تولیدات این ارگانی که شما به آن اشاره کردید، آنقدر برتر بود که نیازی به توصیه نداشتند. من در جشنواره های قبلی حضور نداشتم اما فکر میکنم 20 سال است که یک کادر در جشنواره هست که هماکنون تغییراتی کرده و می بینید که آن شرایط گذشته نیست. شاید هم در دوره هایی بوده که داوران را تحت فشار گذاشته باشند اما این مساله در دوره ما وجود نداشت. آن دو جایزه کارگردانی را هم ما میخواستیم؛ بر سر این موضوع كمي با دبیر بحث کردیم چون او نمیپذیرفت که دو جایزه برای کارگردانی داشته باشیم و معتقد بود تبعات دارد؛ ما هم می دانستیم که این تبعات چیست اصرار کردیم که جایزه را داشته باشیم.
آقای بدخشانی آنطور که مشخص است یک سری اختلافات عمیق بین داوران دیده می شود چون آقای صدر عاملی در برنامه هفت می گوید که می شود فهمید چه فیلمی است که باعث آزار هیات داوران شده، این فیلم را هم تا آخر ندیدم و از سوی دیگر خانم طائرپور به صراحت این مساله را رد می کند.
نه به این صورت نبود. هیچ فیلمی از جشنواره داوران را آزار نداد. من کاری به کسی ندارم بلکه از طرف خودم، بهرام بدخشانی حرف میزنم. من وقتی داور شدم همه فیلم ها را با جزييات نگاه کردم. به ما شناسنامهای از کل فیلم ها میدهند که یک دفترچه است و جای یادداشت هم دارد و هر کاری که میخواهید در سالن انجام دهید می توانید در اینها یادداشت کنید. اینطور نبود که یک فیلم من را آزار دهد اما این را به شما بگویم که سه یا چهار فیلم از فیلمهای جشنواره بود که من هیچوقت در زندگیام پول نمیدهم که آن ها را در سینما تماشا کنم. با توجه به تجربه ام وقتی تیتراژ یک فلم را ببینم و خلاصهای از آن را بخوانم، متوجه می شوم چطور فیلمی است و میگویم که این فیلم در سلیقه من نیست.20 سال پیش همه فیلم ها را می دیدم اما امروز نه. ولی اینکه فیلمی آزار بدهد، نبود. برای مثال من فیلمی مثل «لاتاری» را دوست نداشتم چون فیلم بدی بود. از نظر من این فیلم، دو پارت است، پارت اولش روابط است و قصه ای را تعریف می کند که تبدیل میشود به پارت دوم فیلم. فضای اکشن اثر در مسیر شخصی میافتد؛ البته این نظر و تحلیل شخصی من است و در کل فیلم مورد نظر من نبود.
در واقع می گویید فیلمی که داوران را آزار داده است، لاتاری نبوده ولی تهیه کننده به خاطر نظرهای داوران درباره فیلم لاتاری شکایتنامه ای علیه داوران جشنواره تنظیم و آن را تسلیم دادگاه دیوان عدالت اداری کرده و حتی حمید فرخ نژاد نیز علیه داوران جشنواره حرفهایی زده است. نظر شما درباره این اظهار نظرها و شکایت ها چیست ؟
با صحبت های داوري که بعداز جلسه اهدای جوایز، ساعت یک نیمه شب به تلويزیون دعوت می شود و بهطور زنده صحبت میکنند، بيشك سوءتفاهمهایی پیش میآید. سوء تفاهم درباره فیلم مستند و انیمیشن هم از همینجا پیش آمد که دیده نشد. منظور ایشان دیده نشدن فیزیکی نبود بلکه منظور این بود که برای این دیده شدن باید سیمرغ در نظر گرفت و تامین مالی کرد که این اتفاق از سوی جشنواره نیفتاد. سیاست آینده جشنواره به خودشان مربوط است و به من ارتباطی ندارد. آقای تهیهکنندهای که میرود و شکایت می کند، باید بداند که اختلاف سلیقه وجود دارد.
ادبیات رسانه با ادبیات ما اختلاف شدیدی دارد. اینکه استکان چایی پرتاب شود و یقه گیری صورت بگیرد، درست نبود. در مورد خیلی از فیلمها بحث و گفتوگو وجود داشت اما داد و بیداد و یقهگیری نبود. نهايتش قهر بود یعنی اینکه من این فیلم را دوست دارم؛ در همین حد بود. ما بحث می کردیم چون میخواستیم يكدیگر را قانع کنیم. متاسفانه در ایران میخواهیم طرف مقابل را تحت هر شرایطی قانع کنیم، نمی خواهیم بپذیریم و فقط می خواهیم بگوییم حرف، حرف من است. کجای جهان وقتی یک جشنواره هنری- سینمایی اتفاق می افتد و یک تعداد جایزه داده می شود، یک کسی می رود از داوران شکایت قضایی می کند؟ شما این را چه معنا می کنید؟ جشنواره «کن» چندتا داور دارد؟ فرض کنیم10 داور؛ فکر کنیم این ها یک فیلمی را نمی بینند یعنی نمیبینند و به جایزه نمی دهند نه دیدن فیزیکی البته؛ بعد صاحبان آن فیلم باید بروند از داوران جشنواره کن شکایت کنند ؟ اگر فرض کنید دو تا داور نیز اختلاف نظر داشته باشند، آن وقت باید تحت تعقیب قضایی قرار بگیرند؟! شما دوتا اختلاف سلیقه دارید ما میگوییم اختلاف سلیقه؛ قرار نیست هر فیلم سینمایی که اکران میشود را همه دوست داشته باشند یا همه دوست نداشته باشند. ولی وقتی یک فیلم فروش میلیاردی می کند، ممکن است نظر عام مردم نباشد. من چند سالی است روی یک تحقیق کار میکنم که اگر منتشر شود، آبروریزی است! این تحقیق نظرات اهالی رسانه در دوران جشنواره فجر درباره یک فیلم و نظر 180درجه آن ها در زمان اکران همان فیلم است! شما تب و تاب جشنواره و شرایط دیدن فیلمها را دارید، احساسات شما در آن زمان با وقتی که 6 ماه گذشته و این تب و تاب ها خوابیده و فیلم اکران می شود، متفاوت است. نظریاتی مانند اینکه چرا به این فیلم جایزه دادند و چرا به آن فیلم جایزه ندادند و چرا این فیلم برای موسسه اوج بود که جایزه بهترین فیلم را گرفت و... فروکش ميکند. بعد از دیدن مجدد فیلم ها یادمان می رود در طول جشنواره چه نظری دادیم. غیر از این است؟ آیا شما اهالی رسانه یادتان میآید چه نظری دادید و 6 ماه دیگر هم همان نظر را داشته باشید؟ به طور عام پیش می آید ولی بهطور استثنا یادتان نمیماند مثلا آن فیلم را گفته بودید بد است و امروز میگویید خوب است یا برعکس . نظرات سلیقه ای است و بعد می روند شکایت می کنند! در مملکت ما که اشکالی ندارد، می توانند بروند شکایت کنند. همه امروز میخواهند بروند شکایت کنند. دیگر آقای حاتمی کیا می گوید من شکایتم را به خدا میبرم. آقای رضوی می خواهد به قوه قضاییه شکایت ببرد. من خوانده ام ایشان با وکلایشان مشورت کردهاند و آن ها گفتهاند برو شکايت کن؛ خب بکنند ولی این موضوع را در کجای دنیا دیدیم؟من فکر می کنم تنها شکایتی که می توانند بکنند از یک قاضی است که حکم قضاوتش درباره یک قتل است. مواد مخدر است که سند و مدرک دارند! هفت تا داور را مینشانید در دادگاه و ما فیلم را با قضات می بينیم! بعد با قضات شروع به رای گیری می کنیم، دوباره دعوایمان می شود خب بعد قاضی چه می گوید؟ چه حکمی باید صادر کند؟دلیلی ندارد نقد من با نقد شما یا هرکس دیگری یکی باشد. من نقد خودم را دارم.
یکی از مواردی که به مساله نامه به داوران برای دیدن یا ندیدن فلان فیلم دامن زد، نامزدی بيشتر بازیگران فیلم عرق سرد بود. ولی در مورد فیلم لاتاری می بینیم که فیلم های دیگر بازیگران این فیلم نيز نادیده گرفته شد؛ کسانی مثل ساعد سهیلی و جواد عزتی. آقای صدرعاملی در برنامه هفت می گویند که یك نفر از این نامزدهای بازیگری را بگذارید کنار تا ما بتوانیم جواد عزتی را جایگزین کنیم. ولی اگر دقت کنیم میشد به جای یکی از این اشخاص، یکی از نقش هایی که جواد عزتی بازی کرده را بیاوریم. حالا اسم نمیآورم. نکته دیگر اینکه کار همکارانمان در خندیدن به آقای پژمان جمشیدی را قبول دارم كه بيشك کار بدی بوده است.
سر معرفی کاندیداها و نه مراسم اهدای جوایز برای نوید محمدزاده دست زدند؛ کدام جشنواره را سراغ دارید که خبرنگاران سر قضاوت داوران این طور عمل کنند ؟
به هر حال این نادیده گرفتن عوامل فیلم لاتاری در دیگر فیلم ها، باعث این شايبه شد که یا به علت سلیقه شخصی یا نامه مسئولان، داوری نشدند.براي مثال آیا جواد عزتی حداقل نامزد بهترین بازیگری هم نمیتوانست باشد ؟
من هر جوابی بخواهم بدهم، باید آن هفت نفر هم باشند . وقتی آرا چهار به سه میشود یعنی اختلاف با یک نفر است. حتی یک بار 6 نفر رای دادند و نتیجه سه – سه شد و نوبت به من رسید که رای بدهم . با خودم گفتم الان اگر به گزینه آ رای بدهم، آ برنده میشود و اگر به ب رای بدهم ب برنده میشود. این لحظات سخت هستند. به خصوص جایی که سعی می کنی رفاقت در کارت نباشد، چون بالاخره ما باهم رفیق هستيم و باهم کار می کنیم. در مورد آقایان ساعد سهیلی و جواد عزتی همین مساله پیش آمد. البته بيشتر داوران بازی این دو را دوست نداشتند. ولی براي مثال برای نامزدی آقای جمشید هاشم پور به هيچ وجه بحث نکردیم. برای ما آقای هاشم پور احترام ویژهای دارد و در فیلم دارکوب عمق نگاه و نوع ایستادن ایشان خودش یک کلاس بازیگری بود. آقای امیرجدیدی برای بازی در عرق سرد و تنگه ابوقریب کاندید شدند. برای ما بازی در فیلم عرق سرد با وجود کم بودن زمان بازی، بسیار درخشان بود. حتی من شنیده بودم نصف خانمهایی که فیلم رو دیده بودند او را و در اصل کاراکتر فیلم را لعنت کرده بودند و این نگاه به دلیل نشان دادن شخصیت ضد زن این بازیگر در فیلم است.
وقتی شما این دو فیلم عرق سرد و تنگه ابوقریب را کنار هم معرفی می کنید، احساس می شود که فیلم تنگه ابوقریب را میخواهید بیشتر معرفی کنید.
اوه...پلان می چینید؟؟ به هيج وجه از این خبرا نیست. من شما را و بعد همه اهالی سینما را نفرین میکنم که ان شاا... تا آخر عمر داور جشنواره فجر شوید تا ببینم بعدش چطور عذرخواهی میکنید! نگاهی به ترکیب داوران بیندازید، دو کارگردان ، یک تهیه کننده ، یک بازیگر ، یک نویسنده و منتقد سینما داریم. همچنین یک مرد نازنینی داریم که سالها در رادیو کار کرده و یک فیلمبردار.
منِ فیلمبردار خیلی از قصه ها را کار نمی کنم و حتي آن ها را نمی بینم ولی نمیتوانم سناریویی که در گذشته پیشنهادش را به من داده بودند و خوشم نیامده را امروز در جشنواره ببینم و به خودم بگویم الان دوستش داشته باش! خب به دلایلی آن فیلمنامه را رد کرده بودم.
البته خدا را شکر این مورد در هیچ کدام از فیلمهای جشنواره امسال نبود. ولی این نظرات آدمهایی است که روزی دورهم جمع شدند و درباره فیلم ها بحث کردند. بحث اینکه این فیلم را ببینیم و آن فیلم را نبینیم مطرح نبود. به هر حال کوتاهی هایی هم پیش میآید .
ممکن است بعد از جشنواره متوجه شوید که یک چیزی را فراموش کردید. قرار نیست نظر داوران فجر بشود وحی منزل.
در همه دوره ها غیر از جشنواره اول این حرف و حدیث ها وجود داشته است. جشنواره اول در شرایطی برگزار می شد که ما همه شوکه بودیم. جشنواره ای تازه شروع شده، هیات داوران و عوامل جشنواره را نمی شناسیم؛ از دوره دوم به بعد این بحثها شد که داوران جوایز را تقسیم کردند و اشتباه کردند و تحت فشار بودند و... البته در دوران جنگ شاید داوری جنگی تر بوده است. هر دوره، فشار مربوط به خودش را دارد.
ماامسال نظم جالبی را در جشنواره شاهد بودیم. بخش مجزای هنر و تجربه مثل سال گذشته نداشتیم.
هنر و تجربه داشتیم.
آقای هومن سیدی وقتی جایزه اش را میگیرد این موضوع را اعلام میکند؛ من خبر نداشتم چنین بخشی در جشنواره داریم.
مگر قرار است ایشان آیین نامه جشنواره را خوانده باشد؟ ما زمانی که رفتیم برای اعلام کاندیداها به ما این لیست را دادند که این حرفههایی است که میتوانید سیمرغ بدهید.
در آن لیست جایزه طراح صحنه و طراح لباس یکی بود و نیز جایزه صدا بردار و صداگذار . جایزه هنر و تجربه، فیلمساز اول، سیمرغ فیلم کوتاه وجود داشت ولی برای انیمیشن و مستند جایزه ای را در نظر نگرفته بودند. به ما گفته بودند به عنوان فیلم اینها را ببینید. حالا فرض کنیم فیلم انیمیشن را بهترین فیلم اعلام میکردیم؛ شما نمیگفتید تحت چه فشاری بودید که این فیلم را بهترین فیلم معرفی کردید؟ آيا انیمیشن در این جشنواره مضمونگرا میتواند دیده شود؟ ما هم حرفمان این بود .
من نمی توانم به فیلم حاتمی کیا برای آن جلوههای ویژه که در کامپیوتر درآورده جایزه بدهم ولی به چهارراه استانبول جایزه ویژه میدهم چون جلوههای ویژه اش کاراکتر دارد؛یعنی خود پلاسکو کاراکتر دارد و در جهت قصه است.
وقتی آوار را در این فیلم میبینی، احساس می کنی زیر این آوار آدم هست. چون این اتفاق افتاده و همذات پنداری می کنی و دوستش داری. تمام آن خانه ها را ساختند و پرده سبز گذاشتند و از لحاظ تکنیک کار خوبی صورت داده اند که در جهت قصه فیلم است. در هر صورت این برآیند سواد هفت نفر هیات داوران است. من برم دادگاه چه بگویم ؟
چند تا فیلم بود که من دوستشان نداشتم، حالا بیایم دروغ بگویم؟ من به عنوان دبیر انجمن فیلمبرداران خانه سینما البته با این سوال مواجه می شوم که آیا فلان آدم را برای عضویت تایید می کنم یا نه ؟ ممکن است درباره فیلم تجربه گرای «امیر» در زمینه فیلمبرداری خیلی حرف داشته باشم، برای اینکه اتفاقی را که روی پرده می بینم خیلی یکدست نیست. زمانی می توانم به یک پدیده، عنوان تجربه را اطلاق کنم که آن وضعیت را یکسان نگه دارد. همانطور که بازی بازیگري را می بینید که در طول فیلم افت و خیز دارد یا قصه یک فیلم رو اینطور میبینید؛ من هم در فیلمبرداری این قضیه را می بینم و دنبال میکنم. در این فیلم نيز یک جاهایی از لحاظ تکنیک فیلمبرداری، غلط می بینم و یک جاهایی از لحاظ آرامشی که در جهت قصه فیلم وجود دارد تاییدش میکنم. من، بهرام بدخشانی، همواره ایدهام این بود که فیلمبرداری ام دیده نشود. من اهل ادا و جنگولک بازی نیستم.
در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» آنچنان وارد قصه شده ام که به فیلمبرداری فکر نمیکنید. در مورد افراد دیگر صحبتی نمی کنم تا توهین محسوب نشود. براي مثال طراحی لباس بمب حرف دارد. اینکه کت چه رنگی بپوشند یا لباس زرد نپوشند و... همه هیات داوران سن بالایی داشتند و جوانترین ما محمدرضا فروتن بود. ما به عنوان کسانی که آن شرایط دهه 60 را دیدیم و لمس کردیم، طراحی لباس فیلم بمب را پسندیدیم. من وقتی یک فیلم را می بینم باید همه موارد را ببینم؛ در حالی که تماشاگر عادی، فیلم را برای لذت می بیند. تماشاگر می تواند وسط فیلمی که از آن خوشش نیامده از سینما خارج شود ولی من به عنوان داور نمی توانم. ما داوران باید فیلم ها را تا انتها ببینیم و بعد باهم بحث کنیم که فیلمنامه خوب نبود یا کارگردانی خوب بود و... به فرض اگر حتی فیلم یا فیلم نامه ای بد باشد ولی فیلمبرداری خوب و در جهت قصه داشته باشد، من باید به آن جایزه بدهم.
یکی از مسائلی که امسال مطرح شد، ساخت فیلم های پرخرج توسط ارگانهایی مانند موسسه اوج بود و نیز صحبت بهرام توکلی، کارگردانی که تا دیروز بر مستقل بودن خود تاکید می کرد و امسال در نشست خبری فیلمش سینمای مستقل را یک شوخی میداند. آیا این روند که فیلمسازان خوب و مطرح ما مثل حاتمی کیا ، توکلی و مهدویان از نهادهایی پول بگیرند و فیلم بسازند را خطری برای سینمای مستقل نمی بینید؟ آیا این امر باعث نمی شود که فیلمسازان خوب و صاحب نظر دیده نشوند و همه فیلم ها سفارشی تولید شوند ؟
من برای شما مثالی میزنم و بعد وارد بحث میشوم. من حدود یک ماه یا یک ماه و نیم پیش با سیروس الوند در مجلس ختم مرحوم جمشید الوندی، فیلمبردار قدیمی سینمای ایران صحبت میکردم. الوند به من گفت یک زمانی تهیه کننده به من زنگ می زد و میگفت دو سه تا قصه دارم، من میرفتم و از آن قصهها خوشم ميآمد و می ساختم یا خوشم نمیآمد و نمیساختم. ولی در حال حاضر کسی به من زنگ نمیزند، باید برای قصه ای که خودم پسندیدم به دفتر تهیه کننده بروم و تازه آنجا تهیه کننده میگوید اسپانسر داری یا خیر؟ ببینید راه سینما را اشتباه نروید. سینما یا صنعت هست یا نیست. سینما موقعی صنعت است که پولش را خودش دربیاورد. ما در گذشته هم چندتایی تهیه کننده مستقل داشتیم. اغلب تهیهکنندگان از دولت بودجه می گرفتند ولی کارمند اداری دولتی نبودند و برای همین خصوصی به نظر می رسیدند. امروز دو سه تا موسسه هست که سرمایه گذاری می کنند .
من با این موسسات همکاری نکرده ام. البته نه اینکه دوست نداشته باشم؛ یک فیلمی بود چندوقت پیش که به علت از دست دادن فصل ، ساخت آن به آینده موکول شد و تهیه کننده آن موسسه اوج بود. مشکلی که ما داریم این است که براي مثال به قوه قضاییه انتقاد میکنیم که چرا فلان زندانی اینجور شد ؟ ولی در دعواهای شخصی با برخورد با یک ماشین سریع میگوییم مگر مملکت قانون ندارد ؟ در جواب شما هم باید بگم کدام قانون ؟ شما حتی نمی توانید از ارگانی که به قول شما هزینه اینگونه فیلم ها را می دهد اسم بیاورید، پس چطور میخواهید این وضعیت را نقد کنید و توقع پیگیری نهادهایی مثل دیوان محاسبات یا بازرسی کشور را داشته باشید؟ من هم مخالف ایدئولوژیک شدن سینما هستم. اگر یک ارگانی بیاد وسط، بيشك تاثیر منفی در سینما خواهد داشت . شما فکر میکنید آقای حاتمی کیا که امروز دم از وابسته بودن می زند، 20 سال پیش مستقل بود ؟
کدام فیلمساز مستقلی مثل بیضایی یا صدرعاملی می توانستند برای فیلمشان خیابان را ببندند و هلیکوپتر را وسط بلوار کریمخان بنشانند ؟ ورود ارگانها در رفع پروسه تولید و رفع بیکاری و یا چرخه اقتصادی میتواند مفید باشد ولی تا کی می توانند خرج کنند و نتوانند پولشان را برگردانند ؟ بله این سوال پیش می آید که آیا ساخت سه فیلم جنگی در سال 96 لازم بود؟ «فیلم سرو زیر آب» را به علت تفاوت نگاه و نیز مخارج کم قبول دارم. ولی به نظرم «تنگه ابو قریب» بعدها هم می شد ساخته شود. در هر صورت یک نکته مثبت ورود ارگانهایی از جلمه موسسه اوج بالا رفتن سطح کیفی فیلم هاست که نمی توان منکر آن شد.