گفت و گو با علاء میرمحمد صادقی کار آفرین قدیمی کشور

حسین بردبار- متولد 1310 است و 87 سال سن دارد اما هنوز فهرستی از مسئولیت های سنگین را در بخش های خصوصی و عمومی عهده دار است و سرحال یک ساعت مصاحبه می کند. از 9 سالگی با دستمزد روزانه یک ریال بابت 12 ساعت کار در کارخانه نور، اولین کارخانه ریسندگی اصفهان، کارش را شروع کرده است! تاکنون به جز مدیرعاملی یک مجموعه تولید گچ، نایب رئیسی اتاق های بازرگانی ایران و تهران، ریاست هیئت مدیره سازمان اقتصاد اسلامی، ریاست اتاق مشترک ایران و کانادا و چندین مسئولیت دیگر را عهده دار بوده است. اغلب زمان کاری خود را در یک ساختمان هفت طبقه در خیابان شهید بهشتی تهران می گذراند که روزگاری دفتر کمیته تنظیم اعتصابات در ماه های قبل از پیروزی انقلاب بوده است و بزرگانی مانند شهید بهشتی، شهید باهنر و برخی انقلابیون دیگر به آن جا رفت و آمد می کردند....شاید همین کارنامه پر از فعالیت مردمی و انقلابی «علاء میرمحمدصادقی» بود که موجب شد چندی پیش به همت جمعی از فعالان اقتصادی، مراسم نکوداشت وی با حضور رئیس دفتر مقام معظم رهبری و جمعی از شخصیت های سیاسی و اهالی فرهنگ نظیر دکتر حداد عادل برگزار شود. هشت دهه کار و کارآفرینی حاج علاء با فراز و نشیب های متعددی همراه بوده است.توضیحات بیشتر را در پرسش و پاسخ با وی می خوانید:
بنده که رزومه جنابعالی را ملاحظه می کردم، فهمیدم با حدود 87 سال سن الحمدلله فهرستی از کارآفرینی و خدمات متعدد را درکارنامه دارید که ان شاءا... در طول مصاحبه در حد مقدورات به آن ها می پردازیم و از تجاربتان در این عرصه ها بهره می بریم،این سوابق نشان می دهد جناب عالی کارآفرینی موفق هستید، لطفا توضیح بفرمایید رمز این موفقیت چیست و با عنایت به این که کشور از نظر کارآفرینی در شرایط خاصی قرار دارد، فکر می کنید چه تهدیدها و فرصت هایی برای کارآفرینی وجود دارد؟
-تشکر می کنم که به موضوع کارآفرینی توجه دارید که همیشه و به ویژه اکنون مورد نیاز جامعه است و خوب است که شما وسیله تشویق جوانان شوید تا به کارآفرینی توجه بیشتری کنند، البته شرایط الان با گذشته تفاوت کرده است چرا که الان امکانات زیادی هست و اگر فردی بخواهد کارآفرینی کند با قدیم خیلی تفاوت دارد، قدیم این قدر امکانات نبود و مشکلات زیادتر بود و یک کارآفرین خیلی باید زجر می کشید و صدمه می خورد تا کسب و کاری را ایجاد کند و موفق شود ولی حالا به دلیل پیشرفت های علمی در هر رشته، اطلاعاتی کسب و امکاناتی فراهم شده است که افراد می توانند از آن ها استفاده کنند و زودتر به هدفشان برسند. چیزی که خیلی مهم است و کسانی که می خواهند در زمینه تولید، ابتکار و در نتیجه کارآفرینی فعالیت کنند، باید به آن توجه داشته باشند، عجله نداشتن برای پولدار و ثروتمند شدن است، این باید سرلوحه کار افراد باشد چون به نسبت پیشرفتی که حاصل شده است الان توقع و عجله برای موفقیت و کسب امکانات فراوان و ایجاد زندگی مرفه در مردم به ویژه در جوانان خیلی زیاد شده است. در حالی که در گذشته چنین شرایطی نبود.
از گذشته بگویید، خودتان چگونه شروع کردید؟


-ما کارمان را ابتدا در بازار و در بخش خرید و فروش بعضی کالاها در تهران و ارسال آن به برخی شهرستان ها که نیازمند این کالاها بودند، شروع کردیم.
یعنی کار توزیع در بازار؟
-بله، کار توزیع داشتیم و حق العمل کاری؛ افرادی از شهرستان ها مراجعه می کردند و نیاز به کالا داشتند که از بازار تهران تهیه می کردیم و به شهرستان ها می فرستادیم. قدیم این طور نبود که هر شهرستانی مستقلا یا از خارج، کالا وارد کند یا اصلا کارگاه تولیدی در شهر باشد، بلکه مرکز فعالیت، بازار تهران بود و از شهرستان های مختلف در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور به بازار تهران می آمدند و کالا تهیه می کردند و به شهرستان می بردند یا طرف های تجاری داشتند و از آن ها با تلگراف و نامه می خواستند که کالا را برایشان تهیه کنند و بفرستند، ما در ابتدای کارمان در بازار، در سرای حاج حسن حجره ای داشتیم و کارمان بیشتر با دو استان مازندران و خوزستان بود که طرف هایی در این دو استان داشتیم که هر کالایی را که می خواستند برایشان تهیه می کردیم و می فرستادیم. ما خودمان کالاها را یا از خارج وارد می کردیم یا از کارخانه های داخلی به صورت انبوه یا از بازار به صورت خرد تهیه می کردیم.
از چند سالگی شروع کردید؟
- از وقتی که شخصا خواستیم کار کنیم. من در فروردین 1331 در تهران با مرحوم برادرمان در بازار مستقر شدیم و شرکتی داشتیم که خودمان کار می کردیم ولی کارم را در بازار از سال  1324 شروع و مدتی هم شاگردی کردم حتی مدتی شبانه و همزمان در اکابر درس هم می خواندم.
تا چه مقطعی؟
-تا دیپلم؛ ابتدایی را مدرسه می رفتم ولی بعد که وارد بازار شدم دیگر به کسب و کار مشغول شدم، قبل از آن، مدتی هم کارگری کرده ام و درکارخانه ریسندگی و بافندگی به کار تولید مشغول بودم. حدود 10ساله یا شاید هم 9 ساله بودم که به کارخانه ریسندگی نور در اصفهان رفتم و روزانه با حقوق یک ریال من را استخدام کردند و من می رفتم و آن موقع ساعت کاری 12 ساعت بود.
یعنی در سن 10 سالگی با یک ریال دستمزد روزانه، کار را شروع کردید؟
-بله، 12 ساعت کار می کردیم.
چه دلیلی داشت با این سن پایین کار می کردید؟پدرتان در چه شرایطی بودند؟
-پدرمان کسالت داشتند و در خانواده ما معمول این بود که بچه ها باید بروند کار کنند، لذا آن موقع که کارخانه می رفتم یک هفته شب کار بودیم و یک هفته روزکار و شب از ساعت 6 بعد از ظهر تا 6 صبح باید می رفتیم در کارخانه نور که اولین کارخانه ریسندگی بود. مرحوم عطاء الملک این کارخانه را به اصفهان آورد و روزانه بابت 12 ساعت کار یک ریال می دادند. این که الان ساعت کاری معادل 8 ساعت کار شده است، در سال 1323 که حزب توده در ایران فعال شد یکی از خواسته هایش به نفع کارگر این بود که باید ساعت کار 8 ساعت شود و تلاش کردند با نفوذی که داشتند ساعت کار را از 12ساعت به 8 ساعت تبدیل کنند وگرنه اول کار رسمی 12 ساعت بود یعنی یک روز یا یک شب کامل و من درسن 9 سالگی این گونه کار می کردم. مدتی بعد کارخانه دیگری در سر پل خواجوی اصفهان تاسیس شد به نام کارخانه فرشباف که من آن جا با دو ریال و نیم استخدام شدم یعنی دستمزدم بیش از دو برابر شد. البته بعدا چون سابقه ای داشتم و بلد بودم کار کنم، رشد کردم و دستمزدم به روزانه 4 ریال افزایش یافت. آن زمان شروع جنگ جهانی بود و مردم در مضیقه بودند و مواد غذایی کم بود و گاهی دولت به دلیل فعالیت نکردن نانوایی ها، نان را در گاری می ریخت و در میدان شاه قدیم اصفهان که الان میدان امام است، توزیع می کرد و مردم از گاری ها نان تهیه می کردند.
اجازه بفرمایید درباره مباحث کلیدی صحبت کنیم، از جمله این که چه شد به اتاق بازرگانی راه یافتید؟ گویا حکمی از امام خمینی (ره) گرفتید.
- تقریبا چند ماه قبل از انقلاب، مردم به پشتیبانی از امام (ره) و انقلاب اعتصاب کردند، کارخانه های ما تعطیل بود و به دولت اعتراض داشتند. اعتصابات خیلی سنگین و وسیع بود و کم کم به حمل و نقل و سوخت هم کشیده شد، آن موقع مهندس بازرگان و شهید بهشتی با ما رفت و آمد داشتند و آمدند این جا منزل ما و به همراه انقلابیون دیگر صحبت از این شد که با این شیوه ای که اعتصابات جلو می‌رود، کم کم مردم تحت مضیقه شدید قرار می گیرند و شایعه بود که نانواها هم اعتصاب می کنند. قرار شد کمیته تنظیم اعتصابات تشکیل شود و بعد گفتند که خوب است بعضی ها را برای اعتصاب تشویق کنیم و بعضی ها را برای کار کردن بیشتر تا مردم در رفاه باشند. لذا صلاح دیدند که با خود امام که در پاریس بودند، تماس بگیرند و بخواهند که خودشان هیئتی را مقرر کنند، لذا امام چند نفر را معین کردند، از جمله مرحوم دکتر سحابی و دکتر باهنر تا کمیته تنظیم اعتصابات را تشکیل بدهند و این ها همین جا (دفتر فعلی در خیابان شهید بهشتی) مستقر شدند و این جا تبدیل شد به دفتر کمیته تنظیم اعتصابات؛ بالاخره هر روز  به یک کارخانه  البته بیشتر همراه با شهید باهنر می رفتیم و درباره این که چگونه اعتصاب یا تولید کنند، صحبت می کردیم.
یعنی هماهنگی و برنامه ریزی برای اعتصابات را انجام می‌دادید، ریاست با چه کسی بود؟
-ریاست با مهندس سحابی بود و بخش نفت آن با مهندس بازرگان و مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، بخش آموزش و پرورش با شهید رجایی بود و چند نفر دیگر هم بودند.
این جا ترس از هجوم ساواک نداشتید؟
-چرا داشتیم ولی این قدر به دلیل هماهنگی مردم، دولت تضعیف شده بود که ساواک آن زمان دیگر نمی توانست کاری بکند. بعد کمیته استقبال از امام تشکیل و قرار شد که تشریف بیاورند و این افرادی که این جا بودند هرکدام مسئولیتی گرفتند. حکم نخست وزیری را امام به آقای بازرگان دادند و کم کم کمیته تنظیم اعتصابات تضعیف شد ولی مراجعات روزانه دوبرابر شده بود. آن وقت ما دیدیم این جا مراجعه زیاد می شود و باید سازمانی برای پاسخگویی به مردم باشد بنابراین من رفتم خدمت حضرت امام که آن هم شرح مفصلی دارد و عرض شد که لازم است هیئتی تشکیل شود و پیشنهاد این است که در اتاق بازرگانی مستقر شوند چون سازمانی هم وجود دارد و نامه ای نوشتم خدمت امام که در اسناد انقلاب موجود است و پیشنهاد کردم شهید بهشتی و مرحوم موسوی اردبیلی که هر دو عضو شورای انقلاب بودند، افراد و هیئتی را تعیین کنند که امام ذیل نامه نوشتند «حضرات آقایان اقدام نمایید» که البته شرح مفصل تر این ها در کتاب خاطرات بنده که چاپ شده، آمده است. من رفتم منزل مرحوم شهید بهشتی و ایشان گفتند که نظر شما روی چه کسانی است که من چند نفر را معرفی کردم از جمله آقای خاموشی که مدتی ریاست اتاق ایران را عهده دار شدند و چند نفر دیگر را هم گفتم، شاید 10 نفر را گفتم ولی تاکید کردم که البته هفت نفر کافی است. دکتر بهشتی نیز چند نفر از آن ها را می شناختند و من فردایش پیش آقای موسوی اردبیلی رفتم و ایشان هم این اسامی را تایید کردند. بالاخره آمدیم این جا و به آقایان گفتم چنین کاری کردم و مرحوم شهید بهشتی هم گفتند که خوب است در اتاق بازرگانی مستقر شوید. من خودم هم شفاهی گفته بودم که محلی برای هماهنگی اصناف و تولید کنندگان نیاز است و بهتر است در اتاق بازرگانی باشد لذا ما در اتاق بازرگانی مستقر شدیم و بعد امام هم حکمی دادند که ما شدیم کمیته منتخب امام در اتاق بازرگانی.
جنابعالی از بنیان گذاران سازمان اقتصاد اسلامی و الان رئیس هیئت مدیره سازمان هستید، سازمانی که تولی گری بسیاری از صندوق های قرض الحسنه را در کشور برعهده دارد، چه شد که به فکر تاسیس این سازمان افتادید؟
-ما ابتدا به دلیل نیازی که در جامعه بود و مردم با دادن بهره سنگین از بانک ها وام می گرفتند، با رفقا و دوستانمان به فکر این افتادیم که صندوق قرض الحسنه تاسیس کنیم و کسانی که نیازمند هستند و نیازشان محدود و کم است به بانک مراجعه نکنند و ما به آن ها وام بدهیم. لذا دوستان ما صندوقی را در خیابان خراسان، لرزاده، ایجاد کردند و بعد از مدت کمی دیدیم که متقاضی زیاد است و چون آن جا از مرکز شهر دور بود، تصمیم گرفته شد در مرکز شهر و بازار هم صندوق دیگری ایجاد کنیم. کم کم چند صندوق دیگر هم درست شد.
این ها بعد از انقلاب بود؟
-قبل از انقلاب بود، ساواک هم مزاحمت ایجاد می کرد و گاهی می گفتند شما چرا به افراد مختلف وام می دهید، به چه کسانی وام می دهید، مثلا یک نفر از وام ما اسلحه تهیه کرده بود، البته ما اطلاعی نداشتیم که او وامی را که از ما گرفته بود، صرف این کار کرده است اما او در بازجویی به ساواک گفته بود که وام را از صندوق اندوخته جاوید در بازار گرفته ام که یک دفعه ریختند داخل صندوق و مدیرعامل وقت آن را گرفتند و بردند و سوال و جواب کردند و خط و نشان کشیدند که نباید به هرکسی وام بدهید، درحالی که موارد دادن وام ما مشخص بود و اتفاقا مرحوم هاشمی رفسنجانی آن فرد را معرفی کرده بود. این صندوق ها خیلی در مضیقه بودند تا انقلاب شد و ما به فکر افتادیم که این صندوق ها با صندوق های دیگری که تاسیس می شوند، زیر پوشش جایی باشند و تقویت شوند و یک بانک اسلامی درست کنیم، بالاخره این فکر مورد قبول عده ای قرار گرفت و تقاضا کردیم بانک اسلامی تشکیل شود، ما خدمت امام رفتیم و ایشان گفتند خیلی خوب است و نوشتند که تشکیل شود و بنده خدمت ایشان گفتم که اولین حساب را به نام خودتان باز کنیم که موافقت کردند و حتی یک پول جزئی از خودمان دادیم تا امام هم سهام دار این بانک شوند و برای شهید بهشتی و شهید صدوقی و چند نفر دیگر سهم گرفتیم و رفتیم مجوز بانک اسلامی را از شورای پول و اعتبار گرفتیم که به فاصله کمی عده ای سهام گرفتند وسرمایه ای هم برای بانک اسلامی تعهد شد اما دولت موقت، بانک ها را ملی اعلام کرد و بعد به ما هم گفتند که بانک اسلامی هم همین طور می شود و بانک منحصرا باید در اختیار دولت باشد و حتی چند بانک دیگر آن زمان مثل بانک پارس و بانک بازرگانی هم گفتند که باید در اختیار دولت قرار گیرند و ما دیدیم که تازه مقداری پول از مردم جمع آوری کرده ایم و اگر دولت این ها را بگیرد، سزاوار نیست و موضوع را به شورای انقلاب گفتیم و آن ها به بانک مرکزی توصیه کردند که با ما کنار بیایند ولی بانک مرکزی زیر بار نمی رفت و می گفت اگر با شما که بانک اسلامی هستید کنار بیاییم، بانک های دیگر که خارجی هستند مثل بانک روس و بانک انگلیس وغیره هم متوقع می‌شوند و ما نمی‌توانیم پاسخگو باشیم. بالاخره با چندین جلسه مذاکرات، به نتیجه رسیدیم و گفتند که اسم بانک روی آن نگذارید و همین کارها را تحت عنوان سازمان انجام دهید.
هنوز هم سازمان است یا بالاخره توانستید مجوز بانک بگیرید؟آیا برای مجوز بانک شدن اقدام کردید؟
-نه، نکردیم، یک بار این کار را کردیم ولی دنبال نکردیم و شورای انقلاب هم به ما توصیه کردند که دولت موقت را تحت فشار قرار ندهید. بالاخره سازمان اقتصاد اسلامی تشکیل شد و صندوق های قرض الحسنه را تحت پوشش قرارداد و هم اکنون حدود یک هزار صندوق زیر پوشش سازمان است درحالی که استقلال دارند و خودشان برای خودشان کار می کنند و سازمان مسئولیتی در داد و ستد آن ها ندارد و فقط به آن ها توصیه می کند در چه مواردی وام بدهید و کارمزد اصلا نگیرید یا فقط مزد کار را بگیرید.
یعنی کارمزد نگیرند؟
-ما مجوز مزد کار را از امام گرفتیم ولی فرمودند اگر برای صندوق چیزی بماند جایز نیست که کارمزد گرفته شود بلکه مزد کار گرفته شود لذا بسیاری از صندوق هایی که الان داریم حتی مزد کار هم نمی گیرند و عین پول را پس می گیرند ولی در برخی شهرستان ها و نقاط دور، کسانی هستند که برحسب فتوای امام به آن ها مجوز داده شد که حساب کنند مزد کارشان چقدر است و معادل آن را از وام گیرنده بگیرند.
با عنایت به این که جنابعالی به عنوان رئیس هیئت مدیره سازمان اقتصاد اسلامی به فعالیت های قرض الحسنه اشراف دارید و تا حدی در کنه مسائل نظام بانکی نیز هستید، عملکرد سیستم بانکی و نرخ سودی را که الان اعلام می‌شود، چگونه ارزیابی می کنید؟
- به نظر من، این نرخ بهره ای که هست برای کسب و کار و تولید اصلا مساعد نیست و فوق العاده اجحاف است و به این ترتیب اگر بخواهد دوام بیاورد کار تولید متوقف می شود. با این نرخ 20 درصد یا آن طور که گفته اند شاید کمی هم کمتر باشد، اگر کسی بخواهد برای تولید وام بگیرد، برای تولید کننده مقرون به صرفه نیست و تولیدی که بخواهد همه اش روی دریافت وام باشد، حتما ناموفق خواهد بود لذا باید در این کار تجدید نظر شود و دولت باید به  تولیدات نقاط محروم و کم درآمد، وام با نرخ ارزان 3 تا 4درصد بدهد تا تولید مقرون به صرفه و اشتغال ایجاد شود وگرنه اگر کسی بخواهد فرضا در روستاهای آذربایجان یا سیستان و بلوچستان برای تولید سرمایه گذاری کند که اتفاقا ضروری هم هست ، با این نرخ بهره مقرون به صرفه نیست و دولت خوب است برای این نقاط امتیازات خاصی قائل شود تا مردم بتوانند دراین مناطق کارگاه های تولیدی ایجاد کنند.
جنابعالی رئیس اتاق مشترک ایران و کانادا هم هستید، لطفا درباره روابط مشترک تجاری دو کشور بفرمایید و این که آیا کانادا در تحریم هایی که به تازگی ترامپ علیه ما به راه انداخته است، مشارکت یا همراهی داشته است؟
- کانادا نسبتا از فناوری خوبی برخوردار است، ما که اتاق ایران و کانادا را تشکیل دادیم خواستیم از فناوری شان برای تولیدات ایران استفاده کنیم، چند سفر هم به آن جا رفتیم و هیئت تجاری بردیم و آوردیم، برنامه این بود در بخش تولید و به ویژه در کشاورزی از فرصت ها استفاده شود،آن ها هم آمدند و طرح هایی هم داشتند ولیکن چون دولت کانادا سیاستش کاملا پیروی و هماهنگی با آمریکاست ما نتوانستیم به آن ترتیبی که در برنامه مان بود از ایجاد روابط با کانادا استفاده کنیم چون آن ها موانعی را تراشیدند. اوایل خوب بود و زمینه های خوبی هم برای سرمایه گذاری مشترک ایجاد شد ولی بعد به بهانه صرفه جویی در هزینه حتی سفارتشان را در تهران تعطیل و به ترکیه منتقل کردند. البته ما روابطمان با سفارتی که در ترکیه هست، مناسب است و ان شاء ا... در آینده بتوانیم هیئتی را هم به کانادا اعزام کنیم که ما موکول کردیم به این که اول از آن جا هیئتی بیاید.
امسال سال حمایت از کالای ایرانی است، به عنوان یک کارآفرین موفق فکر می کنید حمایت از کالای ایرانی نیازمند چه  اقداماتی است که باید در راس کار کارآفرینان کشور قرار گیرد تا این شعار خوب، از حد حرف و صحبت خارج شود؟
-به نظر من ما در درجه اول، باید صرفه جویی را در نظر بگیریم. متاسفانه اسراف در جامعه ما بسیار زیاد شده است، در خانواده ها در قدیم صرفه جویی بیشتری بود اما الان بسیاری از مواد غذایی و کالاها اسراف می شود و خانواده ها دو برابر مصرفشان را تهیه می کنند. درباره  این که باید برای نیازهایمان تولید کنیم، شعاری که مقام معظم رهبری امسال فرمودند، شعار بسیار خوب اقتصادی است، اگرچه ایشان طی هفت، هشت سال گذشته اغلب شعارهایشان اقتصادی بوده است ولی دراین باره، اگر مردم پیروی کنند ما را از خارجی ها بی نیاز می‌کند چرا که گاهی وقتی ما نیازی به خارجی ها داریم، آن ها ما را در مضیقه قرار می دهند واگر در تولید کالاهای مورد نیازمان خودکفا شویم، این حربه از دست آن ها گرفته می شود.
فکر می کنید چه موضوعاتی در کشور موضوع کارآفرینی را تهدید می کند و باید رفع آن مد نظر مسئولان قرار گیرد؟
-دو، سه موضوع است که مانع شروع کار است که باید توجه کنند، یکی همین قوانین کار است که باید تجدید نظر کنند، مثلا کارگاهی که تازه شروع به کار می کند، تا مدتی مثلا یکی، دوسال تا زمانی که به بهره برداری برسد، از شمولیت برخی قوانین کار و تامین اجتماعی معاف شود. همه از این که با استخدام  یک کارگر چه اتفاقاتی می افتد، وحشت دارند. دومین موضوع مالیات است، قبلا وقتی در نقاط محروم، کارگاه تولیدی ایجاد می کردند تا 5 یا 10 سال از پرداخت مالیات معاف بودند که این باید تجدید شود و وام ارزان قیمت به آن ها داده شود تا کار کنند. نمی شود از روز اولی که طرف شروع به کار می کند با همه این قوانین و مسائل سروکار داشته باشد بلکه باید تبدیل به تسهیلات شود، دراین صورت است که می‌توانیم بیکاری مان را تا حد زیادی مرتفع کنیم.
رمز موفقیت حاج علاء میرمحمدصادقی  چیست؟
- یکی این که افراد باید در بخش تولید، صنعت و بازرگانی حتما درستی و امانت داشته باشند. دوم این که باید پشتکار فراوانی داشته باشند، راحت طلبی با کسب و کار و تولید نمی‌خواند. بعد هم نباید عجله ای برای پولدار شدن باشد، گاهی افرادی این جا می آیند و مشکلاتی را مطرح می‌کنند مثلا می بینم جوانی 29 ساله چند میلیارد تومان بدهکار شده است و کسری دارد، می گویم خب شما چرا در 29 سالگی این قدر شلوغ کرده ای، می بینم عجله داشته است تا ثروتمند شود در حالی که مردم در گذشته 40 سال کاسبی می کردند و حداکثر دو برابر هزینه زندگی شان درآمد داشتند اما حالا با این توقعی که هست جور درنمی آید. اگر این مسائل را در نظر بگیرند، کشور ما امکانات، ذخایر و معادن فراوانی دارد که می‌توان در بخش های مختلف تولید از آن استفاده کرد.