عليه همنوايي عموميت يافته

جامعه‌شناسي سياستگذار و جامعه‌شناسي انتقادي و جامعه‌شناسي كه به «مردم‌مدار» ترجمه شده است، با وجود انكه به عنوان جامعه‌شناس مردم‌مدار شناخته مي‌شود اما هر چهار جريان را چنانچه رابطه تعاملي با يكديگر نداشته باشند، نقد مي‌كرد و دفاع وي از جامعه‌شناسي مردم‌مدار به عنوان دفاع از يك جريان مستقل چهارم نبود بلكه نگاهي كاملا ارتباطاتي داشت. جامعه‌شناسي آكادميك را نقد مي‌كرد با اين تحليل كه اين جامعه‌شناسي بدون نسبت با آن سه ضلع ديگر، خود- ارجاع مي‌شود. يك جامعه‌شناسي بي‌جامعه. محدود به كلاس درس و حيات بوروكراتيك دانشگاهي. جامعه‌شناسي كه به زندگي اجتماعي و مسائل روزمره مردم بي‌توجه است و به جامعه‌شناسي صرفا به عنوان يك شغل نگاه مي‌كند. يك جامعه‌شناسي‌اي محافظه‌كار و هم نوا. جامعه‌شناسي سياستگذار را بدون نسبت با آن جريانات ديگر نقد مي‌كرد به اين دليل كه به تعبير ايشان، ممكن است دچار اين بلا شود كه بروكراسي هم مساله را تعريف كند، هم راه‌حل بدهد و هم به منافع خودش فكر كند. جامعه‌شناسي‌اي كه حريت ندارد، كارگزار قدرت است. جامعه‌شناسي انتقادي را هم نقد مي‌كرد از آن رو كه ممكن است «بر اثر نوعي بنيادگرايي فكري بر سر اصولي بايستد و از آن تخطي نكند. ذهني‌گرا شود و دگم. و معتقد بود جامعه‌شناسي پوبليك يا مردم‌مدار نيز چنانچه در رابطه با جامعه‌شناسي اكادميك نباشد و هم‌افزايي نكند، به نوعي پوپوليسم بدل مي‌شود. لحن قانعي راد در نقد اين چهار جريان، چنانچه بي‌ارتباط با يكديگر باشند، راديكال است و در نقد اينها از بنيادگرايي، پوپوليسم و خودارجاعي نام مي‌برد.
اين قانعي راد يكسر منتقد و ناهم نوا، بر خلاف ظاهر، يا برخلاف تصور، مرد استبليشمنت establishmentنبود. استبليشمنت به معناي قدرت مستقر، نظم موجود، طبقه يا نظام حاكم. در شوراي سياستگذاري بود، به تلويزيون هم آمد، مشاور اين يا آن نهاد هم شد، اما هيچگاه به دليل اين جايگاه، طنز تلخ و رويكرد انتقادي خود را رها نكرد.
با اين وصف، اهميت قانعي‌راد در هم نوايي‌اش با سه ميدان سياست و دانشگاه و جامعه نبود، بلكه از اتفاق ناهمنوايي وي با اين سه ميدان، او را از ديگر چهره‌ها برجسته مي‌ساخت. شخصيتي كه مورد وفاق و اجماع همه تيپ و همه نوع باشد، يا جمع‌كننده اضداد، نبود، بر عكس در هر سه حوزه، چهره‌اي ناسازگار بود. نه عضو رسمي دانشگاه، نه وزير و وكيل و سياستمدار و نه حتي روشنفكر حوزه عمومي. در اين سه حوزه حضور و مشاركت داشت و در عين حال آنها را بي‌محابا نقد مي‌كرد.
دكتر فراستخواه از اصطلاح «كنشگر مرزي» براي ناميدن چهره وي سخن گفتند؛ كسي كه در مرزها مي‌ايستاد. اين تعبيرجذابي است كه دوستان و همراهانش از آن استفاده كرده‌اند. من به نوبه خود ياد تعبير دكتر كاتوزيان مي‌افتم. وي در مقاله «جامعه كم‌آب و پراكنده» مي‌گويد، بيشتر دهكده‌هاي ايراني، از هم دور و خودكفا بوده‌اند. در نتيجه ممكن نبود به يك پايگاه فئودالي بدل شوند چون اضافه توليدشان ناچيز بود. از سوي ديگر عشاير و ايلاتي كه به ايران آمدند، يكجا نشين نبودند، هم نظامي و هم متحرك بودند. آنها سوار براسب، به اقصي نقاط كشور مي‌رفتند، اضافه توليد بسياري از اين دهكده‌ها را جمع كردند و به اين ترتيب يك قدرت و يك دولت نيرومند مركزي به وجود آوردند. به نظرم مي‌رسد، دكتر قانعي در سرزدن به ميدان‌هاي پخش و پراكنده دانشگاهي، سياسي و اجتماعي، چنين نقشي ايفا كرد. به هر ميداني سر مي‌زد، اضافه محصول هر ميدان را جمع كرد و در اين انباشت، به چنين موقعيتي دست يافت. اهميتي كه دكتر قانعي‌راد امروز يافته است، محصول تحرك وي، يكجا ننشستن و مستقر نشدن در يك موقعيت است. حتي به نظر مي‌رسد، هرچه مي‌گذشت از مركز و نهادهاي رسمي دورتر مي‌شد و به متن جامعه، به اجتماعات علمي محلي، به شهرستان‌ها نزديك‌تر مي‌شد و بر نقش آنها بيشتر تكيه مي‌كرد و پوبليك (عموم جامعه)، مردم براي وي اهميت بيشتري مي‌يافت. مي‌خواست نسبتي ميان مردم و دانش برقرار كند. چرا كه به تعبير خودش، «جامعه دارد جامعه دانش مي‌شود و جامعه‌شناسي اگر فكر نكند كه چگونه بايد با مردم ارتباط برقرار كند و دانش را به ميان جامعه ببرد، به فسيل بدل مي‌شود.»


طرح چهره ناهمنواي دكتر قانعي‌راد، به نظرم ضروريست. اجماعي را كه مرگ ايجاد كرده، بشكنيم. طنين انتقادي صدايش را به او بازگردانيم. پس از گذار از اين دوره سوگ، با او به گفت‌وگوي زنده و انتقادي خود ادامه دهيم و همچنان جدل كنيم، چنانچه اگر حضور داشت، ما نيز از گزند نقد وي مصون نمي‌بوديم. در اين زمانه‌اي كه به تعبير كاستورياديس با يك «هم‌نوايي عمومي شده» مواجهيم، تكيه بر وجهه مرزي، متحرك و منتقد دكتر قانعي راد و معرفي چهره ناسازگار وي اهميت دارد. چرا كه جامعه‌شناسي به ميزاني كه ناهمنواست مي‌تواند نقش انتقادي خود را ايفا كند.
٭ متن سخنراني در نكوداشت دكتر محمدامين قانعي‌راد به طور اختصاص در اختيار روزنامه اعتماد قرار گرفته است.