سید علیرضا کریمی سردبیر

ناگفته پیداست مسئولان و سیاسیون کشورمان غالبا در یک دوگانگی این روزها گرفتار شده‌اند. به تبع رسانه‌ها نیز بعضا این چنین گرفتار و زمینگیر شده‌اند. این دوگانه
دوگانه مصلحت و واقعیت در مورد تحریم‌های اخیر آمریکاست. این آقایان مسئول و آن سیاسیونی که دل در گرو دولت و نظام دارند اکنون نمی‌دانند در مورداثرات تحریم‌ها واقعیت را بگویند و اشاره نمایند که چه شرایطی رخ خواهد داد و یا آنکه به جهت عدم تزریق التهاب در جامعه و پمپاژ یاس مصلحت اندیشی نموده یا کلا واقعیات را نگویند و یا اگر هم می‌گویند تمام قصه را شرح ندهند. یعنی یک بخشی از ابتدای داستان تحریم‌ها می‌گویند، یک بخشی از اواسط ماجرا و در انتها هم یک تحلیل سیاسی ضمیمه می‌کنند و تمام. فی‌المثل در حوزه نفت اکنون قریب به دو ماه است که کره‌جنوبی خرید نفت از ایران را به صفر رسانده است اما مشاهده می‌کنیدکه نه وزیر و نه وکیل در این باره صحبتی نکرده‌اند و حتی گویا در یک هماهنگی نانوشته مقامات کره‌ای نیز آنچنان روی این موضوع مانور نداده و بدون اشاره به قطع خرید نفت از ایران تاکید کرده‌اند به دنبال گرفتن معافیت از آمریکا هستند. این موضوع صرفا یک مثال از دهها مواردی است که در حال رخ دادن است. به هر حال همان طور که ذکر شد در چنین مواردی مسئولان و سیاسیون نمی‌دانند چگونه موضع‌گیری نمایند. البته بهتر است بگویم دچار یک چالش جدی می‌شوند. در این میان تکلیف روشنفکران جامعه مشخص است؛ آنان نگاهی آرمانگرایانه به مسائل دارند و به همین دلیل در اظهارنظر قید و بندی را لحاظ نمی‌کنند. اما تکلیف مسئولان و سیاسیون متفاوت است. مسئولیت به همراه خود محافظه‌کاری می‌آورد و سیاسیون نیز نسبت روشن و مشخصی با مصلحت اندیشی دارند. شاید باید برای حل این چالش به تجربه رجوع کرد. به نظر می‌رسد مدد گرفتن از تجارب پیشین، ما را در رسیدن به پاسخ یاری کند. در مواردی که اصل واقعیت به مردم گفته نشده نتیجه چه بوده است؟
حداقل در سال‌های اخیر به دلیل رشد تکنولوژی و پا گرفتن رسانه‌های نوظهور دیگر نمی‌توان مسئله و موردی را از مردم کتمان کرد. اگر مسئولی واقعیت را نگوید و یا ناقص بگوید جامعه بدون معطلی می‌تواند اصل حقیقت را از رسانه‌های مختلف رصد و پیگیری کند. از سوی دیگر، این نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت طبق اصول و قواعد «مدیا» اگر دیتاهای صحیح از کانال‌های رسمی منتشر نشود کانال غیرمجاز با هوچی‌گری و وارونه‌نمایی حقیقت را به طریق دیگری ذبح می‌کنند. ضمنا فراموش نگردد فرجام مصلحت‌اندیشی‌های بی‌دلیل در انتشار اخبار صحیح از سوی مسئولان و مردم منجر به بی‌اعتمادی می‌شود. چه بسا وقتی جامعه ببیند زبان مسئولش در بیان حقیقت الکن است و یا واقعیات را نصف و نیمه می‌گوید سوق داده ‌شود به سمت رسانه‌های نامعتبر و در نهایت یک اعتیاد منفی نسبت به این رسانه‌ها پیدا می‌کند. به گونه‌ای که اگر هم مسئولی حقیقت را بگوید او را نفی می‌کند اما اراجیف و مهملات رسانه‌های مذکور را بی‌چون و چرا می‌پذیرد. در مورد ماجرای سهم ایران از دریای خزر همین موضوع هویدا بود. محمدجواد ظریف هر چه قدر در این باره توضیح می‌داد و تصریح می‌کرد که در مورد سهم ایران مذاکره‌ای صورت نگرفته است آنچنان دیده نمی‌شد و صرفا پروپاگاندای رسانه‌های ریز و درشت مخالف بود که برد وسیعی در میان مردم داشت. خب در چنین شرایطی آیا بهتر نیست مسئولان و سیاسیون صادق، صریح و شفاف و به دور از هر مصلحت اندیشی زائد باشند؟ قطعا در بلندمدت این رویکرد میوه‌های شیرین و خوش‌مزه‌ای خواهد داشت. اگر شکاف اعتقادی و اعتمادی پر شود همیاری مردم چشمگیر می‌شود دیگر آن موقع افسوس نمی‌خوریم چرا مردم ترکیه دلار آتش زدند و چرا اینجا عده‌ای دلار تقلبی آتش زدند و رئیس‌جمهور را تهدید نمودند!