شهرت عصر مدرن

یکی از آخرین نمونه های شهرت یک شبه در فضای مجازی، فردی است به نام ایرج ملکی، کارگردان کرمانشاهی که به دلیل فیلم های کوتاه خود مورد توجه کاربران اینترنتی قرار گرفته است. به عنوان یک فرد ناظر، مانند بسياري از موارد دیگر هر چه فکر می کنم علت شهرت این فرد برایم غیر قابل هضم است، زیرا فیلم‌های ایرج ملکی فیلم هایی به غایت شعاری،‌ همراه با بازی های مبتدیانه و از لحاظ فنی نیز ضعیف هستند .بنابرین سوال اصلی این است چرا جامعه باید به اين شخص و امثال وی توجه نشان دهند؟ تا جایی که چند برنامه پر طرفدار صدا و سیما نیز به وی آنتن اختصاص داده است تا باعث شود چند ملیون نفر وی را تماشا کنند. بسیاری از کارگردان های مستعد یا حتی متوسط که فیلم های با کیفیت ساخته اند اسم‌شان نیز برای ما آشنا نیست، اما چرا باید چنین افرادی به این حد از شهرت برسند؟
نمونه هایی مثل ایرج ملکی در جامعه امروز ایران کم نیستند؛ امیر حسین مقصود لو (تتلو) در صفحه شخصی خود در فضای مجازی بیش از چهار ملیون دنبال کننده دارد، چرا جامعه باید به چنین شخصی توجه نشان دهد؟ من قصد توهین به امیر حسین مقصود لو را ندارم ولی امثال این فرد چه دستاورد مهمی در حوزه کاری خود داشته اند که این چنین مورد توجه مردم قرار می گیرند؛ تا جایی که حتی شخصیت های سیاسی نیز فریفته این شهرت بادآورده می شوند.
مارک رولندز استاد فلسفه دانشگاه میامی در کتاب شهرت تا حدودی به تبیین مفهوم شهرت یک شبه می پردازد. نویسنده در مقدمه کتاب بین دو نوع شهرت تفاوت قائل می شود: شهرت در مفهوم سنتی و شهرت در مفهوم مدرن. شهرت در مفهوم سنتی خود معمولا( نه همیشه) با مفهومی هنجاری از احترام همراه بوده است. به زبان ساده فردی در رشته و حوزه کاری خود دستاورد بزرگی داشته است و به دلیل آن دستاورد جامعه وی را شایسته احترام و تکریم می داند؛ اما شهرت در مفهوم مدرن از احترام منفک شده است و فقط توصیفی از وضعیت فرد است، نه نشانه احترام و تعالی؛ به عبارتی فردی شهرت دارد چون مشهور است. به نظر نویسنده علت وریشه تفاوت در ویژگی های جامعه مدرن است. رولندز می گوید در جامعه مدرن تعادل بین فردگرایی و عینیت گرایی به هم خورده است. ما با فردگرایی افراطی، نسبی گرا و ضعف عینیت گرایی مواجه هستیم اما به زبان ساده منظور از فردگرایی و عینیت گرایی چیست ؟ با اصطلاح اول شروع می‌کنیم. فردگرایی افراطی به این معناست که برای افراد جامعه در وهله اول صرف کنش انتخاب مهم است، نه اینکه چه چیزی را انتخاب می کنند . مهم نیست که ما این نوع از موسیقی را گوش می دهیم یا نوع دیگری را، اهمیت اصلی در خود انتخاب فردی است. بنابرین در این چارچوب،‌ انتخاب فردی مقدم بر سایر ارزش ها و اصول اخلاقی است. ضعف عینیت گرایی نیز به معنای آن است که انسان مدرن در تشخیص ارزش عینی امور یا همان تشخیص امور باکیفیت از مزخرفات ناتوان است. شهرت بادآورده، شهرتی است که با کیفیت رابطه ای ندارد و با آن را به رسمیت نمی شناسد.شهرت بادآورده، شهرت منهای ارزش ها و ملاک های عینی است و ما برای انتخاب خود استدلال عینی ارائه نمي‌دهیم و صرفا ازاصطلاحات مانند«دلم می خواهد» یا «این انتخاب من و نسل من است» استفاده می‌کنیم. به عبارتی یکی از مساله های انسان مدرن غربی - غرب در اینجا صرف مفهومی جغرافیایی نیست- ناتوانی در تشخیص امر باکیفیت از مزخرفات است زیرا ارزش یا ملاک عینی را بیرون از صرف انتخاب مان به رسمیت نمی شناسیم و دست به همتراز سازی و یکسان سازی های نادرست می زنیم زیرا از نظر شهرت مدرن همه شهرت ها به یک اندازه خوب هستند و ما معیار عینی و کیفی نداریم تا تشخیص دهیم کدام دستاورد یا اثر هنری شایسته احترام و به تبع آن ایجاد شهرت است.