روزنامه اعتماد
1397/08/09
تا كي؟! تاكي؟! تا كي؟!
«تا كي؟»، اين سوالي است كه اگر پيش روي سالهاي مديريت برخي مسوولان قرار گيرد ممكن است تحول مفيدي بيافريند. مديراني كه انگار تكيه زدن بر صندلي دولتي يا شركتهاي شبهدولتي را، حتي بعد از دوره بازنشستگي، ارث خود ميدانند. از اين اداره به آن اداره، از اين وزارتخانه به آن سفارتخانه. ميروند تا فقط عنوانشان «رييس» بماند. اي كاش قانون منع بهكارگيري بازنشستگان و اصلاح آن، خيلي پيش از اين تصويب و ابلاغ ميشد. باور كنيد داشتن راننده شخصي، دفتر مرتب، مسوول دفتر و پاداش و حق جلسه و سفر، آن هم نه از جيب خود بلكه از كيسه مردم، چنان جذاب است كه برخي حاضرند به هر بندي آويزان شوند تا فقط آن بالا بمانند. چه ماجراها كه در اين سالها به چشممان نديدهايم!1- من مسوول سابقي را ديدهام كه زودتر از برنامه، در محل سخنراني رييسجمهور منتخب حاضر شده، با وجود خالي بودن سالن، به صورت اتفاقي! صندلي پشت سر ايشان را برگزيده تا احتمالا در عكسها، همراه رييسجمهور منتخب ظاهر شود. چرا؟ سوداي حكمي تازه يا...، فعلا جاي قضاوتش اينجا نيست.
من مسوول بازنشستهاي را ديدهام كه با داشتن بيماري شديد، به سختي (با خيلي سخت) ميتوانست در محل كارش حاضر شود، اما از مقام عالي وزارتخانه حكم گرفته است.
فكر ميكنيد، بعدش چه اتفاقي افتاد؟ كسي كه دوره خدمتش را مورد احترام و تاثيرگذار سپري كرده بود، اوضاع جسمياش به جايي رسيد كه همكارانش براي حفظ حرمت او، درخواست كردند كه سركار نيايد! من مديري را ديدهام كه تا شنيده ممكن است پاداشهاي بازنشستگياش كم شود، تلاش كرده تا خود را سريع بازنشست كند. بعد كه پاداشش را گرفته، دوباره كوشيده «مدير» بماند!
2- قانون منع بهكارگيري بازنشستگان دير شفاف شد. شايد اما هنوز ابهامهايي داشته باشد. مثلا آيا، وزرا با وجود اين قانون، اجازه دارند نمايندگان كشور را از ميان بازنشستگان به سازمانهاي بينالمللي معرفي كنند؟! هم در وزارت نفت از اين سمتها داريم هم احتمالا در وزارتخانههاي امور خارجه و اقتصاد و دارايي. از اوپك گرفته تا... دقت كنيد كه اين افراد تا روزي كه از سوي دولت ايران معرفي شده باشند ميتوانند به آن سازمان رفت و آمد كرده و در تصميمات عمومي آن تاثيرگذار باشند وگرنه به آن سازمان بينالمللي مامور نشدهاند، كارمند دبيرخانه يا دبيركل آنجا هم نيستند. اگر كسي استدلال كند كه جايگزينهايي براي بازنشستگان در برخي سمتها نداريم يك سوال ساده پيش رويش ميگذارم. «تاكي؟»
3- اجازه بدهيد به يك نمونه اشاره كنم. زماني درباره حسين كاظمپور اردبيلي نوشته بودم كه او در نفت مجتهد است و هنوز هم به كفايتش معتقدم. هم عضو هياتمديره شركت ملي نفت بوده، هم سالها امور بينالملل نفت را اداره كرده و هم براي نزديك به دو دهه مسووليت نمايندگي ايران در هيات عامل اوپك را بر عهده داشته است. او در اواخر دولت اول احمدينژاد بازنشسته شد و از وزارت نفت رفت. كاظمپور اردبيلي از جمله افرادي است كه هيچ نيازي به شغل دولتي ندارد. برخلاف اغلب مديران دولتي كه ميكوشيدند بعد از بازنشستگي به نوعي دوباره از دولت ارتزاق كنند، كاظمپور اردبيلي بهطور كامل از دولت رفت. او در بخش خصوصي درخشان بود. دولت روحاني اما به او احتياج داشت. هنگامي كه در دوره وزارت زنگنه، كاظمپور اردبيلي دوباره به عنوان نماينده ايران در هيات عامل اوپك، معرفي شد توانست در اين سازمان پيچيده، بسيار موثر باشد. كاظمپوراردبيلي، بعد از بازنشستگي از وزارت نفت حقوق نميگيرد. ممكن است حق ماموريتهاي خارجياش را بگيرد يا نگيرد. چون نياز مالي ندارد. من سالهاست در جلسات اوپك از نزديك شاهد نقشآفريني مهم كاظمپور اردبيلي به نفع منافع ملي بودهام. حالا ترديد ندارم كه بگويم او در اوپك يك «سوپراستار» است و در شرايط سخت و پيچيده فعلي كشور ميتواند از منافع نفتي و سياسي كشور در اين سازمان مهم بينالمللي محافظت كند. من شخصا از او بسيار آموختهام و به چشم ديدهام كه حتي روابط شخصياش در اوپك به ايران كمك كرده تا به منافعش برسد. اما اكنون از خود ميپرسم: «تا كي؟!»
4- اغلب مديران دولتي، جانشينپروري نكردهاند و اين شايد، بيش از خود مديران به اشكال بزرگ سيستم مديريتي كشور برگردد. آيا سيستم اداره كشور طوري طراحي شده كه مديران بتوانند جانشينپروري كنند؟! وقتي در بسياري مواقع مديران اتوبوسي ميآيند و اتوبوسي ميروند كدام نظم سازماني براي ارتقاي كارمندان با استعداد باقي ميماند؟! عدهاي از مديران هم كه با اقسام مختلف رانت و سفارش مدير شدهاند، از بيم به خطر افتادن جايگاهشان اجازه رشد سازماني به كسي را نميدهند. مخصوصا اگر كارشناسي با استعداد در سيستمشان باشد. به نظرم لازم است سيستم اداري كشور همراستا با اصلاح قانون منع بهكارگيري بازنشستگان، بازنگري شود تا رشد پلهاي در سازمانها مطابق استعداد و شايستگيهاي فرد به مرور اتفاق بيفتد تا پس از خروج مديران بازنشسته، سيستم اجرايي كشور دچار بحران نشود.
5- كاظمپور اردبيلي آنقدر صلاحيتهاي مديريتي، سياسي و نبوغ ذاتي كمنظيري دارد كه بيشك مصداق مطالب بالا نيست. اما او هم جانشينپروري نكرده است. دلايلش را نميدانم اما پيشنهاد ميكنم او همچنان متفاوت از ديگران باشد و همزمان با ساير مديران بازنشسته، از سمت خود كنارهگيري و يك مدير با صلاحيت جوان را به عنوان جانشينش معرفي كند. آنوقت چون استادي دلسوز تجربهاش را به مدير جوان انتقال دهد تا الگوي ديگران باشد. شايسته است وزير نفت و ساير اركان وزارت نفت نيز بدرقهاي متناسب با شأن كاظمپور اردبيلي ترتيب دهند. اگر امروز نه، پس چه زماني تجربه بينظير ايشان بايد به نفر بعدي منتقل شود؟ من يكي از بهترين مديران بينالمللي نفت كشور را روي ميز گذاشتم كه در كفايتش ترديدي نيست. مابقي كه جاي خودشان را دارند. سوال مهم آن است كه امور كشور «تا كي» بايد در دست مديران بازنشسته باشد؟!
6- آنان كه به بهانه آماده نبودن ظرفيتهاي مديريتي كشور براي تغيير، ميخواهند جلوي قانون منع بهكارگيري بازنشستگان را بگيرند و خود يا هم مسلكانشان چند صباحي بيشتر روي صندلي بمانند، لازم است صداي نسل جديد را بشنوند: «تاكي؟! تا كي؟! تا كي؟!»
سایر اخبار این روزنامه
بدترين فساد ظلم به نام دين است
آغاز ماراتن انتخاب سومين شهردار
شما را به تقوي و پرهيز از هواي نفس توصيه ميكنم
اختلاف تازه ميان دولت و صدا وسيما
رابطهاي راهبردي يا رابطهاي با اهداف متفاوت
شورا و قانون بازنشستگان
به تعارضها دامن نزنيم
ريشههاي ساختاري يك نامه
حركت آگاهيبخش
راه سخت عبدالمهدي
شهردار و قانون بازنشستگي
قيمت گاز در اقتصاد ايران
تا كي؟! تاكي؟! تا كي؟!