عالم بلاد فرانس در ایران

گروه اندیشه: دعوت از فیلسوفان و متفکران مطرح اروپایی و آمریکایی بیشتر تابع بخت و اقبال است تا منطق. اینکه کدام متفکر، چه زمانی، به چه اقتضایی به ایران بیاید و آرا و افکار او طرح و بررسی شود، کمتر اهمیت دارد تا صرف حضور و عکسی یادگاری و چند سخنرانی در شهرهای مختلف. دعوت از برونو لاتور هم از این قاعده مستثنا نیست. سنت فکری او در ایران چندان شناخته‌شده نیست، از آثار او جز دو کتاب به فارسی ترجمه نشده و البته همین هم بحثی برنینگیخته، افکار او در فضای آکادمیک و روشنفکری ایران انعکاس نیافته. با این توصیف منطق دعوت از او چیست؟  لاتور فیلسوف، جامعه‌شناس و انسان‌شناس برجسته فرانسوی است. او متعلق به سنتی در جامعه‌شناسی است که آغازگر آن گابریل تارد جامعه‌شناس قرن‌نوزدهمی است. لاتور معتقد به روشی جدید در جامعه‌شناسی است که به‌جای درنظرگرفتن افراد جدا از هم به هم‌پوشانی میان آنها نظر دارد. بسیاری از متفکران کتاب «زندگی آزمایشگاهی، ساختن واقعیات علمی» لاتور را پس از کتاب «ساختار انقلاب‌های علمی» توماس کوهن مهم‌ترین کتاب در فلسفه علم می‌دانند. لاتور در این کتاب با درکی متعارف نسبت به علم شروع می‌کند و در ادامه با تحلیلی قوم‌نگارانه و شرح جزئیاتی که در آزمایشگاه اتفاق می‌افتد، ما را به این نتیجه‌گیری نزدیک می‌کند که واقعیات پدیده‌هایی هستند ساخته و پرداخته دانشمندان و بنابراین حاصل نزاع، مذاکرات و نقش‌آفرینی دانشمندان و دیگر عناصر موجود در آزمایشگاه.  برونو لاتور در هفته اخیر سفری علمی- سیاحتی به ایران داشت. روز شنبه در دانشگاه شیراز در مورد نظریه معروف خود با عنوان «کنش‌گر- شبکه» سخنرانی کرد. روز یکشنبه در دانشگاه صنعتی شریف در مورد رویکرد کنش‌گر- شبکه و ارتباط آن با فلسفه تکنولوژی سخنرانی کرد و روز دوشنبه رئوس جامعه‌شناسی بدیل خود را در حضور دانشجویان و اساتید جامعه‌شناسی دانشگاه تهران ارائه کرد که به‌صورت هم‌زمان ترجمه ‌شد. امروز هم در شهر قم در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، میزبان سفر او به ایران، درباره مذهب و نقش آن در بازسازی علوم اجتماعی سخنرانی خواهد کرد. آنچه در ادامه می‌آید گزیده صحبت‌های لاتور است در نشست «امکان جامعه‌شناسی بدیل» در سالن ابن‌خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که با استقبال علاقه‌مندان و پرسش و پاسخ همراه بود. 
***
دو سنت جامعه‌شناسی را باید از هم جدا کرد. یکی جامعه‌شناسی امر اجتماعی که با دورکیم شناخته می‌شود و بدیل آنكه به جامعه‌شناسی پیوند معروف است. سنت اول خود به دو جریان تقسیم می‌شود؛ یکی جریانی که تمرکز خود را بر فرد قرار می‌دهد در مقابل روشی که نگاه کلان دارد. اما در مقابل آنها گابریل تارد از مفهوم موناد برای مطالعات جامعه‌شناسی خود استفاده کرد. تارد در بررسی خود دریچه‌ای نامعمول باز کرد و پرسید «جامعه چیست؟». او برای پاسخ به این سؤال به بحث مالکیت دو‌جانبه اشاره می‌کند که همه انسان‌ها به اشکال مختلف اِعمال می‌کنند. در این صورت نیاز نیست از یک فرد اتم‌واره شروع کنیم و او را به موجودیتی کلی مثل جامعه نسبت دهیم. در نظریه اجتماعی همیشه دو نحله در اروپا وجود داشته که یکی برای مطالعه پدیده‌های اجتماعی از فرد آغاز می‌کند و دیگری از جامعه. باید دریابیم یک گروه چگونه ساخته می‌شود. 
در اینجا باید مفهوم جمع (collective) را به کار برد. از طریق ابزارهای اندازه‌گیری، جمع‌آوری داده‌ها اتفاق می‌افتد. حال آنکه مهم‌تر آن است که ابزارهای جمع‌آوری داده‌های ما چیست. برای پدیده‌های کلان مانند سرمایه‌داری یا اقتصاد با توجه به رویکرد کنش‌گر- شبکه، ابزارهای جمع‌آوری اطلاعات مهم‌اند درحالی‌که در رویکردهای دیگر به سراغ کنشگر اصلی می‌رویم.  برای توضیح پدیده‌های کلانی مثل سرمایه‌داری می‌توانیم به ابزارهای جمع‌آوری اطلاعات مثلا در یک بانک توجه کنیم. برای مطالعه هر مسئله در نظریه اجتماعی به چیزهایی نیاز داریم. اول از همه مکان است، سپس جریان جمع‌آوری داده‌ها و بعد از آن ابزارهای سنجش داده‌ها مثل نقش یک کامپیوتر در یک بانک. در مرحله بعد به تفسیر متخصصان از این اطلاعات می‌رسیم. اگر بخواهیم به سطح بالاتری همچون جامعه برویم امکان مطالعه این مسائل را نخواهیم داشت. در نظریه اجتماعی تا پیش از نظریه کنش‌گر- شبکه، «مقیاس» به‌قدری در نظریه جامعه‌شناسان اهمیت داشت که آنها براساس مقیاس مورد مطالعه خود، مثل مقیاس خرد یا مقیاس کلان، روش و رویکرد خود را از هم جدا می‌کردند. اما نکته این‌جاست که این مقیاس را خود این کنش‌گران ساخته‌اند. به‌همین‌دلیل در رویکرد کنش‌گر- شبکه مقیاس را به‌طور کلی کنار می‌گذاریم. تصور اشتباه این است که مطالعه مسائل اجتماعی در سطوح مختلف مانند زوم‌کردن دوربین است که مدام می‌تواند به سطح بزرگ و کوچک جا‌به‌جا شود. در رویکرد کنش‌گر- شبکه این مسئله حل شده و طبق این رویکرد معتقدیم که ما به ابزارها و آزمایشگاه‌های متفاوت نیازمندیم. به بیان دقیق‌تر در رویکرد کنش‌گر- شبکه به‌جای رفتن از سطحی به سطح دیگر، از شبکه‌ای به شبکه دیگر می‌رویم. در بحث مقیاس به‌جای تفاوت مقیاس‌ها باید به ارتباط دو‌جانبه توجه کنیم. در بحث مقیاس یک دلالت سیاسی هم وجود دارد. اگر می‌گوییم یک فرد دیدگاه جهانی دارد این فرد حتما باید دیدگاه محلی هم داشته باشد. درواقع جهانی‌شدن مالکیت مقیاس نیست بلکه مالکیت اتصالات و ارتباطات است. مفهوم شبکه به ما اجازه می‌دهد تمایز خرد و کلان را منحل کنیم، تمایزی که از ابتدا باعث به ستوه‌آمدن نظریه اجتماعی شده است.یک نکته عجیب در نظریه اجتماعی این است که تصور می‌شود که اگر یک چیزی محلی است کوچک است و اگر جهانی است بزرگ. درصورتی‌که ابزار جمع‌آوری داده‌ها را فراموش کرده‌ایم. اشتباه نظریه اجتماعی این‌جاست که وقتی درباره فرد صحبت می‌کند او را از همه اتصالاتش جدا می‌کند و همچنین در نگاه کلان دچار اشتباهی مشابه می‌شود. مخصوصا این مسئله در نگاه دورکیم درباره کل و جامعه وجود دارد. وقتی این جداشدن اتفاق افتاد مکاتب مختلف به فکر افتادند که چگونه به این سؤال جعلی پاسخ دهند و میان فرد و جامعه آشتی ایجاد کنند. ما باید محلی‌کردن یک امر جهانی و جهانی‌کردن یک امر محلی را دوباره تعریف کنیم. در اینجا دیدگاه متفاوت و منحصربه‌فرد تارد درباره مفهوم موناد اهمیت دارد. به‌عنوان‌مثال به دنیای دیجیتال توجه کنید. در دنیای اینترنت هرچه افراد را افزایش می‌دهیم در حال گسترش شبکه‌ایم. در این مثال چگونه می‌توان نگاه خرد و کلان را از هم جدا کرد؟ این مثال به درک مفهوم موناد کمک می‌کند. از نظر تارد، اجزای یک کل از خود آن کل بزرگ‌ترند و این حرف برخلاف دیدگاه رایج و مرسوم ماست. باید رویکرد و روشی جدید در جامعه‌شناسی وارد کنیم که می‌گوید به‌جای درنظرگرفتن افراد جدا از هم باید هم‌پوشانی میان آنها را در نظر گرفت. مانند تعاریف مختلف دانشمندان از یک مفهوم که به هم‌پوشانی دیدگاه‌ها و تعاریف آنها توجه می‌کنیم. این یعنی مونادولوژی که من مقاله‌ای با این موضوع نوشته‌ام و در آن به تفصیل به این مسئله پرداخته‌ام. این مسیری است که نمی‌توانم بگویم تا انتهای آن پیش رفته‌ام بلکه در حال پیشبرد آنم.