بن سلمان، صدامي ديگر؟

به دنبال مرگ جمال خاشقجي مورخ 2 اكتبر 2018 در محل كنسولگري عربستان سعودي واقع در استانبول، اضطراب روز افزون عربستان سعودي و در پي آن، اظهارات متناقض از سوي مقامات اين كشوردرباره اين موضوع را به خاطر مي‌آوريم. در حالي كه جهان به طور جدي به مسووليت شاهزاده محمد بن سلمان در قتل اين روزنامه‌نگار نظر افكنده است، دونالد ترامپ بسيار ناشيانه سعي در مجازات عاملان اين جنايت با استناد به احتمال انجام آن توسط «قاتلان سرخود» دارد. از آنجا كه تركيه به منظور به خطر انداختن مقامات عربستان، اطلاعات را به تدريج و با متد طرح جزء به جزء افشا مي‌كند، ايالات متحده اكنون حداقل مجبور به اعتراف است كه متحد قديمي‌اش مي‌توانسته مرتكب چنين جنايتي شده باشد و پا از حد خود فراتر گذاشته و زياده‌روي كرده باشد...!» اما هيچ حمله يا سوء‌ظني بر ضد محمد بن سلمان صورت نگرفته است. اما چرا ايالات متحده اينچنين با پادشاهي سعودي همدستي مي‌كند؟ دلايل متعددي به طور واضح وجود دارند.
از سال 1945 ميلادي و انعقاد پيمان «كويين سي» عربستان سعودي و امريكا به وسيله توافقي به يكديگر پيوند خوردند كه نفت را در ازاي محافظت معامله مي‌كرد. هنوز هيچ چيزي نتوانسته به اين اتحاد پايان دهد. حتي بعد از حملات يازده سپتامبر 2001 كه در آن 15 نفر از 19 نفر تروريست اهل عربستان سعودي بودند؛ و حتي پس از افشا شدن گزارش 28 صفحه‌اي كه سعي داشت طرح‌ريزي اين حملات توسط عربستان سعودي را اثبات كند، ايالات متحده توافق خود را با سعودي‌ها حفظ كرد. منابع طلاي سياهي كه عمدتا از سال 1930 توسط شركت‌هاي امريكايي مورد سوءاستفاده قرار گرفته، يكي از عللي است كه مشوق بردباري و حتي نابينايي امريكا نسبت به عملكرد عربستان است. مهم‌تر از آن نقشي است كه عربستان سعودي به عنوان يك ستون براي ايالات متحده دارد.براي پيش بردن هدف تخريب چهره ايران و به انزوا كشاندن آن در صحنه بين‌المللي، ترامپ به عربستان نياز دارد اما مشكلاتش دو برابر مي‌شود. دستيابي به اين هدف برايش دشوار يا حتي حفظ آن ناممكن خواهد بود، روند افزايش شواهد و مدارك عليه محمد بن سلمان چنان است كه حتي شاهزادگان بزرگ سعودي نيز خود فكر سرنگوني‌اش را در سر مي‌پرورانند.از طرفي ديگر، تلاش براي حفاظت كوركورانه از يك سردمدار عرب آن هم تنها با هدف تضعيف يا نابودي ايران به سادگي يادآور مورد ناخوشايند قبلي ديپلماسي امريكايي در خاورميانه است: «صدام حسين».
به طور تعجب برانگيزي خصوصيات مشتركي بين اين دو حكمران به چشم مي‌خورد. شاهزاده سعودي همچون صدام حسين از زمان دستيابي به قدرت در سال 2015 به سرعت و به طور سيستماتيك تمامي قوا را به نفع خود مصادره كرده است تا جايي كه تمامي مقام‌هاي اجرايي مهم را به دست گرفته و لقب «آقاي همه كاره» به او داده مي‌شود.
بن سلمان مانند صدام حسين از توسل به زور براي از بين بردن رقباي بالقوه خود دريغ نكرد؛ عليه شاهزادگان خانواده خود، ابتدا با حذف پسر عمويش، محمد بن نايف از جانشيني و مقام وليعهدي و بعد با اخراج تمامي شاهزادگان بزرگ از مجلس، شوراي مشاوره‌اي كه تاكنون تمامي تصميم‌گيري‌هاي اصلي را در اين كشور عليه ثروتمندترين بازرگانان پادشاهي را برعهده داشتند كه بن سلمان در دستگيري و حصر غيرقانوني 400 نفر از آنان هيچ درنگي نكرد و سپس آنها را مجبور به پرداخت بهاي آزادي‌شان كرد. اقدام او عليه نخست‌وزير لبنان كه دستور ربوده شدنش را داده بود و عليه يك روزنامه‌نگار در تبعيد، عضو اپوزيسيوني ميانه‌رو كه ترورش با تاييد او صورت گرفته نيز قابل ذكر است.در حال حاضر در دهه 1980، صدام حسين و عراق نقش استراتژيكي ايفا كردند كه ايالات متحده امروز آن نقش را به عربستان سعودي در برابر ايران سپرده است. اسناد محرمانه افشا شده در سال 2013 نشان داد كه در طول جنگ ايران و عراق (1988-1980)، امريكايي‌ها به عراقي‌ها اطلاعاتي از مواضع نيروهاي ايران مي‌دادند و كاملا آگاه بودند كه اوايل 1983 رژيم بغداد از سلاح شيميايي استفاده مي‌كرده است، از جمله گاز خردل و گاز سارين كه در جريان حمله به نيروهاي نظامي مورد استفاده قرار داده است. در سال 1988، هنگامي كه جنگ به پايان خود نزديك مي‌شد و پيروزي ايران براي ايالات متحده «قابل تصور» بود، آنها آگاهانه از حملات شيميايي صدام حسين عليه ايران چشم‌پوشي كردند، حملاتي كه از شدتي بي‌نظير برخوردار بودند. در ماه مارس 1988، ديكتاتور از اين فرصت استفاده كرد تا بين راه از سلاح شيميايي عليه مردم خودش نيز در روستاي كرد حلبچه بهره گيرد. ايران كه ديگر رمقي برايش نمانده بود، مجبور شد كه به مبارزه پايان دهد و برسر ميز مذاكره بنشيند.سوءاستفاده صدام در سال 1991 در مقابل چشمان بي‌تفاوت ايالات متحده با حمله غيرموجه به كويت ادامه پيدا كرد: امريكايي‌ها رفتار نامعقول‌شان را تا به آنجا پيش بردند كه به واسطه سفير وقت امريكا ايپريل گلاسپي اعلام كردند كه درگيري‌هاي مرزي ميان عراق و همسايگان عربش به آنها مربوط نيست.عمليات توفان قاطع در سال 2015 بدون هيچ دليل واضحي عليه كشور يمن و حوثي‌ها توسط محمد بن سلمان آغاز شد؛ عمليات نظامي‌اي كه با تداركات امريكايي‌ها پشتيباني مي‌شد و نتيجه‌اي جز مرگ 30 هزار شهروند غيرنظامي يمني و قحطي براي ميليون‌ها نفر ديگر كه به گفته سازمان ملل متحد بدترين بحران انساني جهان است، دربر نداشت.محاصره دلخواه كشور همسايه قطر كه بي‌نتيجه بود و موجب نزديكي بيشتر آن به ايران، همچون يمن شد. آيا اين نقاط مشترك تعجب برانگيز نيستند؟ اما دوست ديروز مي‌تواند خيلي زود دشمن امروز شود. هنگامي كه صدام حسين منافع امريكايي‌ها را در خاورميانه تهديد كرد، حذف و باعث بي‌ثباتي و به خشونت كشيده شدن منطقه شد و فرصت را براي به وجود آمدن هيولاهايي همچون داعش هموار ساخت.نفرت از ايران باعث كوري ايالات متحده در روابط خود با عربستان مي‌شود، همان‌طور كه در ارتباطاتش با عراق نيز در اثر نفرت از ايران كور شده بود. لذا محمد بن سلمان در آرزوي قدرت مطلق و تصميمات خطيرش در اين مورد كه دست و پايش را بسته است، مي‌تواند به همان اندازه براي ثبات منطقه، خطرناك باشد كه صدام حسين.روزي كه امريكايي‌ها تصميم بگيرند از چنين متحدي كه كمي ضعيف و دست و پاگير به ‌شمار مي‌آيد درگذرند، زماني خواهد بود كه محمد بن سلمان در راس حكومت و سلطنتي است كه ديگر دوامي نخواهد داشت.