روزنامه جهان صنعت
1397/10/03
نگاهی به وضعیت هرمز بعد از هجوم گردشگران؛
محمد تاجالدین- صفحه اینستاگرام طبیعتگردها و هیچهایکرها (کسانی که با یک کوله و خرج کم سفر میکنند) در سالهای گذشته پر است از عکسهای جزیرهای چند رنگ با مناظر بکر و سنگهای منحصربهفرد. سواحل قرمز و سیاه و زرد، با شنهایی که زیر نور مهتاب مانند الماس میدرخشد. درههایی که سنگهایش شبیه مجسمهاند. غارهای نمکی و چند رنگ که به رنگینکمان معروفند. خانههایی به سبک و سیاق معماری سنتی جنوبیها با مردمی خونگرم و دوستداشتنی. اینجا هرمز است. نگین خلیج فارس و جزیرهای بکر و دورمانده از عوارض مدرنیته و شلوغیهای شهرهایی مانند تهران.اما واقعیت چقدر با عکسهایی که در صفحات مسافرها دیدهایم مطابقت دارد؟ آیا هرمز هنوز دستنخورده باقی مانده است؟ هنوز میشود در ساحلش قدم زد و از طبیعتی زیبا و بکر لذت برد؟ خاکهای چند رنگش سر جایشان هستند؟ خانههایش شکل و شمایل سنتیاش را حفظ کرده است؟ میشود اینجا بدون ترس از آلودگی نفس کشید؟ آیا هرمز، هرمز باقی مانده است؟
سفری 18 ساعته با قطار
برای رسیدن به جزیره هرمز باید خودتان را برسانید به بندرعباس. اگر از تهران عازم هرمز هستید و قصد دارید با قطار سفر کنید، 18 ساعت در راهید. بلیت قطار هم از 84 هزار تومان تا 140 هزار تومان متغیر است.
از راهآهن تا شهر بندرعباس 20 دقیقهای راه است. اما دیدن این شهر تاریخی کمی ناراحتکننده است.
سایه بیتوجهی و فقر روی کوچهها و خیابانها جولان میدهد و معلوم نیست کی قرار است شهرهایی مانند بندر عباس که هم در تاریخ معاصر و هم در تاریخ چند صد ساله ایران نقشی غیرقابل انکار داشتند، سر و سامان پیدا کنند.
شهر به معنای آنچه در ذهن ساخته و پرداخته میشود، وجود خارجی ندارد. آنچه میبینید بینظمی در ساخت خانههای نامتقارن و کوچههای بیرونق است. مغازههای رنگ و رو رفته و بازارهای قدیمی که گرچه ممکن است به لحاظ رفت و آمد و حضور مردم سرزنده به نظر برسد، اما غم محرومیت روی در و دیوارش سنگینی میکند.
برای رسیدن به هرمز باید سفری دریایی را تجربه کنیم. قیمت بلیت برای رفتن به جزیره نفری 10 هزار تومان است. در اسکله منتظر نشستهایم که خانمی سالخورده و محلی به پیشوازمان میآید. میپرسد مسافرید و جواب میدهیم بله. خودش را هرمزی معرفی میکند و شماره پسرش را به ما میدهد. بازاریابی چهره به چهره! خانم هرمزی مانند بسیاری دیگر از اهالی هرمز خانهاش را به گردشگران اجاره میدهد. میگوید خانهای سه خوابه دارد و قیمت هر شب اجاره 100 هزار تومان است. یکی از همراهان ما که تجربه سفر به هرمز را دارد و دو سال پیش به این جزیره آمده میگوید آن زمان قیمت خانه 40 هزار تومان بوده است. اما تورم خودش را به خلیج فارس هم رسانده است.
لنج بدون تاخیر راه میافتد. بیشتر مسافرها بومیاند و چند گردشگر دیگر هم همراه ما به نیت دیدن جزیره قدم بر خلیج فارس گذاشتهاند. از صحبتهایشان میفهمیم تهرانی هستند؛ چند دختر و پسر که قصدشان دیدن زیباییهای جزیره است. مجتبی از اهالی هرمز است و همصحبت ما در سفر دریایی نیمساعته. کارمند دانشگاه آزاد است. میگوید هرمز پیشرفتش را در سالیان گذشته مرهون وجود دانشگاه آزاد است. وقتی به او در مورد ماجرای گرفتن چند هکتار زمین در جزیره توسط دانشگاه آزاد میگوییم، جواب میدهد موضوع جدیدی نیست و تازه خبری شده است. وقتی به دخترهای گردشگر نگاه میکند کمی عصبی به نظر میرسد. میگوید ما کاری به حضور گردشگران و نوع رفت و آمدشان نداریم اما خودمان سنتی هستیم و اجازه نمیدهیم دخترهایمان از خانه تنها بیرون بروند.
تقابل فرهنگی میان بومیها و گردشگران مختص هرمز نیست. در بسیاری مواقع این تقابل و تفاوت باعث دوستی و نزدیکی میشود و در برخی مواقع نیز دردسرهایی درست میکند. هرمز این خطر بالقوه را در سالهای گذشته به خوبی رد کرده است. نگاه بومیهای جزیره به گردشگران به عنوان مهمان است و در قدم بعدی منبع درآمد.
جولان سهچرخهها
وقتی از لنج پیاده میشویم خبر میدهند تهران بارانی است و بالای شهر برف زده است. اما اینجا خبری از سرمای هوا نیست. 28 آذرماه در هرمز آفتاب مستقیم میتابد و باید دنبال سایه بگردید. هرچند رطوبت پایین است و میشود گفت هوا بهاری است.
برای رفت و آمد در شهر چند سالی است که هرمزیها مجهز به سهچرخه شدهاند؛ سهچرخههایی که نمونهاش را قبلتر در شهرهای هند دیدهایم. محسن به ما اضافه میشود. جوانی هرمزی و 23 ساله که میگوید این موتور را 13 میلیون تومان خریده است. جوانهای هرمز فرصت شغلی زیادی ندارند. یا باید دنبال ماهیگیری باشند و شبها عازم خلیج فارس شوند- آن هم بعد از ورود چینیها پیدا کردن ماهی مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است- یا باید در کار حملونقل و اسکان مسافران باشند، یا باید سرمایهای توی جیبشان باشد و رستوران بزنند یا سرآخر هم رو بیاورند به قاچاق از اسکلههای عمان.
محسن کسب درآمد از ورود گردشگران را انتخاب کرده است. همسفر ما که تجربه حضور در جزیره را دارد از تعداد سهچرخهها و موتوریهای سرگردان در خیابانهای هرمز شگفتزده شده است. ورود گردشگران در دو، سه سال گذشته چهره جزیره را از اینرو به آنرو کرده است. از اسکله میشود شهر را پایید. آنقدر بزرگ نیست. قلعه پرتغالیها سمت چپ جزیره است و خانهها در عرض ادامه مییابد. خانهای که ما در نظر گرفتیم انتهای جزیره است. خانهای که تا قبل از ورود ما خانوادهای هرمزی در آن زندگی میکرد و هنوز قابلمه غذایش روی گاز بود. بوی غذای محلی توی خانه پیچیده و همه وسایل خانه ساده است.
هنوز وسایلمان را توی خانه جاگیر نکردهایم که مسالهای اعصابمان را خرد میکند؛ اینجا پر از مگس است!
قصه مگسهای فصلی هرمز
هدف بسیاری از سفر به هرمز آرامش است. آنها میخواهند از هجوم شلوغی و ترافیک و اعصابخردی شهرهایشان فرار کنند و پناه بیاورند به جزیرهای بکر. که هیچ صدایی مزاحمشان نباشد. اما آنچه در این سفر نصیب ما شد هجوم مگسهای مزاحم بود. آن هم نه یک یا دو مگس.
به طور متوسط با هر بار باز و بسته کردن در خانه چهل، پنجاه مگس وارد و خارج میشوند و عملا زندگی را به کام ساکنان و گردشگران تلخ کردهاند.
حضور مگسها در جزیره دو دلیل دارد: دلیل اول و کماثرتر بیتجربه بودن به اصطلاح طبیعتگردان است. جوانهایی که چند ماه است در سواحل و غارهای جزیره زندگی میکنند. این نوع سفر کردن در دهه هفتاد آمریکا روی بورس بود و حالا چند سالی است که در ایران نیز طرفدار پیدا کرده است. هیپیگری اما مرام و روش خودش را دارد و نتیجه آنچه در هرمز اتفاق افتاده وجود بیماریهای مسری، اعتراض ساکنان، آلودگی سواحلی مانند مفنق به دلیل زبالههای انباشته و. . . است.
اما دلیل اصلی وجود مگسها کارخانه پودر ماهیسازی است. محسن میگوید مگسها فصلیاند. لنجها و صیادان لجنها و ماهیهای مانده را برای کارخانه پودر ماهیسازی میبرند و این آلودگی و فساد باعث وجود مگسهاست. پودر ماهی غذای ماهیهای پرورشی است. اما وجود این کارخانه در هرمز خیلیها را عاصی کرده است؛ معضلی که باید هرچه زودتر سروسامانی پیدا کند.
هاستلها و اقامتگاههای بومگردی کمرمق
بار اصلی اقامت گردشگران بر دوش خانه محلیهاست. خانههایی که در فصلهای گردشگرپذیر خالی میشوند و به گردشگران اجاره میدهند. در هرمز چند هاستل و اقامتگاه بومگردی هم وجود دارد. اما آنطور که باید و شاید فعال نیستند. یا مثل بعضی هاستلها که باید قیمتی به مراتب ارزانتر از خانههای دربست داشته باشند، برعکس قیمتی بالاتر دارند. به همین دلیل کمی خلوتاند.
زباله و زباله و بازهم زباله
مشخص نیست سیستم حملونقل و جمعآوری زباله در جزیره هرمز چگونه است. ما چهار روز در جزیره اقامت داشتیم و سطل زباله خیابان اصلی خالی نشد. کیسههای زباله در اطرافش انباشته شدند و مگسها دور و اطرافش جولان میدادند. در همه جای جزیره این معضل به چشم میخورد. نگین خلیج فارس که میتواند یک تنه بار گردشگری جنوب ایران را به دوش بکشد با ادامه این روند تا چند وقت دیگر زیر زباله مدفون میشود.
سیستم معیوب جمعآوری زباله در جزیره یک مساله است و رفتار گردشگران مسالهای دیگر. یکی از جاذبههای گردشگری هرمز دره مجسمههاست؛ درهای مشرف به خلیج فارس با سنگهای رسوبی به شکل و شمایل موجودات عجیب و غریب. آرامشی آسمانی و چشماندازی که تنها و تنها سکوت میطلبد. اما آنجا نیز پر است از بطریهای آب معدنی، کیسههای رها شده و ته سیگار. در صحنهای تاسفآور و همزمان رشکبرانگیز، زمانی که گردشگران ایرانی مشغول ریختن زباله در دره مجسمهها بودند، گردشگری انگلیسی با کیسهای در دست زیر پای ایرانیها را تمیز میکرد و زیر لب میگفت این طبیعت بدون وجود زبالهها زیباست. صحنهای که بارها و بارها در کشور ما مشاهده شده است. از استادیومها تا مناظر طبیعی. گویی گردشگران خارجی بیشتر از ما به تمیزی ایران اهمیت میدهند.
سندروم مفنق
مفنق از ساحلهای بکر جزیره است. رسیدن به این ساحل رویایی با خاکهای رنگی و چشمانداز زیبا دو راه دارد: راه اول بالا کشیدن از چند کورهراه و رفتن از میان تپههای رنگی است؛ تپههایی که بیشباهت به آنچه در فیلمهای وسترن دیدهایم نیست.
راه دوم هم سفری 30دقیقهای با قایق است. ما راه اول را انتخاب کردیم. یک ساعتی در راه بودیم و سرانجام به ساحل زیبای مفنق رسیدیم. هرچند میشود گفت ساحل سابقا زیبای مفنق. معضل زباله و انباشت آن در مفنق نیز بیداد میکند. طبیعتگردها و آنان که عطای شهر را به لقایش بخشیدند کمپهای ریز و درشتی آنچا برپا کردند.
کمپهایی که به دلیل وجود آلودگیهای فراوان مشکلاتی را برای دیگر گردشگران به وجود آورده است که مهمترین آن سندروم مفنق است. بیماری تب و تهوع که 72 ساعتی طول میکشد و بسیاری از اهالی جزیره طعمش را چشیدهاند. نگارنده نیز بعد از قدم گذاشتن در مفنق به این بیماری دچار شد و شب بعدش مهمان درمانگاه خودمانی جزیره بود. با دو پزشک شیفت که دل پری از ساحل مفنق داشتند.
زیباییهای جزیره بیمثال
برای گشتن هرمز باید یک هفته مدام در سفر باشید. جادهای دور جزیره را چرخ میزند و جایجایش میشود توقف کرد. ساحل سرخ، ساحل محیط زیست، ساحل تکدرخت و چند درخت، غار نمک، الهه نکمن، دره رنگینکمان، دره مجسمهها، ساحل سیاه، مفنق و... تنها گوشهای از دیدنیهای جزیره است؛ دیدنیهایی که با روند فعلی آینده خوبی ندارند.
از یک طرف مدیریت گردشگری در هرمز مانند دیگر مناطق ایران ضعیف است و از طرف دیگر گردشگران ما نیز فرهنگ سفر را نیاموختهاند. جزیرهای بکر که تا دو سال پیش میزبان بومیها و شاید چند گردشگر گذری بود، حالا تبدیل به گذرگاه هر روزه مسافران شده و پتانسیل ورود آنها را ندارد. ادامه این ماجرا میتواند علاوه بر آنکه محیطزیست و زیباییهای جزیره را نابود کند، فرهنگ مردم را نیز تغییر دهد.
هرمز، میتواند جزیرهای با خاکهای رنگی و سنگهای دیدنی و درههای زیبا باقی بماند و در عین حال میتواند تا چند سال دیگر تبدیل به کوهی از زباله و مشکل و معضل شود. این دو راهی به تصمیم مسوولان و فرهنگ گردشگران بستگی خواهد داشت.
سایر اخبار این روزنامه
کاری کنید که نیروی انتظامی در چشم مردم مقتدر، عادل و هوشیار باشد
تامین منابع آب تهران در گرو بارش برف
رییسی محتملترین گزینه ریاست قوه قضاییه
ارتباط گوشیهای قاچاق قطع میشود
بررسی سناریوهای پیش روی بنزین
طرح کودکهمسری در کمیسیون حقوقی رد شد
احیای بافت تاریخی تهران
افزایش ۲۱۰۰ واحدی شاخص بورس
نماینده سراوان، نماد مظلومیت!
تقسیم کار!
حکم حبس نقدینگی
هرج و مرج در خانه ، ترس در خارج
وزیر صنعت برای دو سال دیگر وعده اصلاح ساختار خودروسازی را داد
نگاهی به وضعیت هرمز بعد از هجوم گردشگران؛
تعمیق کاهش معاملات مسکن پس از افزایش قیمتها؛
خرج نقدینگی برای گرانی
محمود عباس خبر داد
آتلانتیک: آرزوی کردهای سوریه یکشبه بر باد رفت
دور جدید درگیری اردوغان- نتانیاهو
سونامی در اندونزی صدها کشته و زخمی برجا گذاشت
مُرفین درمانی اقتصاد!