اما و اگرهای بازگشت محور عربستان به دمشق

ماه پایانی سال 2018 شاهد تحولات بزرگی در تعدادی از پرونده‌ها و بحران‌های منطقه‌ای است؛ هم در بحران یمن و هم در بحران سوریه. در این میان، رویدادها و اتفاقات مرتبط با مسئله سوریه با توجه به تاثیرات و پیامدهای قابل توجه آن در آینده بیشتر حائز اهمیت است. در این حوزه، دو اتفاق بزرگ روی داده است. نخست از سرگیری روابط میان محور عربی هم پیمان با عربستان سعودی با دولت سوریه است و دیگری اعلام آمریکا مبنی بر عقب‌نشینی از سوریه.
واقعیت این است که مواضع و سیاست‌های محور عربی سعودی در قبال نظام سوریه یک سالی است که دستخوش تغییر شده و بازگشایی سفارتخانه‌ها و سفر مقامات عربی به دمشق دو هفته اخیر در واقع برون داد این چرخشی است که در طول یک سال گذشته اتفاق افتاده است. البته همپای این چرخش عربی، ترکیه و پایتخت‌های غربی به ویژه آمریکا نیز مواضع خود را تعدیل کردند. یک سال و اندی است که دیگر این کشورها مثل گذشته هیچ سخنی از رفتن بشار اسد رئیس جمهور سوریه به میان نیاورده اند و بر عکس آن اظهارنظرهای مقامات عربی و غربی در این مدت نشان از این داشت که با ماندن اسد در قدرت کنار آمده‌ و سیاست‌های خود را به دلایل مختلفی در قبال دولت سوریه تعدیل کرده‌اند. اگر به گذشته نزدیک نگاهی بیندازیم، می‌بینیم که این تغییرات یک شبه اتفاق نیفتاده است. در اوت 2017 عادل الجبیر به مخالفان سوری گفت که بشار اسد در قدرت می‌ماند و به دنبال راه حل دیگری باشند و ژوئن گذشته هم امارات تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب را اشتباه خواند. در همین ماه هم، علی محمد بن حماد شامسی معاون رئیس شورای عالی امنیت ملی امارات به دمشق رفت. سپتامبر گذشته هم خالد بن احمد آل خلیفه وزیر خارجه بحرین با ولید معلم همتای سوری خود در حاشیه سی و هفتمین دوره مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دیدار و گفت وگو کردند. در همین حال هم ارتباطات میان دولت‌های مصر و سوریه با وجود بسته بودن سفارت قاهره در دمشق همواره وجود داشته است. آن چه به تازگی اتفاق افتاده است، آشکار شدن این چرخش نیمه پیدا و پنهان طی یک سال گذشته است. عمر البشیر رئیس جمهور سودان با سفر "هدفمند" خود به دمشق در شانزدهم دسامبر این چرخش عربی را وارد مرحله ای کاملا آشکار کرد. البته ناگفته نماند که خود سودان با وجود قطع روابطش با تهران از 2016 همواره از شروع بحران سوریه در 2011 روابط خود با نظام سوریه را حفظ کرده و مواضع نرمی در قبال آن داشته و خیلی جاها هم از آن حمایت کرده است. از این جهت، سفر بشیر تحولی در روابط خارطوم - دمشق محسوب نمی‌شود، اما تحولی در روابط عربی سوری بود. وی با هماهنگی عربستان به آن جا رفته بود و اصلا بدون این موافقت امکان‌ نداشت چنین ریسکی بکند. وی با توجه به روابط حسنه‌اش با سوریه برای این ماموریت عربی انتخاب شده بود تا با سفر خود دوره جدیدی از روابط عربی سوری را کلید بزند. متعاقب سفر بشیر در فاصله زمانی کوتاهی اتفاقاتی چون بازگشایی سفارتخانه‌های امارات و بحرین، سفر علی مملوک رئیس دفتر امنیت ملی سوریه به مصر، اظهارات پادشاه اردن درباره لزوم بازگشت امان و دمشق به دوران گذشته، تلاش‌ها برای بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و نخستین پرواز از دمشق به تونس روی داد که همگی نشان می‌دهد رئیس جمهور سودان به نمایندگی از محور عربی سعودی به سوریه سفر کرده بود. در آینده نزدیک نیز احتمال دارد که مصر و کویت سفارت خود را در دمشق بازگشایی کنند و اردن هم سطح روابط دیپلماتیک خود را به کاردار یا سفیر ارتقا بخشد و رئیس جمهور موریتانی نیز به سوریه سفر کند. در این میان، با وجود این که ریاض در قبال این تحولات رسما سکوت پیشه کرده است، اما هیچ کدام از اتفاقات پیشگفته به دور از آن روی نداده است و عربستان در واقع پشت پرده این چرخش بزرگ عربی است. عوامل متعدد محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در این مسئله دخیل است که مهم‌ترین آن‌ها سه عامل است:
1ـ پیشرفت‌های میدانی گسترده ارتش سوریه و شکست‌های بزرگ مخالفان سوری مورد حمایت کشورهای عربی در دو سال اخیر و در نتیجه آن سیطره مجدد دولت سوریه بر مناطق گسترده‌ای که تحت کنترل مخالفان بود و هم اکنون این مناطق به 10 درصد از مساحت 185 هزار کیلومتری سوریه تقلیل یافته است.
2ـ شکاف بی‌سابقه در جبهه حامیان عربی مخالفان سوریه در نتیجه بحران عربی خلیج فارس میان قطر و سه کشور عربستان، امارات و بحرین. البته مصر هم در این بحران در کنار این سه کشور حضور جدی دارد. این شکاف تاثیر خود را بر خیلی از بحران‌های منطقه‌ای به ویژه بحران یمن و سوریه بر جای گذاشت.


3ـ در چند سال گذشته و به ویژه در ماه‌های اخیر روابط میان کشورهای عربی به ویژه عربستان و روسیه پیشرفت ملموسی داشته است. این عامل نقشی غیر مستقیم اما موثر در از سرگیری روابط این کشورها با سوریه داشته است. در قضیه ترور جمال خاشقچی هم مسکو برای ریاض سنگ تمام گذاشت و تمام قد حمایت کرد. از این رو، می‌توان این رویکرد را هم تا حدودی متاثر از این مسئله دانست و عربستان به نوعی می‌خواهد در قبال روسیه ادای دین کند.
با وجود این که این تحولات به معنای اعتراف این کشورها به شکست سیاست قبلی خود در قبال سوریه و پیروزی برای ایران محسوب می‌شود، اما باید دید چه اهداف و انگیزه‌های واقعی در پشت این تحرکات قرار دارد؛ به ویژه این که در کنار آن نه تنها تنش‌ها میان ایران و عربستان کاهش نیافته، بلکه افزایش هم یافته است. بر کسی پوشیده نیست که سیاست ریاض و دیگر کشورهای عربی نزدیک به آن در سوریه در چند سال گذشته و کمک این کشورها به مخالفان بشار اسد به نوعی در چارچوب تقابل موجود میان عربستان و ایران بود، اما هم اکنون که تحولات نظامی میدانی و در نتیجه آن تحولات سیاسی داخلی در سوریه مسیر دیگری را طی می‌کند که در نتیجه آن قدرت نظام سوریه تثبیت شده است، محور عربی سعودی تلاش می‌کند با نزدیک شدن به بشار اسد مانع نفوذ هر چه بیشتر ایران در این کشور شود. البته در این میان به نظر می‌رسد که هدف صرفا ایران نیست، بلکه ترکیه نیز در دایره اهداف این محور می‌گنجد و چه بسا در درجه اول اهمیت هم قرار دارد. از این منظر، تلاش‌های اخیر مصر برای میانجی گری میان کُردها و دولت سوریه قابل تامل است. مصر، عربستان و امارات در تقابل با نفوذ ترکیه در سوریه روی کُردهای سوری حساب باز کرده و در این سال‌ها هم کمک مالی و نظامی به آن‌ها کرده‌اند.از سوی دیگر، همزمانی این سفرها و بازگشایی سفارتخانه‌ها با اعلام تصمیم آمریکا مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه این گمانه را تقویت می‌کند که این رویدادها می‌تواند در قالب یک پروژه هماهنگ با واشنگتن باشد. در همین حال هم چند روز قبل دونالد ترامپ در توئیتی تاکید کرد که عربستان پذیرفته است که بازسازی سوریه را تامین مالی کند. آمریکا که از 2011 مواضع خصمانه‌ای علیه دولت سوریه داشته و همواره خواهان کنار رفتن بشار اسد بود، حال باید دید چطور و با چه انگیزه‌ای به دنبال بازسازی مناطق تحت حاکمیت دولت سوریه است و با عربستان هم درباره تامین مالی آن صحبت کرده است؟