عدم اطلاع زنان از حقوق خویش و تداوم خشونت عليه آنان

زنان به عنوان نيمى از جمعيت اين كره خاكى، داراى حق و حقوقى هستند مساوى با آن نيم ديگرش و جنسيت نمی‌تواند دستيابى آنها به حقوقشان را محدود و مسدود سازد. بر طبق اصل بيستم قانون اساسى  «هم  افراد ملت اعم از زن و مرد، يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى با رعايت موازين اسلام برخوردارند» و به موجب اصل بيست و يكم «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامى، تضمين نمايد و زمينه‌هاى مساعد جهت رشد شخصيت و احياى حقوق مادى و معنوى وى را ايجاد كند».
بر طبق دو اصل فوق‌الذكر، قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، حقوق زنان را تضمين كرده و دولت موظف شده است  تمهيدات لازم را براى احقاق حقوق آنها فراهم آورد.
واقعيت اين است كه ريشه مشكلات حقوقى زنان جامعه، صرفا نمي‌تواند به نقص قوانين و مقررات و حقوق موجود و خلأ‌هاى قانونى بازگردد. در يك تحليل واقع بينانه از علل مشكلات روز افزون زنان، زيرساخت‌هاى ذهنى ناصحيح، سنت‌هاى نادرست، الگوهاى رفتارى غير مطلوب و ملاحظات نابجا و ملموس‌تر از همه عدم ارائه صحيح آگاهى‌هاى حقوقى به زنان، باعث محروميت آنان از بسيارى از حقوقشان و ايجاد مشكلاتى جبران ناپذير براى آنان گشته است.
عدم آگاهى زنان نسبت به حقوق فردى، خانوادگى، اجتماعى و اقتصادى در طول تاريخ از دلايل اصلى ناديده گرفته شدن آنها و روا داشتن ستم نسبت به ايشان، پذيرش رفتارهاى غلط ديگران، عدم شكايت و افزايش خشونت بوده است. حقيقتا عدم اطلاع اعضاى يك جامعه از حقوق خود، همچون عدم وجود حقوق براى آنان است.


بيشتر زنان از حقوق خود هيچ نمي‌دانند و زن خوب بودن را در كدبانو بودن، شستن و پختن و بچه داري مي‌دانند و زمانى كه مورد خشونت قرار مي‌گيرند به دليل عدم آگاهى از قانون، ملاحظات خانوادگى، نداشتن اقتدار و سلطه، برخوردار نبودن از ابزار و امكانات و بضاعت كافى، ترس از بى‌پناهى، ترس از دست دادن بچه، وحشت از حرف و حديث فاميل و ... تحمل مي‌كنند و با سر پوش نهادن بر خشونت‌ها و مشكلات، خود را از هر گونه حقوق اجتماعى و قضایی محروم مي‌نمايند. از طرفى ديگر اكثر مردانى كه اقدام به خشونت مي‌كنند بعد از مدتى از همسر خود دلجويى كرده و زن نيز بالاجبار مي‌پذيرد اما چندى بعد دوباره اين چرخه معيوب چه بسا با شدت بيشترى تكرار مي‌شود و زن با اين كار، خود را صبور و با گذشت مي‌پندارد، در اينصورت فرد آزارگر به آزار خود ادامه مي‌دهد تا جايى كه تحمل زن تمام مي‌شود و مشكلات جبران ناپذيرى پيش مى‌آيد؛ به  همين دليل بسيارى از خشونت‌هاى اينچنينى از جامعه آمارى، پنهان مي‌ماند.
خشونت عليه زنان در همه اقشار و طبقات اجتماعى، اقتصادى، نژادى، سنى و جغرافيایی وجود دارد اما در برخى گروه‌ها شايع‌تر است؛ بررسى‌ها و تحقيقات آسيب شناسان مسائل اجتماعى نشان مي‌دهد از هر ٢٠ زن در كشور، يك نفر مورد آزار و اذيت فيزيكى همسرش قرار مي‌گيرد اما تنها ٣٥ درصد از خشونت‌هاى خانگى به پليس و يا اورژانس اجتماعى گزارش مي‌شود.
فعالان حوزه زنان سالهاست كوشش مي‌كنند كه زنان حق و حقوق بيشترى در مسائل خانوادگى به ويژه در رابطه با طلاق، مهريه و حضانت فرزندان داشته باشند اما تعداد زيادى از زنان به كلى از حق و حقوق خود بى‌اطلاعند؛ اگر زنان بدانند چه حقوقى دارند و جامعه و قوه قضاييه در چه زمينه‌هايى از آنان دفاع مي‌كند، بسيارى از مشكلاتشان حل خواهد شد؛ چرا كه بسيارى از مشكلات و نابسامانى‌هايى كه براى يك زن بوجود مى‌آيد و بدنبال آن مشكلاتى كه براى خانواده و فرزندان و حتى جامعه پيش مى‌آيد، به خاطر رعايت نشدن حقوق زنان از طرف مردان و مهمتر از آن، نا آگاهى زنان به آن حقوق است.
خانواده‌هايى كه به حقوق خود آگاهي دارند و هركسى حقوق طرف مقابل را رعايت مي‌كند، كمتر دچار نارضايتى از همديگر و آسيب‌هاى اجتماعى و طلاق مي‌شوند.
به همين دليل يكي از مطالبات به حق زنان از مسئولين و دستگاه قضا اين است كه ظرفيت‌هايى را فراهم كنند كه زنان بتوانند از حقوق خود آگاه شوند و در مواقع لزوم از آن استفاده كنند. بايد به زنان راهبردهايى آموزش داد تا حقوق خود را حفظ كنند و بدانند در مواجهه با خشونت چه عملكردى داشته باشند.آموزش مهارتهاى زندگى بايد  از دوران كودكى در مهد كودك‌ها و مدارس هم براى پسران و هم براى دختران شروع شود تا در بزرگسالى به صورت رفتارهاى مثبت نهادينه شده بروز و ظهور نمايند. دولت، رسانه‌هاى صوتى و تصويرى و مكتوب، مشاوران حقوقى، سياستمداران، جامعه شناسان، فعالان مدنى، نهادهاى حمايتى و خيريه‌اى، زنان مسئول و آموزش ديده و ... مي‌توانند در زمينه حمايت و آگاهى بخشي به خانواده‌ها و به خصوص زنان، نقش آفرينى كنند. بسيارى از ساختارهاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى، با پرهيز از  هرگونه افراط و تفريط، نياز به بازنگرى و تغيير دارند. بايد فرهنگ سازش و گذشت و احترام متقابل به حقوق يكديگر در خانواده‌ها نهادينه شود، شرايط رشد و تعالى  زنان در جامعه فراهم گردد و نيازهاى واقعى حقوقى زنان در جهت نيل به شأن و منزلت و حفظ كرامت زن، شناخته شود؛ در اين صورت مي‌توانيم شاهد جامعه‌اى توسعه يافته و پويا در  زمينه‌هاى مختلف باشيم و انتظار داشته باشيم زنان نيز متناسب با دانسته‌هاى حقوقي، مهربانى، ايثار، اخلاق و همه ويژگى‌هاى همسرى و مادرى را به صورت خود انتخابى و با رضايت قلبى انجام دهند. 
*پژوهشگر مسائل اجتماعى