«ای ایران » سند شرافت موسیقی ملی است




ندا سیجانی


خبرنگار
«ای ایران‌ ای مرز پرگُهر...» کمتر کسی را می‌توان یافت که این مطلع را بر زبان نیاورده یا با شعر و ملودی آن بیگانه باشد. سرودی نام آشنا برای ایران زمین که البته هیچ گاه فرصت آن را نیافت که جامه یک سرود ملی را بر تن کند، اما همواره در قواره‌های یک سرود ملی عرض اندام کرده است. خالق این اثر استاد روح‌الله خالقی است؛ موسیقیدان و آهنگساز بزرگی که براستی واژه استاد بزرگ موسیقی ایران برازنده نامش بوده است. تاریخ گواه آن است که خالقی تأثیری بسزا و یگانه در موسیقی معاصر ایران داشته و علاوه بر آفرینش قطعاتی ماندگار، چندین نسل از برجسته‌ترین موسیقیدانان کشور در محضرش تلمذ کرده اند. بانو گلنوش خالقی، موسیقیدان، آهنگساز، رهبر ارکستر و گروه کر ایرانی فرزند چنین مردی است. او هم به مانند پدرش عاشقانه کار کرده و به‌دنبال آن بوده که در موسیقی ایران منشأ اثر باشد. او 40 سال است که در امریکا زندگی می‌کند اما در این 4 دهه همواره دغدغه ادای دین به پدر را داشته و تلاش کرده عاشقانه‌های استاد خالقی را به گوش جهانیان برساند. بانو خالقی همچنان با وجود کهولت سن خود را متعهد به موسیقی می‌داند و قرار است نت‌ها و دستخط‌های پدر را در کتابی به چاپ برساند چرا که آن را سرمایه ملی نسل جوان و آینده موسیقی ایران می‌داند. گلنوش خالقی‌ متولد ۱۷ دی ۱۳۱۹ در تهران است. او در سال ۱۳۳۰ به هنرستان موسیقی ملی راه یافت و فراگیری ساز پیانو را در هنرستان در محضر استادان «حسین صبا»، «جواد معروفی» و «مصطفی کمال پورتراب» آغاز کرد و در سال ۱۳۳۸ پس از دریافت دیپلم هنرستان موسیقی ملی، با رتبه نخست به هنرستان عالی موسیقی وارد شد و تحت تعلیم «امانوئل ملیک اصلانیان» قرار گرفت و پس از آن به‌عنوان دستیار استاد به آموزش پیانو و سرایش در هنرستان عالی موسیقی مشغول شد.  فرخ خالقی از دیگر فرزندان استاد روح‌الله خالقی است. او نیز چهار سال پیش از انقلاب فعالیت موسیقایی خود را با گلنوش خالقی در گروه کر رادیو و تلویزیون ملی ایران که خواهرش راه‌اندازی کرده بود و بعد‌ها نامش به هم آوازان تغییر یافت آغاز کرد.او در گپی کوتاه می‌گوید: «خواهرم پیشنهاد کرد به‌کار موسیقی که از علایق بنده بود بپردازم و در گروه کر به مدت چهار سال فعالیت داشتم که متأسفانه نزدیک به انقلاب این گروه منحل شد و خواهرم به امریکا برگشت و همه چیز به پایان رسید و بعد از آن دیگر در زمینه موسیقی فعالیتی نداشتم.» گفت‌و‌گو با گلنوش خالقی را  به بهانه زاد روز تولد ایشان و صد سالگی هنرستان موسیقی در ادامه می‌خوانید.

درابتدا بفرمایید خانواده در انتخاب مسیر هنری شما چه میزان اثرگذار بوده است؟
من دریک خانواده هنری متولد شدم و رشد کردم و قطعاً پدرم (استاد روح‌الله خالقی) درگرایش من به موسیقی وعلاقه‌مندی‌ام بسیارتأثیرگذاربوده است و به‌خاطر پدرم رشته آهنگسازی و رهبری ارکستر را انتخاب کردم. زمانی که درهنرستان موسیقی تحصیل می‌کردم به نوازندگی پیانو و موسیقی کلاسیک علاقه‌مند شدم و تنها در این زمینه فعالیت داشتم.البته موسیقی ایرانی را کمی جزئی آموزش دیده‌ام و با سازهای قانون و سه تار آشنایی داشتم. به هر حال ایرانی بودن و در ایران زندگی کردن سبب می‌شود ناخودآگاه فرهنگ و هنر آن کشور روی شما تأثیر بگذارد. بعد از اخذ دیپلم به اتریش رفتم و بعد آن به امریکا و درآنجا اقامت گزیدم و تدریس نوازندگی پیانو به ایرانی‌ها را آغاز کردم، البته کارحرفه‌ای من نبود اما چون درامریکا رپرتوارهای موسیقی ایرانی برای پیانو انگشت شمار بود، آهنگ‌های محلی ایرانی را برای پیانو و دانشجویان مبتدی تنظیم کردم.کوک پیانو درامریکا به‌صورت فرنگی تنظیم شده و آن زمان هم که درهنرستان موسیقی بودم کوک ایرانی وجود نداشت ومن آشنایی با این سبک نوازندگی نداشتم اما هنرمندانی چون مرتضی محجوبی - که به موسیقی ایرانی علاقه‌مند بود- پیانو را به‌صورت ایرانی می‌نواخت ولی چون گرایش من به موسیقی کلاسیک است لزومی هم نداشت که این کار را یاد بگیرم، بنابراین درابتدای کار نمی‌توانستم موسیقی ایرانی برای پیانو آموزش بدهم و بعد از آنکه تکنیک نواختن آن را آموختم توانستم بسیارموفق عمل کنم، البته همان زمان هم ایده من پرداختن به جنبه‌های دیگرموسیقی بود.
آیا با موسیقی ردیف - دستگاهی هم آشنایی دارید و آن را تدریس می‌کردید؟
خیر.من نه درزمینه موسیقی ایرانی فعالیتی داشتم ونه صلاحیت آموزش و نواختن موسیقی ردیف و دستگاهی را دارم.
درایران وقتی صحبت ازموسیقی ایرانی می‌شود، ضرورت آن را نواختن درچارچوب دستگاه‌های موسیقی ایرانی می‌دانند در صورتی که موسیقی ایرانی تنها نواختن درردیف ودستگاه نیست و الزامی درآموختن آن وجود ندارد. ما می‌توانیم موسیقی ایرانی را بدون ارجاع به دستگاه‌ها بنوازیم و اجرا کنیم و همانگونه که اشاره کردم با همین کوک‌های فرنگی پیانو توانسته‌ام قطعات ایرانی و محلی بسیاری بنوازم. از نگاه من موسیقی سنتی بسیارمحدود است و امکانات کمی دارد و آن دوران که نواختن تار و قانون را آموزش دیدم به این نتیجه رسیدم که نمی‌توانم دریکسری چارچوب‌ها کارکنم وعلاقه‌ای هم نداشتم.
تمامی آثاراستاد خالقی برگرفته از ملودی‌های موسیقی ایرانی است؛ درمعرفی و آموزش موسیقی ایرانی خارج از ایران چه ایده‌هایی داشته‌اید؟
با شنیدن آثار پدرم خواهید دید برخی ازکارهای ایشان ربع پرده ندارد و اکثریت ارکسترال است و این قابلیت را دارد که با سازهای غربی هم اجرا شود، البته بستگی دارد چه نوع موسیقی را می‌خواهید اجرا کنید. ربع پرده، هنرمند را ملزم می‌کند موسیقی ایرانی بنوازد و برای هنرمند محدودیت ایجاد می‌کند چرا که تنها می‌تواند ملودی‌های خاص با سازهای غربی اجرا کند درصورتی‌که خارج از ایران غیر‌قابل استفاده بوده واگرهم باشد، بسیار انگشت شمار است.
به‌نظر شما آیا زمان آن فرارسیده است که موسیقی ایرانی بیش ازآنچه تا به امروز بوده به دنیا معرفی شود؟
بله. البته نمی‌دانم درحال حاضراوضاع موسیقی درایران به چه صورت است.فعالیت من درحوزه موسیقی ‌کلاسیک است وسال‌ها تجربه‌ام دراین زمینه بوده اما زمانی می‌توانیم موسیقی‌مان را بین‌المللی کنیم که ربع پرده ازموسیقی حذف شود.موسیقی ایرانی به‌لحاظ ارکستراسیون وآهنگ‌سازی بسیارمحدود است، به همین دلیل خارج ازایران کاربردی ندارد و چندان دیده و شنیده نمی‌شود.
بعد ازانقلاب وضعیت موسیقی درایران بسیارنامطلوب بود و هنرمندان حتی اجازه حمل ساز را نداشتند، آن زمان تصمیم گرفتم روی موسیقی ایرانی کارکنم و در امریکا ارکستر روح‌الله خالقی را راه‌اندازی کردم که در آن ارکستر رپرتوارهای موسیقیدانان ایرانی چون روح‌الله خالقی، مرتضی محجوبی و... را برای ارکستر تنظیم و اجرا کردم که اتفاقاً بسیار استقبال شد و تمامی بلیت‌های آن به فروش رسید ولی متأسفانه این اتفاق به‌دلیل عدم بودجه چند صد هزار دلاری تکرار نشد.متأسفانه ایرانی‌ها حتی درامریکا به‌دنبال موسیقی جدی یا کلاسیک نیستند وبیشتر به‌دنبال کارهای شاد و ریتمیک می‌روند البته درهمه جای دنیا وضع به همین منوال است و اصولاً عامه مردم به‌دنبال موسیقی جدی نیستند واین یک فاجعه فرهنگی است  و هیچ حمایت بودجه‌ای صورت نمی‌گیرد. طی این سال‌ها در ایران دولت‌های بسیاری برسر کار آمدند اما نتوانستند برای فرهنگ و هنر ایران کاری انجام بدهند و همین امر سبب شد متأسفانه موسیقی درایران تا حدی مبتذل شود.
اشاره داشتید ربع پرده از موسیقی حذف شود، در واقع نظر شما براین است که قالب‌های موسیقی ایرانی شکسته شود و به سمت موسیقی کلاسیک برویم؟
لازم نیست به سمت موسیقی کلاسیک برویم، ما می‌توانیم با سازهای غربی هم این کار را انجام بدهیم، یعنی بدون آنکه ربع پرده باشد با همین سازها دستگاه‌هایی چون اصفهان، چهارگاه، همایون و...را پیاده کرد. در سازهای بادی هم می‌توان با انگشت‌گذاری خاص ربع پرده ایجاد کنیم که البته بسیارمحدود است، بنابراین باید سعی کنیم روی دستگاه‌هایی از موسیقی ایرانی کار کنیم که الزامی به ربع پرده ندارد. درخارج از ایران اکثریت سازها بین‌المللی است و ربع پرده ندارد.
چند سالی است درایران موسیقی تلفیقی باب شده است و درست یا غلط این نوع موسیقی اجرا می‌شود، نظری دراین باره دارید؟
من با موسیقی‌هایی که در ایران تولید و اجرا می‌شود در ارتباط نیستم و دسترسی هم ندارم، اما خیلی جالب است اگرهنرمندان ایرانی بتوانند رابطه‌ای بین موسیقی ایرانی و کلاسیک ایجاد کنند تا بلکه موسیقی ما بتواند بین‌المللی شود.
اشاره کردید ما ملتی هستیم که دچار فقر فرهنگی شده‌ایم، این فقر فرهنگی را در چه می‌بینید؟
وقتی نگاه‌های افراطی به فرهنگ و هنر وارد شوند قطع به یقین موانعی هم ایجاد می‌گردد. چرا باید نهاد‌های غیرمسئول تصمیم گیرنده فرهنگ وهنر ما باشند! پیش از انقلاب هم وضع به همین منوال بود اما هنرمندان نگذاشتند این مسأله پا ‌بگیرد، همین امر سبب شد موسیقی ما آن دوران نسبت به امروز پیشرفت بیشتری داشته باشد. نوسان‌های فرهنگی ما به سبب همین نگاه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها به وجود آمده و موسیقی در ایران را با دشواری هایی مواجه کرده است.
 بیست ‌و‌پنجمین سالگرد فوت پدرم بود که به ایران آمدم؛ به این نیت که یک تعداد از کارهای ایشان را در کشورم اجرا کنم، زمانی که به تالار وحدت رفتم، آقایی پشت میز نشسته بود و پارتیتورها را از من گرفت و گفتند اجازه ندارم اجرا کنم. وقتی به ایشان نگاه کردم دیدم پارتیتورها را برعکس گرفته و معلوم بود که تا به حال چنین چیزی ندیده و حتی آگاهی نسبت به آن ندارد. بی‌تردید یکی ازعلت‌هایی که از برگشت به ایران صرف‌نظر کردم همین مشکلات است چرا که در این سال‌ها هم چیزی تغییر نکرده است و همین امر سبب شد بعد از انقلاب افرادی چون من که در ایران به فعالیت موسیقی مشغول بودیم، بالاجبار کشورمان را ترک کنیم.  هر زمان به این موضوع فکرمی‌کنم که شاید اوضاع کمی بهتر شده باشد و تغییراتی درایران رخ داده به این نتیجه‌گیری می‌رسم که هیچ اتفاقی رخ نداده وهمان سطح فرهنگی وجود دارد. البته عده‌ای این مشکلات و اشتباهات را به خود قبولاندند و متقبل شدند که حسابشان ازبقیه جدا است، اما افرادی هم ازایران کوچ کردند. آن زمان به من گفتند اجازه روی صحنه رفتن ندارم و نمی‌توانم رهبرارکستر باشم، در صورتی که درهنر تفکیک جنسیتی وجود ندارد واین نگاه کاملاً اشتباه است.
البته در حال حاضر فضای موسیقی در ایران بویژه برای بانوان کمی بهترشده است و شاهد حضور بانوان هنرمند بخصوص در رهبری ارکستر روی صحنه هستیم. آیا تصمیم دارید به ایران برگردید و ادامه فعالیت‌های خود را داشته باشید؟
خیر، دیگر از من گذشته است. آن زمان که فعال بودم، این همه سنگ‌اندازی کردند و طرد شدیم و اکنون که تقریباً نزدیک به 80 سال سن دارم و نمی‌توانم بدرستی راه بروم چه فایده‌ای برایم خواهد داشت. شنیده‌ام عده‌ای روی کار آمده‌اند که چندان تخصصی در موسیقی ندارند. وقتی تحصیلات به همان میزان آموزشی که درایران وجود دارد خلاصه می‌شود، نتیجه‌اش همین است وقطعاً هنرمندان رشدی نخواهند داشت. سطح کارموسیقی بانوان درایران بسیار مبتدی است، چرا که محدودیت‌ در موسیقی بانوان مانع از رشد آنها شده است. در مورد رهبری ارکستر هم باید بگویم، رهبری ارکستر در ایران چندان گسترده نیست و حتی کسانی که به این کار می‌پردازند نیاز به علم و آگاهی بیشتری دارند. امیدوارم شرایط هنر در ایران کمی بهتر شده باشد اما چه فایده ما دو- سه نسل را از دست داده‌ایم. فقر فرهنگی تنها شامل دخالت یک سری نهادها ونگاه‌های افراطی نمی‌شود، به هر حال هنرمندان هم وظیفه دارند در زمینه موسیقی و پیشرفت علم و دانش‌شان تلاش کنند.  برای اینکه بخواهیم چیزی را بیاموزیم، ابتدا باید این اطمینان وجود داشته باشد که آن چیز موجودیت دارد یا خیر؛ وقتی برروی موسیقی پرده کشیده شده، چگونه می‌توان آن را دید وحضورش را باور کرد! وقتی تحصیلات و پیشرفت را محدود می‌کنند قطعاً فردی که به‌دنبال موسیقی است آموزش‌های مبتدی را می‌آموزد.
با این حساب تفسیر شما این است که ایران همچنان در هنر موسیقی رشدی نداشته است!
بله، صددرصد. همه موزیسین‌ها در ایران باسواد نیستند و اگرهم کسانی باشند که بخواهند در این زمینه تحصیل کنند، مجبورند تنها به هنرستان‌ها و مراکز آموزشی متوسل شوند که بازهم نمی‌توانیم بگوییم همه استادان باسواد هستند. الحمدلله در ایران همه با عنوان استاد نام برده می‌شوند. وقتی کسی مرا استاد خطاب می‌کند، به من بر‌می‌خورد.من استاد نیستم و این واژه برای یک تعداد افراد محدود به کار می‌رود. ما باید سواد بالا و قدرت تشخیص خوب از بد را داشته باشیم تا هر فردی را استاد خطاب نکنیم. آن زمان که به ایران آمدم، به دیدار هنرجویانم رفتم، وقتی از آنها سؤال کردم مشغول به چه کاری هستید، گفتند تدریس موسیقی و بسیار تعجب آور! وقتی یادگیری به همان میزان علم و دانش محدود می‌شود، به همان نسبت هم مردم آگاهی پیدا می‌کنند. فرهنگ در یک چیز خلاصه نمی‌شود، فقرفرهنگی در صورتی به وجود می‌آید که ذهن را به چیزهای محدود در پیرامونمان مشغول کنیم.من براین نظرم برای تربیت یک جامعه در وهله نخست باید استادان و معلمان بزرگی حضورداشته باشند تا بتوانند کار کنند که اکثریت این معلمان بزرگ به خارج از ایران سفر کرده‌اند و آن تعداد هم که در ایران زندگی می‌کنند، شرایط خوب کار کردن برایشان فراهم نیست.
ارزیابی شما از موسیقی ایران بویژه موسیقی بانوان چیست؟
طبق اطلاعات جسته گریخته‌ای که دارم محدودیت موسیقی در ایران باعث شده هر کسی به همان میزان فکر و اندیشه خود تلاش کند. متأسفانه بعد از انقلاب عرصه هنر مشمول تلاطم های فراوان شد و نیاز است سه، چهار نسل تغییر کند تا این وضعیت جبران شود. پیش از انقلاب شرایط ارکسترمجلسی و ارکستر سمفونیک بسیار خوب بود وحتی ارکستر بانوان فعالیت داشت و دوستانی چون ارفع اطرایی که از فارغ‌التحصیلان هنرستان و همکلاسی من بودند در ارکستر بانوان فعالیت می‌کردند اما هرکدام ازما بیش از 70 سال سن داریم و دیگر توان کار کردن وجود ندارد.آن زمان موسیقی تحریم بود حتی سازها را می‌شکستند و اگر هر دولت یا ملتی به موسیقی گرایش داشت به خاطر نگاه‌های افراطی نگذاشتند موسیقی رشد کند. هنوز هم موسیقی برای بانوان ممنوع است و خانم‌ها نمی‌توانند روی صحنه بروند.
 البته در این سال‌ها هنرمندان و استادان برجسته موسیقی ایرانی در خارج از ایران اجرای کنسرت داشته‌اند، آیا    در برنامه‌های آنها شرکت می‌کردید؟
بله. البته این دوستان نوازنده‌های بسیار خوبی هستند نه استاد .آقای لطفی مدتی در امریکا زندگی می‌کردند، آن زمان پیشنهاد دادند دونوازی با تار و پیانو اجرا کنیم اما چون به نت‌خوانی چندان وارد نبودند، این کار انجام نگرفت. این دوستان کارهایشان بسیار محدود است و حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند.
سال 58 کانون دوستداران فرهنگ در امریکا راه‌اندازی شد. آیا این کانون همچنان پابرجاست؟
بله. من از اعضای هیأت مدیره این کانون بودم و اعضای آن هفته‌ای یک ‌بار به دور هم جمع می‌شدند و شعر و موسیقی اجرا می‌کردند. بعد از آن یک وب‌سایت راه‌اندازی کردم به‌نام روح‌الله خالقی که آثار و تاریخچه زندگی پدرم در این وب‌سایت قرار داشت. یک ارکستر به اسم روح‌الله خالقی تأسیس کردم (اگر اشتباه نکنم سال‌های 80 بود) و قطعاتی که پدرم ساخته بودند، روی ارکستر تنظیم ‌کردم و اجرا شد. این ارکستر 20 نفره فرمت ارکستر گل‌ها را داشت و بسیارهم موفق عمل کرد اما نیاز به بودجه بود که متأسفانه تأمین نشد و چون در امریکا بودجه‌ای به کارهای فرهنگی ایرانی اختصاص داده نمی‌شود، در نتیجه این ارکستر منحل شد. درایران هم ما را قبول نداشتند و بر این نظر بودند دیدگاه متفاوتی به حکومت داریم.
استاد خالقی مؤسس هنرستان موسیقی ملی بودند؛ هنرستانی که هنرمندان بزرگی از آن برخاسته‌اند. هیچ گاه تصمیم نداشتید مسیر ایشان را ادامه بدهید؟
سال‌ها پیش گروه هم‌آوازان را درایران تأسیس کردم که در واقع یک مدرسه موسیقی بود و کسانی که علاقه‌مند به موسیقی بودند و به‌دلیل مشکلات مالی یا خانوادگی اجازه و امکان تحصیل نداشتند به این گروه می‌آمدند و نت خوانی و هارمونی می‌آموختند. این گروه وابسته به رادیو بود و بودجه آن از رسانه ملی تأمین می‌شد. اما متأسفانه بعد از انقلاب هم فعالیت‌های ارکستر مجلسی منحل و هم این گروه از بین رفت.
کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» به تدوین استاد روح‌الله خالقی است که به‌دلیل استقبال بسیار به چاپ های بسیار هم رسید، آیا دستنوشته‌های دیگری هم از استاد باقی مانده است؟
آن زمان که به ایران آمدم تعدادی از یادداشت‌ها ودستنوشته‌های پدرم را در وسایلش پیدا کردم و با همکاری یکی از دوستان پدر این یادداشت‌ها جمع‌آوری شد و به‌ صورت کتاب از سوی مؤسسه ماهور منتشر کردم. در واقع جلد سوم این کتاب را من منتشر کرده‌ام.
سال‌های بسیاری است که تقریباً خیلی از آثار استاد روح‌الله خالقی با ارکسترهای مختلف در ایران اجرا می‌شود. به‌عنوان صاحب اثر اجازه اجرای این آثار را داده اید؟
من تمامی کارهای استاد را ثبت کرده‌ام و تعدادی از آثار ایشان را با تنظیم‌های جدید که به شخصه انجام داده‌ام اجرا کرده‌ام. اگر کسی بتواند قطعات 50 سال گذشته را به خوبی تنظیم کند و به اصول کاری آهنگساز وفادار باشد و آن را تغییر ندهند موافق هستم. یعنی تنظیم کار با شناخت و آگاهی کامل و به‌صورتی باشد که جان کلام رعایت شود. در واقع اگر فرد آهنگساز مسئولیت پذیر باشد خیلی خوب است حتی باعث می‌شود این قطعات دوباره شناخته شوند و عامه مردم از آن بهره ببرند اما تأکید می‌کنم صداقت را فراموش نکنیم. اما در مورد اینکه از من کسب اجازه کرده‌اند یا خیر باید بگویم در اجرای هر اثری باید از صاحب اثر اجازه گرفته شود اما متأسفانه در ایران اعتقادی به حقوق مؤلف نیست و حتی زمانی که ایران بودم این جرأت را نداشتم تا نت‌ها را به کسی بدهم و اعتمادی هم نبود اما تصمیم گرفتم نسخه‌های خطی پدرم را به چاپ برسانم.این نت‌ها سرمایه ملت ما هستند و باید به دست جوانان برسد و از آن استفاده کنند.
به‌ نظر شما رمز ماندگاری آثار روح‌الله خالقی چیست؟
پدرم از کودکی به من آموخت دروغ نگویم و تظاهر نکنم وهمیشه تأکید داشتند انسان باید صادق باشد. صداقت سبب می‌شود کاری که انجام می‌دهیم بالطبع با اعتقادات قلبی شخص همراه باشد و قطعاً این نوع نگاه بویژه همراه با علم و درایت موجب از بین نرفتن و مانا بودن کار است، همانگونه که درموسیقی غربی هم دیده می‌شود. درغرب نوازندگان بسیاری هستند اما همه آنها بتهوون و باخ نبودند.خالقی هنرمند بسیار باسواد و آگاهی است و قلب صادقی داشت. در تمام عمرم دروغی از ایشان نشنیدم و تأکید داشتند دروغ انسانیت آدم را از بین می‌برد. بعد از این همه سال کارهای او درامریکا هم اجرا می‌شود و علاقه‌مندان بسیاری دارد.
اما شنیده‌ام مردم ایران تغییر کرده‌اند و عده‌ای به‌دنبال منافع شخصی خود هستند. وقتی در جامعه‌ای برخی به این شکل باشند دیگر نمی‌توان صادقانه زندگی کرد. آنهایی که در کارشان صادق بودند آثارشان ماندگار شد.
قطعه «ای ایران» از آثار فاخر استاد روح‌الله خالقی است که تقریباً در اکثریت کنسرت‌های موسیقی ایرانی به‌عنوان سرود ملی اجرا و شنیده می‌شود اما هیچ گاه این قطعه به‌صورت رسمی به‌عنوان سرود ملی معرفی نشد علت آن چه بود.
قطعه «ای ایران» سال 1323 نوشته شده است؛ پیش ازانقلاب تأکید داشتند در سرود ملی نامی هم از چهره های سیاسی برده شود بعد از انقلاب هم به همین صورت.آن زمان سرود «ای ایران» بسیارمحبوبیت داشت و بسیار اجرا و شنیده شد.سال‌ها پیش، آن زمان که خردسال بودم یک مدرسه ابتدایی در پشت خانه ما قرار داشت و من بارها این سرود را می‌شنیدم ولی داستان‌های متفاوتی از ساخت این قطعه روایت شده است اما من فلسفه ساخت این قطعه را از زبان مادرم در یک کتاب به‌نام «ای ایران» به چاپ رساندم. مادرم تعریف می‌کرد پدرم دوست صمیمی‌ای داشت به‌نام لطف‌الله مفخم‌پایان که موسیقیدان بودند و بیشتر نت‌های پدر را می‌نوشت. منزل ما در محوطه هنرستان موسیقی بود و پدرم ساعت‌ها با ایشان در زیرزمین هنرستان می‌نشستند و بحث می‌کردند. یک روز ایشان با پدرم درمورد دستگاه‌های موسیقی ایرانی صحبت می‌کردند و بحث براین بود که هر کدام از دستگاه‌های موسیقی یک تعریف دارد به‌طور مثال موسیقی‌هایی که تم غمگین دارند دردستگاه دشتی نواخته می‌شود و در دستگاه ماهور ملودی‌های ریتمیک و در چهارگاه حماسی نواخته می‌شود اما پدرم عکس این موضوع فکر می‌کردند و تأکید داشت موسیقی‌های شاد یا غمگین ارتباطی با دستگاه‌های موسیقی ندارد و شما می‌توانید در دشتی هم موسیقی‌ای بنویسید که غمگین نباشد. نوشتن یک ملودی بستگی به پیامی است که آهنگساز به مخاطب منتقل می‌کند. استاد خالقی برای اثبات این موضوع قطعه «ای ایران» را در دستگاه دشتی نوشت و به او گفت این آهنگ هیچ تم غمگینی ندارد. شعر این اثر سروده دکتر گل گلاب است. آشنایی پدرم با آقای گل گلاب به سال‌ها پیش   برمی‌گردد و رفت و آمد خانوادگی داشتیم.آن زمان که موسیقی «ای ایران» ساخته شد به ایشان گفت برای این ملودی چه کاری انجام بدهیم و آقای گل گلاب تصمیم گرفتند یک سرود برای آن بسازند.
به‌عنوان میراث دار استاد روح‌الله خالقی آیا ادای دین و مسئولیتی که بر عهده شما بود به سرانجام رسانده اید؟
نمی‌دانم اما آنچه درتوانایی‌ام بوده انجام داده‌ام. من تمامی آثار پدرم را در یک کنگره در امریکا به ثبت رسانده‌ام و برخی از آنها را در وب سایت قرار داده ام؛ یک تعداد از کارهای ایشان را هم با تنظیم جدید در یک سی‌دی منتشر کرده‌ام و همچنین بیشتر نت‌های او را هم در کتاب به چاپ رساندم. من هر کاری از دستم برآمده انجام دادم اما می‌توانستم بیشتر از این هم انجام بدهم که متأسفانه بودجه نداشتیم و دولتی هم حامی ما نبود و بیشترش با سرمایه خودم انجام گرفته است. آقای موسوی مدیرعامل مؤسسه ماهور هم بدون چشمداشت مالی این کارها را به چاپ رسانده‌اند در صورتی که شاید برای ایشان منفعت مالی هم نداشته باشد اما از روی علاقه و شرافتمندانه این کار را انجام داده‌اند.
آثار جدیدی هم قرار است منتشر شود؟
بله تعدادی از نت‌های پدرم و دستخط‌های ایشان در کتابی به چاپ رسیده و قرار است از سوی انتشارات ماهور منتشر شود.
 من چندان به برخی از آهنگسازانی که در ایران فعالیت می‌کنند اعتماد ندارم حتی زمانی که به ایران آمدم استاد دهلوی به من گفتند به هیچ عنوان نت‌های پدر را در اختیار کسی قرار ندهم چرا که به اسم خودشان چاپ خواهند کرد، بلایی که گویا پیش از این برسر ایشان آمده است.نت‌های پدرم در کتابخانه من است و حدوداً دوسال پیش کارهای ایشان را جمع‌آوری کردم و تصمیم گرفتم آن را به چاپ برسانم و بزودی منتشر خواهد شد. ناگفته نماند این پارتیتورها سرمایه‌های تاریخی فرهنگ و هنر ما هستند و باید مردم به آن دسترسی داشته باشند چه فایده که درایران قانون کپی رایت نیست و برای حفظ این کارهای هنری مجبورم آنها را در یک کتاب چاپ کنم.

یادداشت
بنیانگذار موسیقی ملی ارکسترال

کامبیز روشن روان
آهنگساز و موسیقیدان
روح الله خالقی متولد ۱۲۸۵ در کرمان، تحصیلات مقدماتی خود را در تهران، شیراز و اصفهان ادامه داد، دیپلم ادبی از دارالفنون دریافت کرد (۱۳۱۰) و لیسانس ادبیات و فلسفه از دانشسرای عالی (۱۳۱۴).
او که در خانواده‌ای هنرمند پرورش یافته بود از پانزده سالگی به فراگیری ویولن پرداخت و پس از دو سال به مدرسه موسیقی علینقی وزیری رفت و آنجا به آموختن موسیقی ادامه داد و در زمره هنرجویان ممتاز آن مدرسه درآمد و در ارکستر مدرسه موسیقی وزیری شرکت کرد. خالقی در سال ۱۳۰۷ به‌عنوان معلم روزمزد برای تعلیم موسیقی در مدرسه ورزش منصوب شد. خالقی پس از گرفتن لیسانس با رتبه یک دبیری در هنرستان عالی موسیقی به تدریس دروس نظری موسیقی پرداخت و نیز در همان سال در وزارت فرهنگ به معاونت دفتر وزارتی منصوب شد. در مهر ماه ۱۳۲۰ به پیشنهاد علی نقی وزیری (رئیس جدید موسیقی کشور) به معاونت اداره موسیقی کشور و معاونت هنرستان عالی موسیقی برگزیده شد.
در سال ۱۳۲۵ که پرویز محمود به جای علینقی وزیری به ریاست اداره موسیقی کشور و ریاست هنرستان عالی موسیقی برگزیده شد و با توجه به اینکه قرار بود از آن پس در هنرستان عالی موسیقی فقط به تدریس سازها و موسیقی کلاسیک غربی پرداخته شود از این‌رو خالقی را که شیفته موسیقی ایرانی بود در اختیار کارگزینی وزارت فرهنگ گذاشت. او چندی به وزارت کار و تبلیغات منتقل شد و تا سال ۱۳۲۷ در آن وزارتخانه مشغول خدمت بود. در تیر ماه همان سال به خدمت وزارت فرهنگ بازگشت و تصدی دبیرخانه هنرهای زیبا در اداره نگارش به او محول شد. در شهریور ۱۳۲۸ به ریاست هنرستان موسیقی ملی که خود در ایجاد آن کوشش بسیار کرده بود و در واقع بنیانگذار آن بود منصوب شد و به آرزوی دیرینه خود که تأسیس هنرستانی برای آموزش علمی و عملی سازها و موسیقی ایرانی بود، دست یافت.
خالقی تا سال ۱۳۳۸ در ریاست هنرستان موسیقی ملی باقی ماند و در همان سال به خواست خود بازنشسته شد. خدمات ارزنده زنده یاد روح‌الله خالقی در ترویج، آموزش و اعتلای موسیقی ملی ایران و کتاب‌ها و آثار به یاد ماندنی و جاودانه‌اش، او را در زمره تأثیر‌گذار‌ترین چهره‌های موسیقی ایران قرار داده است.
از آثار ارزشمند او می‌توان به دو جلد کتاب سرگذشت موسیقی ایران که با نثری ساده و دلنشین به شرح احوال موسیقی و موسیقیدانان پیشین و هم دوره خود پرداخته یکی از بهترین و معتبر‌ترین کتاب‌ها در این زمینه است. دو جلد کتاب نظری به موسیقی که یک جلد آن به مبانی نظری موسیقی ردیف دستگاهی پرداخته و جلد دیگر مربوط به مبانی نظری موسیقی کلاسیک غربی است. یک جلد کتاب هماهنگی (هارمونی) که در زمینه همزمانی صدا‌ها و علم هماهنگی صدا‌ها می‌باشد که برای آهنگسازان جهت ساخت و تنظیم قطعات موسیقی برای ارکستر بسیار ضروری است. خالقی چاپ نت‌های موسیقی و انتشار چند جلد دستور ویولن جهت تدریس در هنرستان موسیقی ملی را در پرونده کاری خود دارد. چند سرود ملی میهنی که از میان آنها سرود‌ ای ایران و سرود آذربایجان برجسته هستند. او در ساخت آثار ارکسترال الهام گرفته از ملودی‌های محلی، دستگاه‌های موسیقی ایرانی و موسیقی آوازی تلاش زیادی کرده و آثاری زیبا و ماندگار پدید آورده است. روح‌الله خالقی را می‌توان بنیانگذار موسیقی ملی ارکسترال ایران و چهره ماندگار موسیقی نامید. او در سن ۵۹ سالگی در آبان ماه ۱۳۳۴ درگذشت. یادش گرامی و راهش پر ره رو باد.