این قلب‌های سرخ را از شهر نگیریم

شهر پر از قلب است. غیر ممکن است کسی از خیابان‌ها و بزرگراه‌ها بگذرد و با موجی از قلب‌ها و نمادهای سرخ مواجه نشود؛ با جوان‌هایی که با دسته‌گلی یا عروسک و هدیه‌ای می‌خواهند عشق و محبت خود را ابراز کنند؛ می‌خواهند از دلدادگی بگویند که زبان برایش کم می‌آورد؛ که فرصت همیشه مهیا نیست.
شهر پر از قلب‌های سرخ و گل‌های رز و نشانه‌های سرخ است و چیزی زیباتر از این نیست؛ قلب‌هایی که به تپش درآمده‌اند و چشم‌هایی که قرار است از شادی بدرخشند و از قدردانی پر از اشک شوند. چطور می‌شود چنین صحنه‌هایی را توصیف کرد. چطور می‌توان از روزی نوشت که عشق به وسعت یک شهر تکثیر شده است؛ به وسعت یک جامعه؛ به وسعت جهان. روزی که میانگین تپش قلب در دنیا بالاتر رفته است؛ که مهربانی به روی زیبایی آغوش گشوده است. همه نگرانی‌ها و امر و نهی علیه این نشانه‌ها را می‌توان فهمید. این روز از دل تاریخ و آیین ما نیامده است و نباید در مقابل رسم و فرهنگ بیگانه سریع دست‌ها را بالا برد. نباید گذشته و سنت‌های آشنا را فراموش کرد و به آن‌چه از اعماق فهم و احساس ایرانی نیامده راحت خوشامد گفت. بگذریم که این‌جا به سنت‌های آشنا هم کم سخت گرفته نشده است.
از چهارشنبه‌سوری و سیزده‌بدر نگوییم که داستانی تکراری و پرحسرت است، اما اینها هم دلیل نمی‌شود که به تغییر آداب سهل بگیریم. جلوی عشق را که نمی‌شود گرفت. به ابراز محبت نمی‌شود سخت گرفت؛ بگیریم هم شاید بیهوده باشد. جز دل‌آزردگی و جز تبدیل بخشی از این شور به خشم، حاصلی نخواهد داشت.
 عشق از دیوارها و سیم‌خاردارها خواهد گذشت؛ از تاریخ و از همه حکم‌ها و نباید‌ها.  ابروهای گره افتاده را باز کنیم و به جای تلخی و خط و نشان، بگذاریم شهر روز زیبایش را به آسودگی از سر بگذراند؛ به شادی و صلح. بگذاریم قلب‌های سرخ به جای زبان‌ها حرف بزنند و کام‌ها شیرین شود. رومئو و ژولیت را هم دوست نداشته باشیم، می‌توانیم به مجنون‌ها اجازه دهیم تا برای لیلی‌ها پیشکشی ببرند. تا کلامی از قلب‌های شعله‌ور بگویند. این حرف‌ها شاید رمانتیک به نظر برسد؛ کهنه و دمده، اما عشق کهنه نخواهد شد. تا انسان انسان است، قلب‌ها از تپش برای رسیدن به معشوق نخواهد ایستاد. اسمش هر چه می‌خواهد باشد. هر کجای تقویم که می‌خواهد باشد. فرزندان ما به یکدیگر عشق خواهند ورزید و جفتی برخواهند گزید، همان‌گونه که ما؛ همان‌طور که پدران و مادران و نیاکان ما.  روزی را به نام عشق گرامی بداریم.
اگرنه به آن نامی که آشناست و دارد همه‌گیر می‌شود، به نامی دیگر و تاریخی دیگر. نه روزی برای مهر و محبت به مادر و فرزند؛ روزی برای خود عشق؛ خودِ خود عشق؛ برای آن‌که گل‌های سرخ شهر را پر کنند و بادکنک‌های سرخ به پرواز دربیایند. برای این‌که قلب‌های سرخ شهر را به تسخیر خود درآورند.