احتمال نابودی یکی از زیباترین باغ‌های ایران

«پ مثل پلیکان» این عنوان یک فیلم متفاوت بود که در شرایط خاص سینمای ایران توسط پرویز کیمیاوی سینماگر و کارگردان استثنایی سینمای ایران به روی صحنه رفت صحنه‌هایی از این فیلم در یک باغ زیبا و یک قلعه متروک به نام ارگ طبس فیلمبرداری شده است. در آن خرابه و این باغ دو موجود استثنایی که دور از مسکن و کاشانه اصلی خود زندگی می‌کردند به ایفای نقش پرداختند. مرحوم آقا سیدعلی میرزا که از جامعه خود ایزوله و منزوی شده بود و یک پلیکان که او هم از گروه خود در یک مهاجرت از غرب به شرق به دلیل و انگیزه ناشناخته در کنار یک آبگیر کوچک فرومانده و غریب و تنها به وسیله روستاییان محل ابتدا اسیر و سپس به این باغ منتقل شده بود غرض ورود به ماهیت داستان فیلم و برداشت کارگردان نیست بلکه صحبت از آن باغ و سرنوشت چندصدساله آن است که دارد به تدریج و مستمر خشک و خشک‌تر می‌شود و نخل‌های قدبرافراشته و سایر درختان همیشه شاداب و سرحال آن در یک شکنجه کم آبی سخت درحال جان کندن هستند. ناگفته نماند اصلا شهر طبس در موقعیت جغرافیایی شمال شرق کویر مرکزی ایران قرار دارد و سال‌هاست علاوه بر کم‌آبی طبیعی منطقه دچار خشکسالی مزمن و مداوم طولانی قرار گرفته لیکن وضعیت این باغ تفاوت محرز و آشکاری با حالت عمومی ‌آب و هوای شهر محل وقوع آن دارد و دلیل آن هم دو نهر آب جاری است که از کوهستان شرقی شهر از فاصله تقریبی 50 کیلومتری سرچشمه می‌گیرند و از منتهی‌الیه سمت شرقی و به طور موازی از آخرین نقطه غربی باغ خارج می‌شوند و تمام درختان و اشجاری که ریشه در بستر این دو نهر آب موازی دارند همیشه سبز و خرم و باطراوت به چشم می‌آیند. لیکن باغ، درختان و بافت گیاهی دیگری هم داشته و هنوز هم دارد که فضای کلی آن را آرایش می‌دهند کم آبی و شاید هم بی‌توجهی مسئولان اداره این باغ هر کس بوده و هر کس که هست باعث افت حیات و زندگی درختان و بافت گیاهی آن شده است و اسباب ویرانی و رنگ و رورفتگی آن را فراهم کرده است. بافت نباتی کلی این باغ به نحوی بود که باعث شگفتی هر تازه واردی می‌شد و هر بازدیدکننده‌ای در ابتدای ورود مواجه میشد با مجموعه‌ای از درختان که در شرایط متفاوت جغرافیایی ادامه حیات می‌دهند از جمله دو اصله درخت چنار سبز بود که اولی سالهای خیلی قبل و دومی‌در همین سنوات اخیر در اثر بی‌توجهی خشکید و همین باعث حیرت بیننده میشد چرا که به هر حال درخت چنار از جمله درختان مناطق تقریبا سردسیر است و این در حالی بود که در کنار درختان نخل و نارنج و سایر گیاهان کویری سربرافراشته بود ولی در حال حاضر به صورت اسکلت بی‌روح و خشک ناظر از دست رفتن تدریجی درختانی است که زمانی طولانی به همزیستی با آنان عادت کرده بود. همین وضعیت گیاهی ظاهرا نامتجانس باعث شده بود که زیبایی و چشم‌انداز خارق‌العاده‌ای به این باغ بدهد زیبایی و شهرت باغ که بارها از طرف جهانگردان و کویرنوردان مختلف دردوره‌های مختلف مورد ستایش و تمجید قرار گرفته است. از جمله سون هدین سیاح سوئدی که در اوایل قرن بیستم به این شهر مسافرت کرده و ظاهرا در قسمتی از این باغ مورد پذیرایی حاکم وقت قرار گرفته وضعیت درختان همراه با صدای جریان آب در شبهای مهتابی آن را ستوده است و در نهایت اینکه این باغ نماد و تابلو ابدی شهر طبس محسوب می‌شود و باعث شده که در تمام مکاتبات رسمی‌یکی دو قرن اخیر مخصوصا فرامین حکومتی شهر طبس به نام «طبس گلشن» نامیده می‌شود. واقعا جای دریغ و تاسف است حال که در اثر زلزله هولناک سال 1357 ساختمان‌های زیبا و آثار تاریخی کم نظیر این شهر همراه با کلاه فرنگی باشکوه حوضخانه‌ها و بادگیرهای رفیع از صحنه روزگار محور و نابود شد، سزاوار نیست کلیت باغ و شهر روی هم در اثر توسعه کویر مجاور بلعیده شود. اگرچه این شهر در سنوات اخیر بین استان‌های یزد و خراسان رضوی و خراسان جنوبی دست به دست شد و در نهایت با افزودن یک جمله (فرمانداری ویژه) ارتقاء موقعیت اداری یافت. با این امید که تغییر عنوان برای وضعیت عمرانی و آبادانی و سایر امور تاثیر مثبت داشته باشد و باغی که از جمله ده باغ زیبا و باشکوه کشور در ردیف باغ فین کاشان و باغ شازده در ماهان کرمان و باغ ارم شیراز تعریف و معرفی شده است از نابودی تدریجی نجات یابد.