تریدینگ فایندر

بالاخره جنگ را باختی آقای شفر

درباره قسمت تازه گیم آو ترونز تیتر نمی‌زنیم، درباره وضع این روزهای فوتبال‌مان آن هم در یکی از مشهورترین و بزرگترین تیم‌های باشگاهی‌اش صحبت می‌کنیم. خوش‌خیالی محض بود که فکر می‌کردیم از روزهای جوگیری و ترقه‌بازی گذشته‌ایم و دیگر قرار نیست مدیری سرکار بیاید که مثل فتح‌الله‌زاده و رویانیان با یک غوره سردی‌اش کند و با یک مویز گرمی. اما زهی خیال باطل! مدیران امروز استقلال هم کم از اسلاف‌شان ندارند. تا دیروز «وینفرد شفر» ناجی روزهای سخت استقلال بود و حالا شد قوز بالا قوز. با یک فصل موفقیت نسبی، قراردادش را چند برابر کردند، با یک برد دقیقه نودی بالایش انداختند و حالا با یکی دو نتیجه دور از انتظار، به تمرین راهش نمی‌دهند. درست مثل متمول‌های تازه به دوران رسیده، اما در دوره عسرت؛ جیب خالی و پز عالی.
شفر خوب یا بد، دو تیم با استخوان‌بندی متفاوت را به جایی رساند که یکی‌اش قهرمان جام حذفی شد و از گروه مرگ باشگاه‌های آسیا با اقتدار صعود کرد و دیگری‌اش حداقل تا این هفته‌های آخر کاندیدای قهرمانی در لیگ بود، ‌بهترین دفاع را داشت و حتی در بازی‌هایی که شکست خورد، در موقعیت‌سازی و گردش توپ سرتر از حریف بود. بله،‌ کارنامه او به اندازه برانکو قابل دفاع نیست، ولی سرمربی حریف یک تیم را (دقت کنید یک تیم با استخوان‌بندی ثابت در خطوط مختلف) به موفقیت رساند و شرایطی چون محرومیت از پنجره نقل و انتقالات مزید بر موفقیت شد. شرایطی که به برانکو آن‌قدر قدرت بخشیده که مدیران جوگیر سرخ هم جرأت دخالت در بازار نقل و انتقالات را به خود ندهند. چیزی که شفر از آن محروم بود یا محروم نگه داشته شد! حالا غلتیدن در دام رضایت لیدرها و پیشکسوتان همیشه شاکی، همان بلایی را سر استقلال می‌آورد که تا همین امروز یقه‌گیرش شده؛ در حسرت آرامش، قهرمانی و خوشحالی.
تکمله: شفر را فارغ از همه شایعه‌های آلزایمر و حاشیه‌های پسرش، دوست داشتم. تلفیقی بود از دانش فنی و ناسازگاری‌ها و سیاست‌ورزی‌های برانکو و کی‌روش. گاهی ضعیف‌تر و گاهی سرتر. در کنار زمین -به ظاهر هم که شده- همیشه عطش برد داشت. جنگنده، امیدوار و پرشور. خودش می‌گفت: «ما در آلمان جمله‌ای داریم که می‌گوییم شاید بازی را ببازیم، اما جنگ را نباید ببازیم.» دیروز روز باخت بود؛ جنگ و زندگی.
تریدینگ فایندر