روزنامه شهروند
1398/02/15
کی زبان باز میکنیم؟
یک- هندیها برای پیدا کردن شغل در کشورهای دیگر مشکل کمتری دارند. در آسیا و اروپا هندیهای بسیاری مشغول بهکارند و مشهور است که وقتی هندیها برای کار در کشورهای دیگر اقدام میکنند، سریعتر و راحتتر از خیلی از رقبا آن را به دست میآورند. برای این پدیده هم یک توضیح ساده بیشتر وجود ندارد: اینکه تقریبا همه هندیهای تحصیلکرده به زبان انگلیسی مسلطاند. تاریخ هند و ارتباطاتش و دلایلی که باعث این آشنایی با زبان و رواج این زبان دوم میشود، مورد بحث ما نیست. چیزی که مهم است این است که هندیها با این زبان انگلیسی بهراحتی میتوانند در دانشگاههای بزرگ خارجی تحصیل کنند؛ میتوانند در کشورهای دیگر کار به دست بیاورند و میتوانند مسیر خود را برای پیشرفت هموار کنند.دو- یکی از دوستان من که در شرق آسیا زندگی میکند، تصمیمش را گرفته و میگوید حتما باید شرایطی فراهم کنم تا فرزندم در کنار زبان انگلیسی، زبان چینی یاد بگیرد. چه ماندارین چه کانتونی، مهم نیست. مهم این است که بتواند به چینی صحبت کند و امور زندگیاش را بگذراند. فلسفهاش پیچیده نیست. میگوید نصف دنیا دست چینیهاست و امروز اگر کسی به زبان چینی مسلط باشد، آیندهاش تضمین است. چه برای رفتن به دانشگاههای چینی و چه برای اینکه در بیزنس یا هر زمینه دیگری مشغول به کار شود. فقط ببینید معدود هموطنانی که چینی بلدند، با توجه به مراودات ایران و چین چه شأن و درآمدی دارند و چطور بر سر استخدام و بهکارگیریشان دعواست. این شرایط محدود به ایران نیست. کسی که چینی بلد است در تمام دنیا میتواند از این مزیت استفاده کند. اقتصاد چین چنان بزرگ است و آنقدر با کشورهای صنعتی و غیرصنعتی بده و بستان دارد که مترجمان چینی در هر جا مثل فرشته نجاتند.
سه- شما هم لابد با صحنههایی مواجه شدهاید که یک جهانگرد در خیابان گیر کرده و از رهگذران کمک میخواهد ولی اغلب افراد حتی از فهم چند کلمه بیگانه عاجزند؛ صحنهها و واقعیتی که اصلا افتخار ندارد. باید بپذیریم که یکی از ایرادات بزرگ ما در آموزش، ضعف یادگیری زبان دوم است؛ همان که رئیسجمهوری هم به آن اشاره کرده و راهکار هم ارایه داده بود. نوجوان و جوان ایرانی وقتی از سیستم آموزشی بیرون میآید، حتی سطح حداقلی از زبان بیگانه را هم نیاموخته و این فاجعه است؛ چه برای ارتباط با جهان و چه برای رفع نیازهای فردی. وقتی هم صحبت از زبان میشود، همه انگشتها به زبان انگلیسی اشاره میکنند. درحالیکه این زبان دوم میتواند زبان روسی یا فرانسوی یا آلمانی باشد، حتی چینی، چه بسا عربی. یعنی کسی که در زمان فارغالتحصیلی بتواند کمی به عربی تکلم کند یا بخواند و بنویسد هم مطمئنا چند قدم از همردههایش جلوتر است؛ اتفاقی که درنهایت تاسف نمیافتد. آن معدود کسانی هم که به زبان دوم اهمیت میدهند باید به کلاسهای خصوصی و آموزشگاههای زبان دل خوش کنند که بسیاریشان بیشتر محلی برای کسب درآمدند تا آموزش. یعنی آموزش و پرورش پس از چند دهه میخواهد تکانی به نظام آموزشی خود بدهد و چیزی به بچهها بیاموزد که در زندگی به کارشان خواهد آمد یا قرار است در بر همین پاشنه بگردد؟
سایر اخبار این روزنامه
شرمندهایم استاد مشایخی!
از 1984 تا بیشعوری پرفروشهای تکراری!
دیدار با نصیریان به وقت افطار!
عدهای برای ایرانی بودنم رای دادند
5 لژیونر بعدی فوتبال ایران را بشناسید
صفحه شهرونگ
0912 پرنسس یا غلامی؟
چرا فارغالتحصیلان با زبان خارجی بیگانهاند؟
ماجرای نامادری شکنجهگر و ستایش 5 ساله
ما نمیگذاریم دنیا بی کودک بماند!
سوپر قهرمانان در یک رویداد ملی
کی زبان باز میکنیم؟
گستره پوپولیسم، از فوتبال تا مدیریت
صفها یک نشانه است