روزنامه شهروند
1398/02/15
صفها یک نشانه است
امیرحسین جلالی روانپزشک باز هم مردم روبهروی پمپ بنزینها صف کشیدند. این بارِ اولی نیست که مردمان ترسخورده رو به جایی صف میکشند. همین چندسال پیش که رئیسجمهور سابق عزم کرد بنزین را سهمیهای کند، شخصا شاهد صفهای طولانی بنزین بودم؛ خبری که در نبود رسانههای اجتماعی کمتر از امروز دیده شد، اما چیزی کم از آنچه چند روز پیش رخ داد، نداشت. آن زمان هم مردم به پمپ بنزینها هجوم بردند، چنانکه زمانی که ارز گران شد یا شایعه کاهش ارزاق عمومی پیچید، هجومی تاریخی برای خرید دستمال کاغذی و روغن و کنسرو به فروشگاهها رخ نمود.حالا میتوان از این مشاهده، پرسشی مهم را مطرح کرد و اینکه داستان چیست؟ یک خودرو حداکثر ۵۰ لیتر بنزین گنجایش دارد که البته در مورد خودروی بیشتر سوارههای شهر این میزان حداکثر ۳۰ لیتر است. یک باکِ پر، دردی از کسی دوا نمیکند، تازه اگر هم بکند، میشود پرسید پس آن خودروهای چندصد میلیونی در صفها چه میکنند؟ این رفتار بیش از آنکه از منطقی معین پیروی کند، رفتاری نامتناسب با شرایط موجود مینماید.
اما پاسخ چیست؟
واقعیت این است که پاسخ این سوال در دست سیاستمداران است. وقتی یک شخص مکررا دچار تروما و آسیب میشود، مثلا فرزندی که به شکل مداومی توسط والدینش تنبیه یا تهدید به ترکشدن میشود، ایمنی روانی و حتی ایمنی فیزیکی خود را از دست میدهد و زندگی برای او نه در قالب معنای معینی که زندگی باید داشته باشد، بلکه در قالب تروما معنا میشود. ببینید کسانی که سالها در جنگ بودند، همهچیز را با ادبیات جنگی تعریف میکنند؛ مثلا کم ندیدهام مدیران فرهنگی جنگدیدهای که وادی هنر و سیاستهای فرهنگی را با میدان مشق و آرایش نظامی اشتباه میگیرند. چراکه زمان برای آنها در میانه میدان خون و ستیز تعریف شده و همهچیز با آن نشانهها معنی میشود. حالا چه باید بگوییم در مورد مردمان تشنه بنزین. این جامعه سالهاست به اذعان سیاستمداران دچار اضطرار و تحریم است. جامعه هر زمانی که میآید به آینده دل ببندد، امیدهایش به بیم تبدیل میشود و رویاها رنگ کابوس میگیرد. طرحواره این قوم یعنی آنگونه که ما خود، آینده و جای خود را در جهان تعریف میکنیم با درماندگی و هراس شکل گرفته است. هر نشانهای که کابوس و محرومیت را در خود دلالت داشته باشد، آشوب به دل جامعه میاندازد و جامعه را به شکل شوربختانه و نامتناسبی به تحرک وامیدارد؛ تحرکی که فقط ادای فعالیت است، نه اقدامی نجاتبخش. جامعه رویاباخته، به دم میچسبد، دم را غنیمت میدارد و قاعدتا در چنین شکلی از محاسبه و ارزیابی، نه خرد و آیندهنگری جایی دارد و نه اخلاق و احترام به دیگری.
و باز باید تکرار کنم که کلید در دست سیاستمداران است و چنین رویدادهایی فقط یک نشانه است و چون تب که رویدادی دیگر را در جایی دیگر و البته وخیمتر گواهی میکند، آن را چنین باید دید. جامعه ترسیده نمیتواند خوب فکر کند و روزمره میشود، مبادا که مدیران جامعه نیز ترسخورده شوند و قابلیت تعمق از کف دهند.
سایر اخبار این روزنامه
شرمندهایم استاد مشایخی!
از 1984 تا بیشعوری پرفروشهای تکراری!
دیدار با نصیریان به وقت افطار!
عدهای برای ایرانی بودنم رای دادند
5 لژیونر بعدی فوتبال ایران را بشناسید
صفحه شهرونگ
0912 پرنسس یا غلامی؟
چرا فارغالتحصیلان با زبان خارجی بیگانهاند؟
ماجرای نامادری شکنجهگر و ستایش 5 ساله
ما نمیگذاریم دنیا بی کودک بماند!
سوپر قهرمانان در یک رویداد ملی
کی زبان باز میکنیم؟
گستره پوپولیسم، از فوتبال تا مدیریت
صفها یک نشانه است