انجمن شاعران مرده ورژن ایرانی!

شهروند|  آن طرف حیاط کوچک، جاکفشی بزرگ جا خوش کرده است. راهرو و اتاق‌های ساختمان مدرسه موکت شده و روی در و دیوار هم تصاویری از برنامه‌های برگزارشده در همین مدرسه دیده می‌شود. درون‌ هال به نسبت بزرگ طبقه اول، حدود ۲۰دانش‌آموز رو به پرده ‌نمایش نشسته‌اند و مدام صدای موسیقی گروه‌های عموما‌ هارد راک و متال شناخته‌شده دنیا شنید می‌شود که فردی در قامتی متفاوت از تیپ رسمی معلم با ترجمه متن ترانه‌ها از ایده‌های ضدسرمایه‌داری ستاره‌های متال دنیا می‌گوید. روی دیوار اتاق کوچک چسبیده به همین ‌هال، پوستر برنامه‌های «عصر علوم انسانی» که با هماهنگی دانش‌آموزان و حضور میهمانانی متنوع برگزارشده هم به چشم می‌خورد؛ این‌جا مدرسه‌ تخصصی علوم انسانی است با نام «عبدالحسین شرف‌الدین عاملی»؛ مرجع تقلید مدافع تقریب مذاهب اسلامی و از رهبران نهضت استقلال لبنان که به نظر می‌آید انتخاب نام این روحانی تکثرگرا هم متناسب با اهداف مدرسه و برای پرورش نظریه‌پردازانی هم‌سنگ او است. «ای به امید کسان خفته، ز خود یاد آرید»
این مصراع از شعر «محمدکاظم کاظمی»؛ شاعر و نویسنده افغانستانی ساکن در ایران، که در صدر پایگاه اطلاع‌رسانی مدرسه شرف‌الدین به چشم می‌خورد، یکی از شعارهای متفاوت‌ترین مدرسه علوم انسانی در ایران است که طرحی نو در علوم انسانی انداخته و به نظر می‌آید در چهارسال گذشته هم روزبه‌روز توانایی دانش‌آموزان این مدرسه در این زمینه افزایش یافته است. صفحات این مدرسه در شبکه‌های اجتماعی حالا پر از یادداشت‌های دقیق این دانش‌آموزان درباره موضوعاتی از قبیل محتوای کتاب‌های درسی، نقد فیلم‌های روز سینمای ایران، تحلیل اجتماعی از فوتبال و... است و حتی کار تا جایی پیش رفته که یکی از دانش‌آموزان این مدرسه ایرادی اساسی به منبع یکی از دروس خود مطرح کرده است. ماجرا از این قرار است که در کتاب «دین و زندگی» پایه‌ یازدهم، خاطره‌ای عجیب از «هیلاری کلینتون»، وزیر پیشین امور خارجه ایالات متحده به این صورت نقل شده‌ است: «من به ۱۱۲ کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان، این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش، ما و اروپا هرچه سریع‌تر آن را به رسمیت بشناسیم که ناگهان همه‌چیز در مقابل ما بدون هشدار قبلی، فرو ریخت. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان‌المسلمین و داعش این کشور را تحت کنترل درآوریم و آن را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزۀ خلیج فارس برویم. کویت اوّلین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن، امارات، بحرین و عمان مدّ نظر ما بودند و پس از آن منطقة عربی کاملاً تقسیم می‌شد و به صورت کامل آن را تحت کنترل در می‌آوردیم...» که البته «نوید رشیدیان»، یکی از دانش‌آموزان مدرسه شرف‌الدین صحت این خاطره را به‌طور دقیق زیرسوال برده است. او دراین‌باره و در پایگاه اطلاع‌رسانی این مدرسه نوشته ‌است: «کتاب درسی منبع این «خاطره» را کتاب «گزینه‌های دشوار» کلینتون به ترجمه‌ علی‌اکبر عبدالرشیدی ذکر کرده است. از آن‌جا که اعتراف به چنین مسأله‌ای که قاعدتا باید از اسرار امنیتی شمرده می‌شد، حتی اگر واقعیت داشته باشد، بعید می‌نمود، صحت این نقل‌قول را از طریق متن انگلیسی کتاب بررسی کردم.»  این دانش‌آموز پس از اثبات جعلی‌بودن این خاطره می‌نویسد: «نوجوانان عصر اطلاعات که بسیاری‌شان در همان نگاه نخست دروغ‌بودن این نقل را تشخیص می‌دهند، چگونه می‌توانند به باقی مطالب کتب درسی اطمینان کنند؟»
این مثال که البته تنها مورد از تحلیل دقیق این دانش‌آموزان نیست، به خوبی توانایی این دانش‌آموزان در جست‌و‌جوی دقیق و همچنین نگارش درست را نشان می‌دهد و به نظر می‌آید کادر آموزشی این مدرسه در پرورش دانش‌آموزانی نویسنده و تحلیلگر دست‌کم به نسبت دیگر مدارس ایران گام‌های بزرگی برداشته‌اند.
 دانش‌آموزان چه می‌گویند؟


معلمان و کادر آموزشی این مدرسه، حضور و تدریس در «شرف‌الدین» را متفاوت و لذت‌بخش می‌دانند و حتی میهمانانی هم که برای سخنرانی به این مدرسه رفته‌اند، بعدها در یادداشت‌هایی حیرت خود را از فضای متفاوت این محیط آموزشی بیان کرده‌اند. اما در سمت دیگر دانش‌آموزان نظریات متفاوتی دارند و در کنار رضایت نسبی، هرکدام تلاش می‌کنند از منظری درباره نقاط ضعف و قوت این مدرسه بگویند. در آخرین ساعات مدرسه‌ای یکی از روزهای بهار امسال، سه نفر از دانش‌آموزان مدرسه در اتاقی کوچک حاضر می‌شوند تا از فضای مدرسه خود بگویند که البته دقایقی بعد، دانش‌آموز دیگری هم به جمع آنها اضافه می‌شود. «ارشان مرادی»، «امیررضا ذوالقدری»، «عرشیا عیدی‌زاده» و «حسن شاهی» در این میزگرد دانش‌آموزی از ایده‌های خود، فضای مدرسه شرف‌الدین و نگاه‌شان به مسائل مختلف گفتند که در ادامه بخشی از این گفت‌و‌گوها آورده شده است.
  چطور با این مدرسه آشنا شدید و نقاط قوت آن را چه می‌دانید؟
مرادی: برای من مدرسه‌ای که در زمینه غیردرسی هم فعال باشد، مهم بود و همین تاکید مدرسه روی کتاب درسی و همچنین مطالب غیردرسی، من را به شرف‌الدین رساند. از اینترنت جست‌و‌جو کردم و یکی از دوستانم هم قبلا این‌جا درس خوانده ‌است. الان هم راضی هستم هرچند به نظرم هنوز جای کار دارد.
ذوالقدری: یکی از جذابیت‌های این مدرسه برای من فضاست؛ چه فضای فیزیکی و چه رابطه بین دانش‌آموزان و معلمان. شبیه خانه می‌ماند و احساس می‌کنید در یکی از اتاق‌های خانه نشسته‌اید. چیزی که برایم جالب است این‌که فضای مدرسه برخلاف بقیه مدارس، مثل دانشگاه می‌ماند؛ یعنی بچه‌ها به حال خود رها شدند، اما هرج‌و‌مرج نیست، یعنی قانون نیست، ولی عرف هست. نکته دیگر هم این‌که سعی نشده قشر خاصی از جامعه انتخاب شود و الان از جهات مختلف دانش‌آموزان متفاوت دیده می‌شود.
عیدی‌زاده: نکته جالب شرف‌الدین برای من شفافیت آن است و اینجور نیست که پول هنگفتی از دانش‌آموز بگیرد و مشخص هم نباشد این پول کجا خرج می‌شود. نکته دیگر هم روابط بین دانش‌آموزان و کادر مدرسه است.
  درباره نقاط ضعف هم بگویید. از این نمی‌ترسید که تاثیر این مدرسه روی شما خروج دانش‌آموزانی با نگاه سیاسی و فکری مشخص باشد؟
عیدی‌زاده: نه اصلا، چون نقطه ‌قوت این مدرسه آزادی اندیشه است و این‌جا تنوع فکری خیلی زیاد است.
 مرادی: این‌جا مشاوران مدرسه و تعدادی از معلمان خیلی تلاش کردند که ما کاملا با استدلال درباره وجود خدا، معاد و ... صحبت کنیم و به نتیجه برسیم و اگر کسی هم ان ‌قلتی داشت، آن‌جا بحث می‌شود و این روند همواره وجود دارد. کلاس‌ها و جلسات فوق‌برنامه هم در راستای آزاداندیشی است.
   کلاس‌های فوق‌برنامه به چه صورت است؟
ذوالقدری: اول ‌سال یک ‌سری کلاس مشخص و رأی‌گیری شد و مواردی که تشکیل نشد هم در چنین مورد با پیگیری بچه‌ها تشکیل شد که نکته مهمی است. نکته دیگر این‌که هرازگاهی افراد متخصصی به مدرسه دعوت می‌شوند و پس از سخنرانی پرسش و پاسخ هم مطرح می‌شود. همه این کارها را دانش‌آموزان انجام می‌دهند، یعنی فرد را پیشنهاد می‌دهند، شماره تماس پیدا می‌کنند و هماهنگی صورت می‌گیرد. ویژگی دیگر این‌که اردوهای این مدرسه تلفیقی از تفریح و آموزش است.
   شما می‌گویید در این مدرسه تفاوت عقیده وجود دارد، ولی به نظر می‌آید سه نفر شما عقاید شبیه به هم دارید و مدام از مدرسه تعریف می‌کنید.
مرادی: نه ما هم اختلاف سیاسی و هم اختلاف فکری داریم، ولی با هم گفت‌وگو می‌کنیم.
ذوالقدری: یک رابطه دوستانه است و اینجور که ممکن است پس از یک بحث شدید درباره یک موضوع، چند دقیقه بعد درباره موضوعی دیگر با هم بخندیم. منظور این‌که ملزومات و اصول بحث را یاد گرفتیم.
  ‌ از بدی‌ها هم بگویید.«عیدی‌زاده: یکی از مشکلات تصمیمات آنی است که مثلا در مواردی با برنامه دقیق صورت نمی‌گیرد و ناگهانی اتفاق می‌افتد که البته همین را هم من ایراد نمی‌بینم.
  از این مدرسه و کلاس‌های فوق‌برنامه چه چیزی یاد گرفتید؟
 عیدی‌زاده: جریان‌های فکری حوزوی و این‌که با انواع افکار جامعه آشنا شدیم. این‌که جامعه‌شناسان غربی چه نظری درباره جامعه دارند، خیلی به من کمک کرد. درواقع آزادی اندیشه را به ما یاد دادند و این‌که چطور جامعه را بشناسیم. محیط این مدرسه گلخانه‌ای نیست.
مرادی: مدرسه عقیده واحدی ندارد که بگوید من مدرسه علوم‌انساني‌ام و همه کادر مدرسه به یک قشر و ایده فکری گرایش داشته باشند، نه این‌طور نیست و ما حتی نظر و گرایش بعضی از اعضای کادر را نمی‌دانیم.
    اگر مسئولیت این مدرسه با شما باشد، چه تغییری ایجاد می‌کنید؟
شاهی: به نظرم چیزی که خیلی مهم است این‌که مردم بفهمند علوم انسانی چیست و تا بحثش می‌آید، نگویند که تو ریاضي‌ات خوب نیست که رفتی علوم انسانی. باید بفهمیم که علوم انسانی بالاتر از ریاضی هم می‌تواند باشد و آن روی سکه هم باید تبلیغ شود. الان این نگاه کمتر شده، ولی باز هم این نگاه وجود دارد. مثلا وقتی به بحث دستاورد می‌رسند، به آب‌شیرین‌کن و... می‌رسند؛ یعنی پیشرفت را فقط در حوزه اجسام و علوم طبیعی مي‌دانند و کمتر دیده می‌شود که یک تحول در علوم انسانی به‌عنوان دستاورد معرفی شود. من اگر نقشی داشتم سعی می‌کردم تبلیغ درستی در معرفی علوم انسانی انجام دهم.
عیدی‌زاده: من اگر نقشی داشتم به همین سه پایه دهم، یازدهم و دوازدهم اکتفا نمی‌کردم و پایه‌های دیگر را هم اضافه می‌کردم که از پایین این نوع فکرکردن را به بچه‌ها آموزش ‏دهم؛ یعنی مدرسه راهنمایی را ایجاد می‌کردم و همین شیوه ‏فکر را به آنها هم آموزش می‌دادم که این طور نباشد یک‌مرتبه ‏شوکی وارد شود که چنین جایی و   فضایی هم ‏امکان‌پذیر است. ‏
‏مرادی: من به موارد ساختاری انتقادی ندارم، ولی اگر ‏مسئولیتی ‌داشته باشم کلاس‌های بیشتری اضافه و ‏کمی هم پایبندی‌ام به آموزش‌و‌پرورش را کمتر می‌کنم. مثلا ‏قبلا یکسری برنامه مثل جامعه‌گردی یا علوم سیاسی داشتیم ‏که الان حذف شدند و اگر نقشی داشتم این موارد را بیشتر ‏می‌کردم. ‏
‏ذوالقدری:  اگر رئیس بودم تلاش می‌کردم برنامه‌های ‏فوق‌برنامه را بیشتر کنم؛ مثلا مطالعات جهان الان حذف شده ‏و من سعی می‌کردم این موارد را بیشتر کنم. برای مثال الان ‏درس روانشناسی داریم که بعضی مواقع مسائل را بد توضیح ‏می‌دهند یا طوری نوشته شده که انگار همین است و بس و این ‏علم برای شما تمام شده، در صورتی که امسال در کلاس ‏بین‌رشته‌ای علوم‌شناختی فهمیدیم که این‌طور نیست و ‏روانشناسی فراتر از این حرف‌هاست. ولی درکل این مدرسه را ‏نسبت به بقیه موارد بهتر می‌دانم و خیلی راضي‌ام. تا جایی که ‏در آینده و وقتی بزرگ ‌شدم، می‌گویم دوست دارم به دوران ‏مدرسه شرف‌الدین برگردم. ‏
‏ مدارس خاص در جمهوری اسلامی ایران‏
تاریخچه ایجاد مدارس اختصاصی عمری به درازای جمهوری ‏اسلامی ایران دارد. برای نخستین‌بار در‌سال 1361 هيأت وزيران ‏تصويب كرد كه در كنار سه رشته تجربي، رياضي و علوم ‏انساني، رشته علوم و معارف اسلامي نيز در دبيرستان‌ها ‏تأسيس و از سوي وزارت آموزش و پرورش به رسميت ‏شناخته شود.‌ سال 1362 این مصوبه اجرایی و نخستین مدرسه ‏علوم و معارف اسلامی به همت مسئولان مدرسه عالی شهید ‏مطهری تأسیس شد و 9 ماه پس از آن در خرداد 1363 ‏اساسنامه دبیرستان‌های علوم و معارف اسلامی در سیصد و ‏چهل و دومین جلسه شورای‌عالی آموزش و پرورش به تصویب ‏رسید که نخستین سند رسمی برای ایجاد رشته‌ای به نام علوم ‏و معارف اسلامی در دوره متوسطه بود. تصویب این ‏اساسنامه پایه‌ای برای توسعه‌ دیگر مدارس علوم و معارف ‏اسلامی در کشور شد‎ .‎حالا و پس از گذشت نزدیک به ۳۵ ‏سال، آمار دقیقی از تعداد فارغ‌التحصیلان این مدارس و ‏همچنین شرایط کنونی آنها وجود ندارد هرچند که این ایده ‏ایجاد مدارس اختصاصی در سال‌های بعد، گسترش هم یافت. ‏به‌عنوان مثال مدارس فرهنگ (ویژه‌ رشته ادبیات و علوم ‏انسانی) از‌سال ۱۳۸۳ با نظر شورای‌عالی آموزش و پرورش ‏تأسیس شد و شروع به کار کرد. هرچند پیش از این هم نخستین مدرسه فرهنگ در‌سال 1371 شروع به کار کرده بود. البته ‏موسس آن مدرسه غلامعلی حداد عادل بود که هنوز هم ‏گروهی مدارس فرهنگ کنونی را به او نسبت می‌دهند، هرچند ‏که مدارس کنونی ایده آموزش و پرورش و مستقل از مدرسه ‏حدادعادل است تا جایی که در دهه ۸۰  سخنگوی وقت آموزش ‏وپرورش شهر تهران دراین‌باره گفت:   «مدارس فرهنگ آموزش ‏و پرورش دولتی هستند و ربطی به مدارس حداد عادل ندارند‎.‎‏» ‏به هر روی این روزها مدارس خاص متفاوتی در ایران و در ‏صدر آن شهر تهران به فعالیت مشغولند که یکی از ‏متفاوت‌ترین آنها همین مدرسه شرف‌الدین با عمر چهارساله ‏است که به نظر می‌آید مدیران و بنیان‌گذار این مدرسه تلاش ‏کرده با بررسی کارنامه مدارس پیشین، مدرسه متفاوت و با ‏کارآیی بیشتر ایجاد کند. ‏ بنیان‌گذار و مدیر دبیرستان تخصصی علوم انسانی شرف ‏الدین:  ‏به فکر قالب‌گیری دانش‌آموزان نیستیم «مرتضی کیا»، بنیان‌گذار و مدیر مدرسه شرف‌الدین، ‏دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران است و ‏می‌گوید که ایده چنین مدرسه و کادر کنونی آن، از ‏فارغ‌التحصیلان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته‌های علوم ‏انسانی دانشگاه تهران است. او پیش از این مسئول بسیج ‏دانشجویی دانشگاه تهران، صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول چندین ‏نشریه دانشجویی در این دانشگاه بوده‌است. ‏   ‏ مدرسه شرف‌الدین از چه تاریخی و با چه نیت و هدفی ‏شروع به کار کرد؟
‏مهر ۹۴ راه افتاد. ما جمعی از دانش‌آموختگان دانشگاه تهران ‏بودیم که به این نتیجه رسیدیم که باید برای علوم انسانی کار کرد ‏و ایده ما هم این است که بسیاری از مشکلات کشور حل ‏نمی‌شود مگر این‌که مشکلات علوم انسانی کشور حل شود. ‏امروز اگر می‌خواهیم در بسیاری از بخش‌های مختلف کشور خیلی از این مسائل حل شود، باید بُعد علوم انسانی را حل ‏کنیم. من همیشه مثالی که برای دانش‌آموزان می‌زنم، می‌گویم ‏اگر ما جزو ۸ کشور هسته‌ای دنیا هم باشیم مادامی که ‏دیپلماسی بلد نباشیم نمی‌توانیم از این توانایی استفاده کنیم. ‏به عبارت دیگر ما هر چقدر هم که در رشته‌های دیگر مانند ‏علوم مهندسی و پزشکی پیشرفت کنیم و در کل دنیا ‏نخبه‌ترین و باسوادترین دانشمندان را هم داشته باشیم مادامی ‏که در حوزه علوم انسانی پیشرفت نکرده‌باشیم، نمی‌توانیم از این ‏پیشرفت استفاده‌ای ببریم. حالا این مسأله در هسته‌ای، در ‏مشکلی، حتی سلامت هم هست. هیچ موضوعی در جامعه ‏امروز ایران نیست که به علوم انسانی ربط نداشته باشد.
  ‏ و جای مدرسه‌ای با چنین ایده‌ای را در تهران خالی ‏می‌دیدید؟
‏بله.  همواره در حوزه مدیریت آموزش، به علوم انسانی نگاه ‏ درجه دو وجود داشت و فرهنگ‌ها و خانواده‌ها هم ترجیح ‏می‌دادند بچه‌ها را در گام نخست به رشته ریاضی یا تجربی ‏بفرستند که ما تلاش می‌کنیم این نگاه را تغییر دهیم. حالا اگر ‏کسی نگاه دیگری هم داشته باشد عملا با مشکل مدرسه برای ‏آموزش علوم انسانی روبه‌رو می‌شود. ما دیدیم جای این گونه ‏مدارس خالی است و برای پر کردن همین خلأ مدرسه علوم ‏انسانی شرف‌الدین را ایجاد کردیم.‏
  ‏ رشته تحصیلی شما چیست و در مدرسه چه دروسی ‏تدریس می‌کنید؟
‏من الان دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران ‏هستم. فرصت تدریس در مدرسه ندارم ولی بعضا توی نشست‌ها ‏و کلاس‌هایی که هست با بچه‌ها حرف می‌زنم. ‏
  ‏درباره هزینه‌های مدرسه هم توضیح می‌دهید؟
‏ ما خیلی دوست داشتیم که در فضای آموزش و پرورش کار ‏کنیم که در شرایط فعلی برای این کار یا باید کارمند رسمی ‏دولت شد که مراحل پیچیده‌ای دارد و بعد هم منجر به این ‏نمی‌شود که مدرسه را با همه ابعادش طراحی کنیم. راه حل ‏دیگر هم راه‌اندازی غیرانتفاعی بود که فرآیند به این صورت ‏است که تمام امکانات ازجمله ساختمان و کادر باید توسط ما ‏تأمین شود.
  ‏ منبع مالی شما از کجاست؟ ‏
‏ یکی بخشی شخصی بود و بخشی هم از کمک‌‌ها و وام‌هایی ‏که گرفتیم. از لحاظ اقتصادی خیلی تحت فشاریم و تقریبا در ‏این سه‌سال درآمد و هزینه حتی برابر هم نشده و در این مدت ‏همواره ضرر انباشته داشتیم.‏
   ‏ آیا از بیرون کسی هم هست که از این مدرسه حمایت ‏کند؟ ‏
‏ ما کمک گرفتیم، وام قرض‌الحسنه گرفتیم و اگر بگویم ‏ممکن است برای آن صندوق مشکل ایجاد شود و مراجعه‌کننده ‏پیدا کند. ‏
  ‏ برای انتخاب دانش‌آموزان معیار خاصی دارید؟
دو معیار انتخاب داریم؛ یکی این‌که دانش‌آموز برای فرار از ‏ریاضی و تجربی نیاید و دوم این‌که حاضر شود برای انگیزه ‏تلاش کند. انگیزه با یکسری تست و گفت‌و‌گوی مفصلی که ‏با پدرومادر انجام می‌دهیم مشخص می‌شود. از لحاظ گزینش ‏هم اعتقاد داریم برش زدن مدارس باعث شکاف می‌شود که ‏بعدها در سطح اجتماع هم این شکاف پایدار خواهد بود. در این ‏مدرسه ما هیچ گزینشی نداریم و تنوع از لحاظ اعتقادی، ‏حیثیتی، اقتصادی و ...زیاد است. در بحث اقتصادی هم درست ‏است که ما غیردولتی هستیم، ولی در حد خودمان اگر ‏دانش‌آموزی شرایط و انگیزه علوم انسانی داشته باشد به خاطر ‏مسائل مالی او را رد نمی‌کنیم.‏
  ‏خروجی مدنظر شما از این مدرسه چیست؟
‏ مدرسه کارخانه نیست که ورودی و خروجی ‏مشخص بگیرد. هرچند نگاه خیلی‌ها به مدرسه کارخانه تولید ‏کنسرو است. ما به فکر قالب‌گیری دانش‌آموزان نیستیم که ‏حتما فارغ‌التحصیلان یک‌سری پارامترهای مشخص و یکسان ‏داشته باشند چون تربیت انسان موضوع متفاوتی است، ولی ‏دنبال این هستیم که یکسری بسترها را فراهم کنیم. یکی از ‏این بسترها اهمیت‌دادن به حق اختیار و انتخاب بچه‌هاست. ما ‏در بسیاری از برنامه‌های فوق‌برنامه، امکان انتخاب داریم و حتی ‏ابتکار برخی از این برنامه‌ها با خود بچه‌هاست. هرچند بالاخره ‏مدرسه یک سری قوانینی دارد که حاکمیتی است ولی تا جایی ‏که ممکن است ما تلاش می‌کنیم که این تنوع باشد.