چه باید کردی برای تندروها

فروزان آصف نخعی‪-‬ چه کنیم تا عقلانیت و علم، از جایگاهی رفیع در زندگی ایرانیان برخوردار شود؟ هنوز در دوره قرون وسطی باقی مانده‌ایم و همواره میان عقیده و روش، هیچ تمایزی قایل نیستیم. ولی آیا نمی‌دانند که روش همان عقیده نیست. برای مثال کیهان تیتر می‌زند که «وطن‌فروشان در سودای شرط گذاری برای شرکت در انتخابات»، و تیتر خود را می‌خواهد با این جمله تکمیل کند که «طیفی که مسبب وضع موجود است و کارنامه‌‌اش مملو از فتنه‌گری‌‌، خیانت و وطن‌فروشی است که برای شرکت در انتخابات می‌خواهد شرط بگذارد!». دنبال آن جمعی شامل محمد دهقانی‌‌، حسینعلی حاجی دلیگانی‌‌، ابوالفضل ابوترابی‌‌، مجتبی ذوالنوری، احمد علیرضابیگی، احمد سالک‌‌، نصرالله پژمانفر، محسن کوهکن و چندین و چند نماینده دیگر اتاق عملیات ضدزنگنه را در «تهران» فعال کرده و هدایت می‌کنند. با هزینه‌‌‌هایی که اعمال آنان برای مردم و کشور دارد، آدمی به فکر فرو می‌رود که قدرت چیست که حاضرند به قول علی(ع) نیزه را از سینه خود رد بکنند، تا به پشت سری اصابت کند؟ برای رهایی از اسارت چنین نگاهی فقط کافی است، برای دیگران هم حق اظهار نظر در شیوه رسیدن به اهداف قایل شویم، زیرا ایمان به یک روش، به معنای جنگ یکی، علیه همه است.
در نگاهی دیگر، در صدر و ذیل مقاله‌‌‌های روزنامه‌‌‌های ‌‌‌اصول‌گرا این جملات مشعشع خودنمایی می‌کند که 80 درصد مسایل کشور مربوطه به حوزه مدیریت داخلی است، 20درصد مربوط به تحریم‌‌‌ها است، و مرغ پخته در قابلمه به صدا در می‌آید که‌‌‌‌ای کسانی که خود را عقل کل می‌دانید، شما که تحریم‌‌‌ها را تنها 20درصد تاثیرگذار در وضعیت کنونی کشور می‌دانید، چرا دائم ناراحت از این هستید که ترامپ برجام چرا را ترک کرده و اینستکس هم بازی اروپاست.
اما بی‌انصافی است که تنها ‌‌‌اصول‌گرایان را به این صفات بنامیم. کم نیستند اصلاح‌طلبانی که در حسرت یک لقمه قدرت، روزگار می‌گذرانند و چه بسا به بسیاری از لطایف‌الحیل متشبث می‌شوند و این موضوع در جامعه مصرف‌زده و سراپا دچار سرگردانی هویتی، چیز عجیبی نیست. الناس علی دین ملوکهم. ولی در این مطلب ‌‌‌اصول‌گرایان تندرو مخاطب هستند. و البته نکته اساسی این است که عدم توجه به اصولی که در زیر می‌آید می‌تواند صفت مشترک ایرانیان هم باشد، ولی نزدیکی و دوری به قدرت، در ظهور و بروز چنین خصائلی تعیین کننده هستند. به عبارت دیگر زمانی که هواداران ایران قبل از اسلام در پیش از انقلاب بر سرکار بودند، همین خصائلی را داشتند که برخی تندروها نیز آن را یدک می‌کشند. اصول این خصائل یکی هستند، ولی محل ظهور و بروز آن‌‌‌ها با ادبیات متفاوتی رخ می‌نمایاند. بنابراین اصول مذکور تا حدی ابعاد عام‌گرایانه دارد تا ابعاد خاص‌گرایانه.
مسئله چیست؟ چه این دولت بر سرکار باشد و چه نباشد، ‌و در انتخابات 1400 یک دولت ‌‌‌اصول‌گرا بر سرکار بیاید یا نیاید، ‌‌‌اصول‌گرایان مجبورند مهم‌ترین تصمیم حیاتی خود را در 40 سال اخیر بگیرند؛ تغییر. بدون تغییر، یعنی پاسخ‌‌‌های کهن به سوالات جدید، و این یعنی تبدیل ایران به اندلسی دیگر. اگر حیات اندلس دچار فروپاشی شد، تنها ‌به دلیل تهاجم فرهنگی و امثالهم نبود. بلکه به این دلیل بود که در اندلس نیز کوته‌نظران صدرنشین شدند و اندیشمندان مفلوک و خانه‌نشین و هم آنان بودند که ساختارهای سیستم رانتی حامی/پیرو را قوام و دوام بخشیدند و شد آنچه نباید بشود. این که کسی دیوار خانه‌‌‌‌ای را بنا و اعضای دیگر خانواده آن را تخریب کند، از عقلانیت حکمرانی به دور است.‌ بی‌تردید آنان که خفت دخترکی معصوم را می‌گیرند و دندان غضب برمی‌فشارند که اگر نبود همین مقدار نظارت شبکه‌‌‌های اجتماعی، میزان خشونت به چه اندازه می‌توانست باشد، یا نمی‌دانند فریادها و هشدارهای امیرمومنان در باره ایجاد کوخ‌‌‌ها در کنار کاخ‌‌‌ها به چه معنایی است، یا می‌دانند و کوچه علی‌چپشان قوی‌تر از هر موقع دیگری شده است.


اما برای خروج از این بحران راه حل چیست؟ ابتدا این که ساختار اغلب تندروهای داخلی، با تندروهای داعشی در تضاد جدی قرار دارد، به همین دلیل تندروهای ایرانی، ضد سلطه داعش در منطقه عمل کرده‌اند. این وضعیت می‌تواند در داخل نیز راهنمای عمل این گروه بر اساس حفظ منافع ملی و حفظ حقوق مردم قرار بگیرد تا بتوانند به جای ستیز، راه کمک به مخالفی که در دولت مستقر است، در پیش گیرند و این سنتی شود برای آینده و آیندگان. بدون اتخاذ چنین روشی، امر توسعه لامحاله است. برای این منظور‌، راه حل دیگر پذیرش تنوع و تکثری است که در همه ابعاد زندگی ایرانیان نمایان شده است. آنان با ایجاد تمایز میان ایمان و روش، می‌توانند در مسایل جدید اجتهاد کرده، راه زندگی مسالمت‌آمیز را جست‌وجو کنند. بسی آشکار است که تندروها در حوزه اجتماعی، از نظر تاریخی، فاقد راه حل در تدوین حقوقی، فلسفی، اجتماعی و اقتصادی بوده، و این موضوع، با گرایش به اصول و قواعد عام‌گرایانه می‌تواند پایگاه اجتماعی شگرفی برایشان به ارمغان بیاورد. خاص‌گرایی موجود در بینش تندروها، آنان را هر روز بیش از گذشته ایزوله می‌کند. این موضوع با توجه به تهدیدات روزافزون محیط بین‌المللی، بسیار خطرناک می‌نمایاند. از این‌رو گروه مذکور با تمایز میان ایمان و روش می‌تواند به سبک زندگی و عرفی توام با اخلاق زمانه خود را تقویت کرده، همانگونه که حزب‌الله لبنان چنین روشی را درپیش گرفته است. در غیراین‌صورت، روند ایزوله و رفتارهای خشونت‌آمیز بیش از گذشته تشدید می‌شود. این نگاه به هیچ وجه نافی ایمان به عقیده در افراد نیست، ‌بلکه در حوزه اجتماع، فضیلت نسبیت را ترویج می‌کند. همه به خوبی می‌دانیم که حتی سبک زندگی فرزندان اغلب خانوارهای مذهبی هم با والدینشان متفاوت و حتی گاه در تضاد است. برای حل این مسئله راه درست ایجاد گفت‌وگوی همگانی به ویژه گفت وگو با نسل جوان است. در غیر این‌صورت آنان را از دست خواهیم داد. هرچند الآن هم بسیار دیر شده است.
تمایز میان ایمان و روش ما را به راه‌حل در نظام بین‌الملل سوق می‌دهد و آن این که روش براندازانه نظام بین‌الملل، تنها یک روش و یک راه از ده‌‌‌ها روش و راهی است که می‌توان در برابر ستم و تحمیل‌‌‌های نظام جهانی اتخاذ کرد. همچنان که چندجانبه‌گرایی در نظم نوین جهانی، کارپایه حتی نظام‌‌‌های اقتدارگرایی چون چین و روسیه است، به خوبی قابل درک است که بدون پذیرش چنین کارپایه‌‌‌‌ای حیات جمعی دچار مخاطره جدی می‌شود. اکنون ثابت شده که استراتژی جنگ در خارج از مرزها، ام‌القرا را از جنگ و تحریم‌‌‌های شبه جنگ برحذر نمی‌دارد. ولی هر نوع استراتژی مقابله در حوزه خارجی، باید بپذیرد بعد از گرایش به توافق، هر نوع توافقی در نظام بین‌الملل نمی‌تواند ابعاد استراتژیک نداشته باشد، و نگاه تاکتیکی، حیات تمدنی ایران را به خطر می‌اندازد چه رسد به حیات گروه‌‌‌های خاص. همچنین، غیرقابل انکار است که نتیجه بحران‌‌‌های ناشی از دوگانگی ساختاری، مردم بیشتری را آواره کوچه و خیابان می‌کند، مردمی که با یک زلزله و سیل دیگر قادر به تامین یک سرپناه برای خانواده خود نیستند. ایرادی ندارد می‌توانید همه مشکلات را بر سر روحانی، زنگنه‌‌، ظریف، و به تازگی ربیعی خالی کنید و هزار حرف صدتا نیم‌غازی هم نثار فتنه و پیروان آن کنید، و صد برابر هم از این راه کاسبی کرده و انبان خود را پرکنید، ولی نمی‌توانید مشکلات ساختاری را منکر شوید. مشکلاتی که ناشی از دوگانگی ساختاری داخلی و عدم نگرش استراتژیک به نظام بین‌الملل است.