حجت شریفی، عضو شورای منتخب متحصنین کوی دانشگاه تلاش برای زمین‌گیر کردن جنبش دانشجویی

این طرح نیروهای امنیتی یا تندروها و از طرف جریان ضد اصلاحات بود که برای روند اصلاحاتی که از سال 76 آغاز شده بود بحرانی را ایجاد کنند و در ادامه نیز سلسله بحران‌هایی را پدید آورند که باعث زمین‌گیر شدن اصلاحات شود.
این حقیقت تقریبا امروز برای همه ثابت و مسلم شده است و شواهد و قرائن هم این را اثبات می‌کند و حتی اگر آن موقع تردیدی در مورد این موضوع وجود داشت امروز دیگر هیچ شکی در این مورد دیده نمی‌شود. در خرداد سال 76 که دولت سیدمحمد خاتمی روی کار آمد، روند اصلاحات کمابیش در خیلی از مسائل و روندها در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شروع شده بود و اتفاقا روند موفقی هم بود.
یکی از مهم‌ترین نتایج این اصلاحات، بیانیه تاریخی بود که در دی ماه سال 77 منتشر شد و طی آن، حداقل بخش خودسری از وزارت اطلاعات، آن هم با اصرار و پیگیری آقای خاتمی، مسئولیت قتل‌های زنجیره‌ای را به گردن گرفت.
اما جریان تندرو روند اصلاحات را برای خود بسیار خطرناک می‌دید، خصوصا اینکه احساس می‌کرد اصلاحات حتی در حوزه‌های امنیتی هم وارد شده است، لذا پروژه‌هایی را برای زمین‌گیر کردن روند اصلاحات تعریف کرد که اولین آنها زمین‌گیر کردن یکی از مهم‌ترین بال‌های پیش‌برنده اصلاحات، یعنی جنبش دانشجویی بود که با رخداد 18 تیر 78 مصادف شد. نیروهای تندرو در عمل به اهداف و برنامه‌های خود، بحرانی را به وجود آوردند که خیلی سریع دانشگاه را اسیر خود کرد و پیامد آن، سرخوردگی، عصبانیت، ناراحتی و دلخوری جریان دانشجویی و دانشجویان از حکومت و بالطبع از دولتی بود که احساس می‌کردند نتوانسته اصلاحات مد نظرشان را به پیش ببرد و باز هم درب بر پاشنه‌های سابق می‌چرخد. در این میان، نقطه عطف مقابله با این چالش، رخداد 18 تیر بود که به نوعی شروع افول جریان اصلاحات محسوب می‌شود.


در ادامه، پیامد آن، حمله به نیروهای موثر در جریان اصلاحات بود که طی آن به انحای مختلف بسیاری از روشن‌فکران و فعالان سیاسی را دادگاهی و محاکمه کردند، برای این دسته، پرونده‌های قضایی و امنیتی ایجاد کردند و نهایتا در اردیبهشت 79 هم با مطبوعات برخورد فله‌ای انجام شد و در عرض یک شب، به تعبیری 80 روزنامه را تعطیل کردند.
اما با وجود همه رخدادها، بالاخره متوجه شدیم که شاید حتی بخشی از فرآیند تند کردن فضا، عصبانی‌شدن دانشجویان و مسائلی که به وجود آمد، پروژه از قبل طراحی شده‌ای بود که جریان تندرو آن را زمینه‌سازی کرده بود تا بحران ایجاد کنند و باعث زمین‌گیر کردن دولت شوند.
هرگز یادم نمی‌رود که فرد یا افرادی طی روزهای 18 تا 21 تیرماه مدام در کوی دانشگاه پرسه می‌زدند و فضای دانشجویی را تند و متشنج می‌کردند. این عده دانشجویان را به حرکت وامی‌داشتند و هر کس حرفی می‌زد.
در این میان، خیلی از افراد دلسوز میان دانشجویان صحبت می‌کردند و تقاضا می‌کردند که دانشجویان حوصله و سعه صدر به خرج دهند، آرامش داشته باشند و عصبانیت‌شان را کنترل کنند، در مقابل تندروها دانشجویان را تشویق می‌کردند و به تحرک و جنبش وامی‌داشتند.
مدام می‌گفتند می‌خواهند کلاه سرتان بگذارند یا تا فلان اتفاق نیفتد راضی نمی‌شویم، بعد من همان افراد را می‌دیدم که در غروب 21 تیر، همان دوشنبه‌ای که به داخل کوی ریختند و لباس شخصی‌ها و معترضین با دانشجویان برخورد کردند. می‌خواهم بگویم نفوذ آن نیروها با هدف تند کردن فضا هم یک پروژه از قبل طراحی شده بود که دانشجویان را عصبی‌تر کنند، اینها همه الان ثابت شده است.
اما نکته‌ای که درمورد جریانات لباس شخصی، گروه‌های فشار و امثالهم قابل ذکر است این است که در طول این سال‌ها دانشجو و دانشگاه را سرخورده و عصبی کردند، نتیجه‌اش این شد دانشگاهی که در آن زمان به شدت فعال بود و نسبت به هر انحراف، فساد، مسائل فرهنگی و سیاسی ابراز حساسیت و فعالیت می‌کرد، اقداماتی که همه به نفع کشور و نظام بود و باعث می‌شد چشمان بینایی برای پیش‌برد اصلاحات به نفع همه وجود داشته باشد به طوری که همه روی جنبش دانشجویی حساب باز می‌کردند، اما در طول این سال‌ها سعی کردند آن را کم اثر کنند و همچنین می‌خواستند جریان مطبوعات را عملا بی‌اثر کنند که نه خیلی بتوانند نقدهای جدی مطرح کنند، نه بتواند آزادانه عمل کنند و نه نسبت به خیلی از کارهایی که در آن سال‌ها مورد انتقاد بود، مثل نظارت استصوابی و نظایر آن حساسیتی به خرج دهند.
امروز نتیجه کاری را که انجام دادید دارید می‌بینید. فکر نمی‌کنید لازم است در روش‌هایتان بازنگری کنید؟ هنوز نمی‌خواهید به این بازنگری و جمع‌بندی برسید که کارتان اشتباه بوده و فشل‌کردن جریان دانشجویی و بی‌خاصیت کردن آن، همچنین ایجاد حس سرخوردگی در مطبوعات، به مملکت و نظام آسیب رسانده است؟ مگر نمی‌بینید چقدر فسادها، انحرافات و بی‌عدالتی‌ها بیشتر شده؟ متاسفانه در این میان، روند و راه حلی هم برای بهبود اوضاع طراحی نمی‌شود.
حتی این بی‌خردی‌ها یک جاهایی به این امر می‌رسد که دانشجو را از یک دانشجوی فعال و مسئولیت‌پذیر به عنصری تبدیل می‌کنید که نه تنها احساس مسئول نمی‌کند که خیلی بی‌تفاوت و بی‌انگیزه است و دنبال مسائل دیگری می‌رود. من فکر می‌کنم بعد از این 20 سال لازم است بازنگری‌هایی در این روش‌ها و دیدگاه‌ها صورت گیرد، منتها متاسفانه نه تنها می‌بینیم بازنگری صورت نمی‌گیرد بلکه اصرار داریم چشمان بینای جامعه و نهادهای مختلف را باز هم کور کنیم.
با این روند مطمئن باشید در یک جایی به انباشتی از انحراف، فساد و بحران‌های عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی می‌رسیم که سرانجام هیچ‌کس نمی‌تواند با این هیولای فساد و انحراف مقابله کند.
نکته دوم را می‌خواهم خطاب به دانشجویان عرض کنم. تجربه آن سال‌ها نشان می‌دهد که ما باید خیلی هوشیارانه‌تر و واقع‌بینانه‌تر شرایط و توانایی‌های خود را بسنجیم.
در اعتراضات بعد از 18 تیر، دانشجویان بعضا شعارهایی مطرح می‌کردند که البته عصبی بودند و حق هم داشتند، مثلا می‌گفتند برویم فلان جا را بگیریم، یا برویم فلان جا.
یادم هست در آن میان، وقتی یکی فریاد می‌زد لباس شخصی‌ها حمله کردند، همه فرار می‌کردند و جمعیت پراکنده می‌شد.
لذا نباید نسبت به توانایی‌های‌مان توهم داشته باشیم، حتی اگر جریاناتی با القائاتی مثلا بگویند اصلاحات تمام شده و الان می‌خواهیم سقف آسمان را بشکافیم و طرح نو در اندازیم، بدانید برخی از اینها سراب است، پس باید توانایی خودمان را واقعا بسنجیم.
اصلاحات یک روش اجتناب‌ناپذیر برای پیش‌برد امور است، ممکن است یک جاهایی شکست بخورد ولی به واسطه این شکست‌ها دنبال راه‌های آسمان را به زمین دوختن نباشیم، آن سراب از بن‌بست اصلاحات خطرناک‌تر است و فکر می‌کنم نتیجه کمتری را حاصل می‌کند.
سومین نکته‌ای که احساس می‌کنم در این سال‌ها گفته نشده، این است که من چون عضو شورای منتخب متحصنین بودم در طی آن روزها افراد و اسامی را شناسایی و اعلام کردیم که سرنوشت برخی از آنها تاکنون برای ما روشن نشده است.