محمد باقر تاج‌الدین در گفت و گو با همدلی: حقوق حیوانات زیر ضرب بی‌اخلاقی

در ایران به علت خشونت‌ها و مشکلات اجتماعی، بدرفتاری با حیوانات بیشتر شده است
همدلی| افزایش آمار حیوان‌آزاری و بدرفتاری با آنها، انسان را به این فکر وامی‌دارد که جدای از تفاسیر معمول، چه علت ذاتی و فلسفی در این خصوص وجود دارد؛ آیا انسان همواره در طول تاریخ چنین نگرشی به حیوانات داشته است؟ محمدباقر تاج‌الدین، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با همدلی، از نوع نگاه انسان امروز به حیوانات سخن می‌گوید.
به باور شما، چه دلایلی در اثبات وجود هم‌زیستی میان انسان و حیوان وجود دارد؟
مهم‌ترین وجه زندگی انسان این است که باید اخلاقی زندگی کند. این اخلاقی زندگی‌کردن گرچه در ارتباط همنوعان انسان با یکدیگر است، اما همان قاعده زرین اخلاقی است که برای همه موجودات صادق است، هر آن‌چه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند و هرچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران نیز نپسند. به نظر می‌رسد که این قاعده اخلاقی می‌تواند در ارتباط با سایر موجودات از جمله حیوانات استفاده شود. شاید به ظاهر بگوییم حیوانات عقل و شعور ندارند، ولی به هر تقدیر چون حیوانات درد می‌کشند، همچنان‌که انسان‌ها درد می‌کشند، قابل تامل است. لذا در اینجا الزام بر این است که چون انسان می‌فهمد که فرد با چوبی که به سر یک حیوان می‌زند، دست به کاری زده که ممکن است حیوان دردش بیاید، اخلاق حکم می‌کند که آسیب یا آزاری به آن حیوان به قول معروف زبان‌بسته نزند. نتیجه تحقیقاتی که برخی افراد در حوزه حیوان‌شناسی انجام داده‌اند نشان می‌دهد که حیوانات هم اگر ضربه بخورند یا بیمار شوند درد و زجر می‌کشند، مخصوصا اگر از طرف انسان‌ها آسیب ببینند. نتیجتا هم لازم است و هم وجه اخلاقی، انسان را ملتزم می‌کند که آسیبی به حیوانات نرساند تا درد نکشند. درست است که ممکن است حیوانات، برخی وجوه انسان‌ها را نداشته باشند، که البته هنوز اثبات نشده، ولی همان مقداری که درباره حیوانات مطالعه شده و می‌دانیم این است که این زبان‌بسته‌ها نمی‌توانند به ما بگویند که ما درد و رنج می‌کشیم. لذا همان‌طور که می‌گوییم به طبیعت آسیب نرسانیم، لازم است حیوانات را نیز آزار ندهیم. اما نکته دیگر که شاید از نکته نخست مهم‌تر باشد آن است که گونه‌ای از این حیوانات در خدمت انسان هستند و از گذشته تا به امروز در اختیار بشر بوده‌اند، مثل سگی که از گله یک چوپان حراست می‌کند، یا حیواناتی که برای انسان بار می‌برند، این دومین وجهی است که به نظر من انسان‌ها را ملتزم می‌کند که در ارتباط با حیوانات، اخلاقیات را رعایت کنند تا به آنها آسیبی نرسانند و حقوق‌شان را فراهم کنند.


از کدام دوره، نگاه ابژه‌محور به جای رویکرد سوبژه‌محور به حیوانات ایجاد شد؟
نمی‌گویم که اساسا این نگاه ابژه‌محور در گذشته نبود، اما فکر می‌کنم به این شدتی که امروز وجود دارد نبود. یکی از مباحث مهم امروز در حوزه جامعه‌شناسی، بحث کالایی‌شدن بسیاری از امور است. شما حتی در صحنه زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها می‌بینید که بسیاری از چیزها را کالایی کرده‌ایم و داریم به دید ابژه به آنها نگاه می‌کنیم. در واقع انسان دارد وجه استفاده و منفعت، یا همان مبحثی را که ماکس وبر تحت عنوان عقلانیت ابزاری مطرح کرد، در پیش می‌گیرد. این رویکرد امروزه در حوزه امروز انسانی و اجتماعی باب شده و اخیرا حیوانات را به صورت کالا و ابژه می‌بیند و تا آنجا که برایش استفاده و منفعت داشته باشد به آن توجه می‌کند. لذا از این منظر، چون همه چیز را ابژه می‌بیند حقوق و اخلاق را تا حدود زیادی زیر پا می‌گذارد. شما اگر از رابطه انسان به حیوان بیرون بیایید و ارتباط انسان با انسان را در نظر بگیرید، در همه حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... می‌بینید که این نگاه ابژه‌‎محور دارد کار را به کجا می‌رساند. متاسفانه خیلی از حیوانات در سطح ایران و جهان تحت تاثیر این نوع نگاه هستند و این نوع نگاه در حال گسترش و افزایش است. در این میان، فردی که برای ما منفعتی داشته باشد و به ما سودی برساند به دنبالش هستیم، این کاملا نگاهی ابژه‌محور است. در حوزه حیوانات هم طبیعتا وقتی ما انسان‌ها در حوزه روابط میان خودمان به یکدیگر رحم نمی‌کنیم، بعید است که توانسته یا خواسته باشیم به حیوانات هم رحم کنیم. تا زمانی که ما انسان‌ها در روابط با یکدیگر، همه چیز را به صورت ابژه‌محور و کالامحور می‌بینیم، به نظر می‌رسد که نگاه سوژه‌محور حیوانات هم از بین می‌رود و لاجرم حقوق حیوانات و اخلاقیاتی که باید در مورد آنها رعایت شود هم تا حدود زیادی محل شک و تردید واقع و متاسفانه زیر پا گذاشته می‌شود.
آیا به گفته تام ریگان، انسان همان هیولایی است که حیوان را نمی‌فهمد؟
من به این بدبینی به قضیه نگاه نمی‌کنم، ولی در هر صورت انسان برای سود و منفعت خود خصوصا در این جهان که نئولیبرالیزم در آن تاخت و تاز می‌کند و فقط سود برای او هدف و کعبه آمال است طبیعتا بی‌رحمی خود را نسبت به همه چیز انجام می‌دهد و روا می‌دارد. شما ببینید که انسان‌ها به‌دست خودشان چه بلایی سر طبیعت آورده‌اند، این بلا و بی‌رحمی را در ارتباط با حیوانات هم روا می‌دارند، چون می‌خواهند به آن صرفا به دید ابزار نگاه کنند و سود را ملاک قرار دهند، پس اینجا اخلاق چندان جایگاهی ندارد. اینکه حالا بله ممکن است این نگاه در حالت بدبینانه وجود داشته باشد که کم‌کم انسان به یک هیولا تبدیل شود که بخواهد همه چیز را در خدمت خود بگیرد تا حدودی قابل قبول است، خصوصا اینکه فرد بخواهد همه چیز را در خدمت ابعاد منفی انسانی چون زیاده‌طلبی، آزمندی، زیاده‌خواهی و نظایر آن قرار دهد؛ ویژگی‌هایی که دیگر انگار سیری‌ناپذیر و پایان‌ناپذیر هستند و انسان هر کاری که می‌خواهد انجام می‌دهد. به اینها بیفزایید نگاه بی‌رحمانه و قسی‌القلب شدن انسان‌ها را که وقتی روح، قلب و وجدان انسان از درون تخریب می‌شود دیگر برایش فرقی نمی‌کند که انسان در مقابلش هست یا حیوان یا موجودات دیگر، می‌خواهد همه را نابود کند و تحت سلطه و انقیاد خود درآورد.
حقوق حیوانات در بستر تغییر و تحولات تمدنی چه تغییری کرده است؟
در طول تاریخ، به تدریج افراد، مکتب‌ها، کمپین‌ها و گروه‌هایی به وجود آمده است. در واقع وقتی بحث از حقوق بشر مطرح شد، حقوق حیوانات هم مطرح شد، این را هم باید ببینیم و فقط وجه بدبینانه را مشاهده نکنیم. هستند کسانی که اگرچه کم‌اند ولی به جد حقوق حیوانات را دنبال می‌کنند. حمایت از حقوق حیوانات یا کمک به آنها در گذشته کمابیش وجود داشته است، اما در دوره جدید تعریفی که انسان از خود، جامعه، جهان و سوژه‌محوری شکل‌گرفته، در کنار ابزاری‌دیدن امور، ارائه کرده، همچنین از آنجایی که ابژه‌ای دیدن امور خیلی شدید، انگار وجه حمایتی و توجه ویژه به حقوق حیوانات چندان رونق و روشنایی ندارد و کم فروغ است. با این وجود، تعریف انسان از امور عوض شده و دارد این نگاه را تغییر می‌دهد. همین که انسان فهمیده حیوان هم درد، زجر و ناراحتی می‌کشد، او را به این اندیشه وامی‌دارد که حتما حیوان هم دارای حقوق و اخلاقیاتی است که باید به آن توجه کند. لذا خوشبختانه در این خصوص کارهای خوبی انجام شده و در سالیان اخیر هم گام‌های جدی و موثری برداشته شده است.
کم فروغی حمایت از حقوق حیوانات که به آن اشاره کردید خاص جامعه ایران است؟
نه لزوما. این مشکل در جوامع دیگر هم هست. به نظر من ما نباید این موضوع را یک‌دست ببینیم. ممکن است در ایران به دلایل مختلف، مثل خشونت‌ها و مشکلاتی که در جامعه هست، بدرفتاری با حیوانات بدتر باشد، ولی این مستلزم تحقیق جدی است و به نظر من نمی‌توان به این راحتی در مورد آن حکم صادر کرد. این که چند نفر در یک جایی چند حیوان را اذیت کرده یا کشته‌اند، نمی‌توان به کلیت جامعه ایران تعمیم داد و گفت مردم همیشه نسبت به حیوانات بد برخورد می‌کنند.
نسبت ادیان ابراهیمی با حقوق حیوانات چیست؟
عموما تفاوتی با هم ندارند، همه این ادیان نسبت به حیوانات ترحم پیشه می‌کنند، البته حقوق نه به مفهوم امروزین آن. این را در نظر داشته باشید که حقوق بشر یا حقوق حیوانات که امروز مطرح می‌شود در سده‌های قبل به این معنا وجود نداشت، ولی محبت و مهربانی نسبت به حیوانات در آموزه‌های این ادیان وجود دارد. در اسلام که فراوان وجود دارد، ما حتی در تذکره‌الاولیای عطار و دیگر روایت‌های تاریخی این را می‌بینیم و می‌خوانیم. پیام‌های بسیار مهم موجود در این متون می‌گوید که ترحم به حیوانات موجب می‌شود که خداوند گناه انسان را به واسطه آن حیوان ببخشد، این خیلی نکته کلیدی است، ولی متاسفانه ما در این دنیای مدرن خیلی این چیزها را نمی‌بینیم و اسیر زندگی روزمره دنیای مدرنیته شده‌ایم.