خطاي استکبار و اقتدار ايران - منصور فرزامی

بايد اذعان کرد که همه فجايع تاريخ به سبب بي‌درايتي دو طرف رقم خورده است و همه آن فجايعي که حادث نشده به علت درايت دو طرف بوده است که اميدواريم در آنچه مي‌خواهد در خليج فارس اتفاق بيفتد با عاقبت انديشي و عقل سياسي همه آن کساني که به نوعي با اين حوادث ارتباط دارند، اتفاق نيفتد و گويا اوضاع دارد چنين رقم مي‌خورد که مورد دوم است. 
اما آنچه اين حوادث و دلنگراني‌ها را رقم زد تکيه بر رويدادهاي پيشين و غفلت از واقعيت‌هاي موجود بود چون آمريکا مي‌پنداشت که ايران، همان کشور دوران پهلوي است و انگليس هم خيال مي‌کرد که ايران دوران قاجار است که هر گونه که مي‌خواهد، اسب بتازاند و خيانت کند و بهره‌کشي نمايد و امر، امر او باشد اما چون آزمودند، صحنه‌هايي عجيب ديدند و اگر نيمه عقل سياسي باقي مانده را هم خرج کرده باشند، عجيبتر خواهند ديد که نتيجه‌اش پايان اعتبار و تاثيرگذاري و هژموني آنهاست چون نه گاودوشي مي‌ماند، نه کسي که بار آنها را بکشد و آن تلقي گذشته که تصور مي‌کردند در دنيا منافعي دارند که بايد به هر صورت، تامين شود و همه منقاد به تامين آن باشند ديگر به موزه تاريخ پيوسته است. 
آمريکا اگر درايت داشت، نمي‌بايست با ما چنين رفتاري مي‌کرد و بدتر اينکه ضرورتي نداشت که ناو هواپيمابر آبراهام لينکن را به منطقه بياورد و نمي‌بايست به حريم ما تجاوز مي‌نمود تا پهپاد فوق پيشرفته او را اقتدار ايران ساقط کند و از آن سو، فرهنگ انساني ايراني‌ها را ديد که پهپاد بي‌سرنشين را زدند اما هواپيماي سرنشيندار متجاوز را نزدند تا فرقي باشد بين اين فرهنگ نجيبانه با آن فرهنگي که هواپيماي مسافري ما را در 31 سال پيش زد؛ خون و پاره‌پاره‌هاي نزديک به 300 نفر را بر پهنه خليج فارس نقش ببندد و بر اين خوي حيواني افتخار هم بکند و از آن سو، انگليس هم نمي‌بايست با اطاعت کورکورانه از ترامپ و هوراي جان بولتون، نفتکش ما را در منطقه جبل‌الطارق توقيف مي‌کرد چون اگر هم تحريم اتحاديه اروپا در حق سوريه باشد علاوه بر اينکه  تاکنون هم عمل نشده، ربطي به انگليس نداشت چون طبق همه پرسي و قرارداد موجود منفک از اين اتحاديه است، به همين علت در اين تجاوز، تنها ماند و اتحاديه اروپا حمايت نکرد و حال، کشتي در مقابل کشتي و چشم در مقابل چشم است و در مقابل پيگيري حقوقي ايران اگر حقوق مدارانه پيگيري شود بايد عوارض و خسارت آن را تحمل کند.  و حال، اقتدار ايران در منطقه، عامل بازدارندگي آمريکا و انگليس شده است تا سرجاي خود بايستند و خواهان آن باشند که جهت بهبود اوضاع پادرمياني‌ها شود. شاهد مثالش هم ميانجيگري آشکار و نهان عمان و عراق و ژاپن و روسيه و اظهار پشيماني عاجزانه امارات و پيشنهاد مذاکره و مصالحه رژيم سعودي است که از سوي ما هم نياز به نگرش به حال و آينده خودمان و سلامت منطقه است که در عين حال بايد بدانيم اگر همکيشان خود را جذب نکنیم، آنها جذب صهيونيسم شد‌ه‌اند کمااينکه برخي از بي‌مبالاتي‌ها و عملکردهاي ما آنها را به دامن غرب و تل‌آويو پيش برده است. در مورد انگليس هم با اين جابه‌جايي اخير و آمدن بوريس جانسون مي‌توانيم تدبيري اتخاذ کنيم که ضمن مذاکره هوشمندانه نگذاريم اتحاديه اروپا را عليه ما بسيج کند و از اين سو، ضمن خويشتنداري مقتدرانه و عمل از موضع قدرت، از هر نوع اقدام احساسي بپرهيزيم و بدانيم که خانه ما در تيررس دشمن و خانه دشمن به دور از دسترس ماست و نبايد درايت خود را از دست بدهيم. چون اين قدرت و اقتدار و هژموني ما در منطقه، حاصل صبوري و دردمندي و آينده‌نگري ملت فهيم و نژاد ايرانی و درايت و قاطعيت و موقع شناسي رهبري معظم و تدبير مجموعه عوامل دولت روحاني آن هم در مقابل کارشکني‌هاي داخلي و نگرش‌ها و کنش‌هاي سياستمدارانه بينظير دستگاه سياستگذاري کشور به هدايت بزرگ سياستمدار امروز ما، محمدجواد ظريف و اعمال قدرتمندانه نيروهاي نظامي ماست، مجموعه‌اي که بايد در کنار هم بماند و قدر دانسته شود. به ويژه اکنون که جامعه با رنج بسيار همه مردم و مسئولان کشور به سوي ثبات هر چه بيشتر پيش مي‌رود. 
در حالي که نياز به تمهيدات خاص ديگري براي بقاست و بسيار ضروري است که در کنار اقتدار نظامي و سياسي، به اقتدار اقتصادي هم بينديشيم چون آن اقتدار به اين قدرتمندي نياز دارد و اين ويژگي حاصل نمي‌شود مگر آن که فساد و خودخواهي‌هاي جناحي، جاي خود را به سعه‌صدر و مسالمت بدهد.