از مشروطیت تا دوم خرداد

محسن یگانه - 14 مرداد 1285 شمسی، مظفرالدین‌شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضاء کرد. هرچند در مشروطیت همه طبقات اجتماعی در قیام و انقلاب حضور داشتند، اما دربین عوامل بروز مشروطیت، دارالفنون نقشی غیرقابل انکار داشت. دانش‌آموختگان این مدرسه نخستین تاثیر فرهنگ نوین آگاهی مردم از شیوه زندگی و رفتارهای اجتماعی دنیای متمدن را که مهم‌ترین آنها وجود آزادی بیان و دموکراسی یا حکومت مردم‌سالاری بود را رواج دادند. به این ترتیب افکار نوین در کشور همه‌گیر شد و مردم به تدریج به افق‌های تازه‌ای از شیوه زندگی اجتماعی و سیاسی چشم دوختند. پراکنده شدن فارغ‌التحصیلان این مدرسه در سراسر کشور و بعد انتشار مقالات و کتاب‌های متعدد از سوی همین دانش‌آموختگان در تنویر افکار مردم نقش به سزایی داشت. دارالفنون به تجددگرایی و آزادی‌خواهی دامن زد و مردم را به این طریق رهنمون کرد. در کتاب‌های تاریخی مربوط به این ایام نظیر تاریخ بیداری ناظم‌الاسلام یا شرح زندگانی من اثر عبدالله مستوفی و همچنین روزنامه‌های آن ایام، ‌مشاهده می‌شود که هر جا گامی در جهت بهبود اوضاع سیاسی برداشته شده، نشانی از تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم دارالفنون در آن وجود داشته است. این تحول که به آن جنبش، نهضت یا انقلاب گفته می‌شود، طی یک فرایند زمانی شکل گرفت؛ که جامعه به شکل یکپارچه علیه حکومت قیام کرد.
نطفه مشروطه در دارالفنون شکل گرفت، اما هیچ‌گاه توسط دانش‌آموختگان دارالفنون پرورانده نشد، بی‌توجه به توده مردم، خود را پیشاهنگ نهضت قلمداد کردند و ناآگاه از این که هیجان کف جامعه که تمام شود، پشت نهضت هم خالی خواهد شد؛ لذا زمانی که درگیرى‌ها و اختلافات براى به کرسى نشاندن راى خود و حذف رقیبان آغاز شد، نشانه‌های تضعیف مشروطه هم نمایان شد. به‌خاطر فقدان فرهنگ گفت‌وگو؛ اختلافات رهبران،به جاى آنکه با بحث و گفت‌وگو خاتمه پذیرد به استبداد رای، تهمت و افترا و خشونت ختم شد. به عبارت دیگر، جناح‌هاى مختلف در عصر مشروطه هرکدام هدف و مقصدى خاص را دنبال کردند و نقطه اشتراک آنان تنها در نفى وضع موجود بود. این اختلافات وسیع، ائتلاف آنان را شکننده کرد و باعث از هم پاشیدن آن شد. مهم‌ترین تقابل یا تنازع دوران مشروطیت مقابله یا منازعه تجدد و سنت یا تجدد و نظام مشروعه بود.
خیلی زود باور اینکه مشروطه همه چیز را اصلاح خواهد کرد، از میان رفت. به تدریج امیدهای جامعه به آرزوی بازگشت به وضعیت پیش از نهضت تبدیل شد. پس مردم حکومت مستبد و قدرتمند را فریاد زدند. حتى بسیارى از بنیانگذاران جنبش ضد استبدادى به این نتیجه رسیده بودند که فقط یک دیکتاتور می‌تواند آرامش را به ایران بازگرداند. بدین ترتیب، مردم ایران پس از سال‌ها تلاش براى از میان بردن استبداد، به رضاشاه تن دادند.
جامعه سرشکسته از نهضت مشروطه، بازگشت به عقب را بدون دستاورد چندانی تجربه کرد و به‌جای حاکمیت قانون، دموکراسی، مجلس و... به رضاشاه و حکومت استبدادی‌اش تن داد.


پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ باز هم شاهد تلاش تحصیلکرده‌ها و روشنفکران و سیاسیون برای دستیابی به شعارهای مشروطیت بودیم. به گفته آبراهامیان از سقوط رضاشاه تا نهضت نفت قدرت بین پنج قطب جداگانه (دربار، مجلس، کابینه و سفارتخانه‌های خارجی و مردم) دست به دست می‌شد.
تلاش برای استقرار دمکراسی، آزادی، حکومت قانون و نیل به پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی مجددا در حال شکل گیری بود، اما نه در قالب احزاب و در یک فرآیند و نقشه از پیش تعیین شده، بلکه با اجماع سیاسیون و از طریق هدایت هیجان جامعه به سوی دستیابی به آنچه که در مشروطه به فرجام نرسیده بود. اگر در مشروطیت با شعار عدالتخانه هدف مبارزه با استبداد داخلی و کسب اهداف مردم‌سالاری و قانون‌گرایی بود، این بار راه رسیدن به این اهداف را در شعار مبارزه با استعمار قرار دادند. مصدق و دیگر رهبران سیاسی معتقد بودند فقط در این صورت ممکن است با استبداد و عقب‌ماندگی در کشور مبارزه کرد.
در چنین شرایطی، جامعه ایران برای تحقق آمال و آرزوهای خود، دل به بازگشت مجدد مصدق پس از سال‌ها تبعید و خانه‌نشینی به عرصه سیاست، بست.
مصدق در عنفوان جوانی، انقلاب مشروطیت را تجربه کرده بود و در زمره طرفداران پروپاقرص آن بود. وی تحصیلکرده اروپا و اولین ایرانی بود که در رشته حقوق دکترا گرفته بود. شخصیت فرهیخته و فسادناپذیری بود که از سیاست‌های جهانی و به‌ویژه سیاست 200 ساله استعمار انگلیس در ایران و منطقه، شناخت کاملی داشت. او در صحنه مبارزه علیه قرارداد تحت‌الحمایگی 1919 میلادی، حاضر و در مجالس پنجم و ششم مشروطه در برابر اجانب و دیکتاتوری رضاشاه موضعی بی‌تزلزل و شجاعانه ابراز کرده بود.
با ائتلاف روشنفکران و روحانیون و به پشتوانه حمایت جامعه، نهضت نفت پیروز شد. اما با بروز اختلاف و تفرقه بین رهبران جریان و فروکش شدن هیجان جامعه، زمینه شکست آنها فراهم شد.
نهضت نفت برآمده از قلب جامعه نبود تا حمایت‌های مردمی از روی عقل و منطق باشد، پس خیلی زود شرایط شکست جریان فراهم شد. رهبران جریان نهضت نفت، پشت جبهه را که آحاد مردم و جامعه ایران بود، فراموش کردند و در خط مقدم درگیر اختلافات سیاسی شدند؛ غافل از آنکه روشن شدن ذهن جامعه و تشریح اهداف نهضت برای کف جامعه، مهم‌تر از کسب قدرت برای استمرار نهضت است. پس خیلی زود حمایت جامعه را از دست دادند و از جریانی شکست خوردند که هیجان جامعه را در راستای اهدف خویش هدایت کردند. از دلایل اصلی شکست نهضت‌ نفت و مشروطه؛ عدم تداوم حمایت توسط پایه‌های اصلی آنها یعنی مردم بود. آنجا که مردم از رهبرانشان حمایت کردند حماسه 30 تیر 1331 رقم خورد و با عدم حمایت توده مردم، نهضت با کودتای 28 مرداد 1332 دچار شکست شد تا بار دیگر استبداد محمدرضا استوار شود.
۲۵ سال زمان برد تا یکبار دیگر شاهد یک حرکت مردمی در تحقق آرمان‌های مشروطیت باشیم. با پیروزی زودرس انقلاب اسلامی، بسیاری از گفتمان‌های انقلاب ناقص ماند. چه بسا گفتمان‌های آن زمان به بلوغ بیشتری می‌رسید و مردم بسیاری از مسائل را متوجه می‌شدند. این مسائل حاصل نشد و وقتی که انقلاب پیروز شد، بسیاری از مسائل نظری و تئوریک در پرده‌ای از ابهام باقی ماند.
آغاز جنگ تحمیلی پس از پیروزی انقلاب باعث شد تا به بخشی از اهداف ضرورتا، کمتر توجه شود و بخشی نیز در بوته فراموشی قرار گیرد. طبیعی بود حفظ تمامیت ارضی و کیان کشور، مدیریت انقلاب و استقرار نظام جدید، هدف اصلی باشد، از این‌‌رو شعارهای اصلی انقلاب مانند: مسئله آزادی و مردم‌سالاری که شعارهای دوران مشروطیت هم بود در درجه چندم اهمیت قرار گرفتند. اگر زمانی نطفه مشروطیت در دارالفنون شکل گرفت، یک‌بار دیگر با توسعه دانشگاه‌ها و توسعه علمی جامعه از اوایل دهه هفتاد مجددا جامعه به سمت مسائلی رفت که قبلا فرصت پرداختن به آنها وجود نداشت. رشد و گسترش ارتباطات جامعه ما با جامعه بین‌المللی و به طور کلی فرهنگ جهانی‌، مقتضیات جدیدی را در کشور مطرح کرد.
این نیازها در قالب نهضت دوم خرداد دوباره بر سر زبان‌ها افتاد و جامعه نداشته‌هایش را که از دوره مشروطیت به دنبال آن بود، مجددا طلب کرد.
هر چند این شعارها، شعارهای اصلی انقلاب نیز بود، اما به دلایل ذکر شده شرایط اجرایی شدن آنها، فراهم نشده بود. در خرداد ۱۳۷۶ ذهنیت جامعه تحت تاثیر دو مسئله آزادی و مردم‌سالاری قرار گرفت تا نهضت دوم خرداد خلق شود.
مباحثی از قبیل قانون‌گرایی‌، جامعه مدنی‌، توسعه‌، مشارکت و همه اینها به نحوی شعارهایی بودند که جامعه ایرانی در یکصد سال پیش، در مشروطه فریاد زده بود. حکومت نیز به شکلی، خود را آماده استقبال از آرمان‌های دوم خرداد کرده بود، اما رهبران سیاسی دوم خرداد غرق در قدرت شدند و بعد از تندروی‌ها و بروز اختلافات در بین رهبران جریان و بی‌توجه به نیازها و خواسته‌های جامعه، این نهضت هم با شکست مواجه شد.
نهضت‌های مشروطه، نفت و دوم خرداد شکست خوردند، چون رهبران این سه نهضت به پایگاه‌های اصلی خود یعنی مردم بی‌توجه شدند، آنقدر بی‌توجه که پس از فروکش کردن هیجانات مردمی کل نهضت از هم فروپاشید.
پس از گذشت یکصد و چهارده سال از مشروطیت؛ تقابل تجدد و سنت کماکان باقی‌ست، کماکان شعارهای دوران مشروطیت را فریاد می‌زنیم، چرا که اکثر محققان معتقدند مشروطیت شکست خورده است، هر از چند گاهی در کمال تاسف رهبران جریانات سیاسی بی‌توجه به نیازهای جامعه سرگرم نزاع‌ برای کسب قدرت و عدم وجود نقشه راه و فشارهای اقتصادی؛ جامعه را در آستانه خلق یک حرکت جدید نه بر مبنای خرد‌جمعی بلکه تصمیمات احساسی قرار داده است.
سایر اخبار این روزنامه
گزارش همدلی از آسیب شناسی ادبیات در رسانه ملی تلویزیون در تسخیرلمپن‌ها عبدالرسول فروتن در گفت‌وگو با همدلی: برخی شاعران مشروطه حکومتی شدند «همدلی» از خروج سرمایه‌ها به دلیل وضعیت ناامن اقتصادی و ناامیدی از چشم‌انداز اقتصاد گزارش می‌دهد دیگر کسی از تیترهای مغرضانه «وطن امروز» عصبانی نمی‌شود جای خالی ‌فحش‌نامه نگاهی به ابزار بیداری تاریخی ایرانیان ادبیات فارسی در عصر مشروطه مساله ما همچنان مشروطیت است از مشروطیت تا دوم خرداد گفت‌وگوی «همدلی» با دکتر صادق زیباکلام به مناسبت یکصد و سیزدهمین سالگرد امضای فرمان مشروطیت ولی‌الله شجاع‌پوریان مطبوعات عامل بیداری ایرانیان در جنبش مشروطه با رای دیوان عدالت اداری پلیس راهور ملزم شد صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای زنان ولی‌الله شجاع‌پوریان مطبوعات عامل بیداری ایرانیان در جنبش مشروطه مساله ما همچنان مشروطیت است با رای دیوان عدالت اداری پلیس راهور ملزم شد صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای زنان تحریم‌های چندوجهی