راهی جز زبان صادقانه با مردم نيست

با توجه به شرايط اقتصادي و معيشتي جامعه، اختلاف ديدگاه‌ها ميان مسئولان و مردم در حوزه اجتماعي و در پيش بودن انتخابات مجلس که مهم ‌ترين رويداد سياسي پيش روي کشور است، فضاي جامعه را در شش ماه مانده به انتخابات چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
فکر مي‌کنم که ما اکنون به لحاظ افکار عمومي در يک دوره رکود و انفعال بسر مي‌بريم. احساس من اين است که مردم به نوعي دچار يأس از ايجاد تغييرات جدي در وضعيت مديريت کشور و مديريت خود هستند. آنچه که امروز به عنوان آرامش در جامعه از آن نام برده مي‌شود و در سخنان رئيس جمهور نيز بود در عين اينکه مي‌تواند از نظر روي آوردن به رفتارهاي عقلاني امر مثبتي تلقي شود، اما در عين حال بيش از يک استراتژي براي همراه شدن با مسائل؛ ناشي از يک نوع انفعال، بي‌عملي و نا اميدي است. اين مساله مي‌تواند براي توليد و هرگونه جريان مولدي در عرصه‌هاي مختلف کاملا امري خطرناک باشد. خصوصا براي جمهوري اسلامي که بزرگترين اتکايش به مردم است و استقلال امروزش را به‌واسطه حمايت‌هاي مردم و افکار عمومي دارد. بنابراين فکر مي‌کنم که در اين خصوص بايد شوک مثبتي در جامعه ايجاد شود. آنچه که امروز تحت عنوان اخبار از درون کشور شنيده مي‌شود خبرهايي يأس‌آلود همراه با بي انگيزه کردن مردم است. در حوزه مديريت‌هاي کلان اتفاقي نمي‌افتد، در حوزه سياست خارجي عملا هيچ ابتکار عملي صورت نگرفته و متاسفانه از درون نيز روز به روز اخبار فساد در جامعه مطرح مي‌شود. خيلي از اين مسائل شايد واقعي نباشد، اما متاسفانه هر خبري در مورد ناکارآمدي برخي ارکان حاکميت مورد استقبال قرار مي‌گيرد، در بين افکار عمومي پخش و بدون تحقيق پذيرفته مي‌شود. اين نشان دهنده يک آسيب جدي است که بايد براي آن فکري کنيم. اينکه در انتخابات مجلس قطعا عده زيادي حضور پيدا خواهند کرد و راي خواهند داد بحثي کاملا روشن و غير قابل کتمان است و نمي‌توان آن را در نظر نگرفت ،اما واقعيت اين است که اين آرا تا چه ميزان به لحاظ کمي و کيفي مي‌تواند به کشور کمک کند. ما اکنون به شدت نيازمند حمايت افکار عمومي از دولت و مجموعه حاکميت هستيم تا در مقابل اين خطراتي که کشور را تهديد مي‌کند با استحکام عمل کرده و نظرات خود را اعلام کنيم. بنابر اين من فکر مي‌کنم بر جريان‌هاي سياسي و مجموعه دولت لازم است که به نوعي با عملکرد بهتر، ابتکار عمل و طرحي نو در انداختن شرايطي را ايجاد کنند که مردم تغيير را حس کنند تا با تحرکي جدي به‌صورت گسترده در انتخابات حاضر شوند. از طرفي نيز نهادهاي نظارتي شرايط را به گونه‌اي تعريف کنند تا مردم احساس کنند که در بين گزينه‌هاي موجود براي نمايندگي مجلس مي‌توانند نزديک‌ترين افراد به تفکر خود را انتخاب کنند. ما يادمان نرود که اگر امروز مجلسمان آنطور که مي‌خواهيم از کارآمدي لازم برخوردار نيست بخش عمده‌اي از آن به اين دليل است که بسياري از چهره‌هاي کارآمد به دليل نوع نگرش‌هاي حاکم بر نهادهاي نظارتي امکان حضور را در عرصه رقابت‌ها پيدا نکردند. احساس من اين است که نيازمند نوعي پيشرفت در ساختار مديريتي کشور هستيم اما تنگ نظري‌ها بعضا باعث مي‌شود که ما از تجارب گرانسنگ بي بهره شويم. از طرف ديگر نيز فضا را براي جوانان علاقه‌مند و پر انرژي به آن صورت باز نکرديم. اينها مسائلي است که بايد اتفاق بيفتد تا مردم بتوانند اميدواري جدي تري پيدا کنند و شرايط براي يک مشارکت فعال و آگاهانه فراهم شود.
مردم در سال 94 براي تغيير وضع موجود و راه نيافتن جريان دلواپس به مجلس به ليست اميد راي دادند، اما امروز در سال 98 شرايط تغيير نکرده است؛ اساسا دعوت مردم به شرکت در انتخابات با همان رويکرد سال94 مي‌تواند موثر واقع شود؟
اولا بگويم که به هر حال در کشور ما انتخابات امري است که بايد تکرار شود تا بخشي از نهادهاي قدرت به‌واسطه راي مستقيم مردم انتخاب شوند. بنابر اين ما نمي‌توانيم بگوييم که انتخابات وجود نداشته باشد يا مردم در انتخابات حضور پيدا نکنند چون طبيعتا اين مساله‌اي است که وجود دارد. مگر اينکه افرادي بخواهند راه نجات کشور را از طرق ديگري دنبال کنند که اين مشي اصلاح طلبي نبوده است. اصلاح‌طلبي هميشه به دنبال ايجاد تغييرات در درون حاکميت و در چارچوب‌هاي قانوني بوده است. مساله اينجا است که اينگونه نيست مردم مثل گذشته به خاطر ترس از يک جريان سياسي يا اتفاقات ديگري بخواهند اصلاحات را همراهي کنند. مردم امروز به شدت دنبال کارآمدي هستند و ما بايد در فرصت باقي مانده بتوانيم که توفيقاتي که در دولت يا مجلس بوده را به مردم معرفي کنيم يا اينکه صادقانه شرايط را توضيح دهيم. واقعيت اين است که شرايط کشور شرايط سخت و مشکلي است و طبيعتا بخشي از مشکلات معيشتي ما به تحريم و مشکلاتي که مخالفان کشور آن را به‌وجود آوردند بر مي‌گردد. البته بايد بپذيريم که بخشي از اينها نيز به‌واسطه سوء مديريت‌ها صورت گرفته و بايد اين مساله را به خوبي به مردم توضيح داده و دور نمايي از آنچه قرار است انجام شود به مردم ارائه دهيم. من فکر مي‌کنم مساله اين است که در تاريخ 40 ساله جمهوري اسلامي در مجموع دوراني به توفيق دوره اصلاحات نداشتيم. در آن زمان رئيس دولت اصلاحات و مجلس ششم حضور داشتند و کشورمان توانست در شاخصه‌هاي توسعه رشد قابل توجهي داشته باشد و به نوعي در جامعه جهاني بيشتر پذيرش شود. اکنون نيز بايستي بتوانيم اين شرايط را بازتوليد کرده و حتي آن را بهتر کنيم. از اين رو به‌نظر مي‌رسد که مقداري صادقانه با مردم صحبت کردن مشکلات را مرتفع خواهد کرد. در عين اينکه در هر مقطع زماني سياست ورزي ايجاب مي‌کند که انسان با شرايط موجود حرکت کند،اما امروز ديگر انتقاد کردن به دولت‌هاي گذشته و بيان مشکلاتي که ديگران براي ما ايجاد کردند ديگر خيلي مسموع نيست. طبيعتا مردم از رئيس جمهوري که40 سال در بطن جريانات مديريتي و سياسي کشور بوده توقع دارند که بازگو کردن مشکلات در درون ساختار حاکميت اکتفا نکرده و سعي کنند که شرايط را تغيير دهند. به نظر من ضمن اينکه اقدامات خوبي از طرف دولت و مجلس انجام شده ،اما بدون شک افکار عمومي مجموعه از اين عملکرد راضي نيستند و بايستي ببينيم چه برنامه‌هايي بين گروه‌هاي سياسي وجود دارد تا بتوانند افکار عمومي را به خود جلب کنند. هر کدام از جريانات سياسي يک طيف طرفدار سنتي دارند که به طور طبيعي با توجه به سياسي بودنشان راي خود را به سبد اين گروه‌ها مي‌ريزند، اما بخش عمده‌اي از آرا؛ آراي خاکستري است که براساس کارآمدي و بهبود معيشت به سمت جريانات سياسي مي‌روند. لذا بايد بدانيم که امروز با مردمي سر و کار داريم که بخش عمده‌اي از آنها از وضع موجود راضي نيستند و بايد بتوانيم آنها را براي يک حضور جدي متقاعد کنيم و اين امر هم طبيعتا چندان ساده نيست.


بسيار مطرح مي‌شود که اصلاح‌طلبان بايد صادقانه با مردم به گفت و گو بنشينند؛ اساسا چه مؤلفه‌هايي براي اين گفت و گو‌ها لازم است و اصلاح‌طلبان براي گفت‌وگو با مردم برنامه‌اي دارند؟
من فکر مي‌کنم که ما بايد دو مساله را مدنظر قرار دهيم . نخست اينکه از دفاع‌هاي بي مورد نسبت به برخي عملکردهاي نادرست اجتناب کنيم و در عين حال در بيان انتقادات نيز به گونه‌اي نباشد که افکار عمومي و مردم را دلزده و منفعل کنيم. بايد راه ميانه‌اي را در پيش گرفت و جلو رفت. از اين جهت به‌نظر مي‌رسد که اگر مردم در انتخابات‌هاي گذشته به حرف رئيس دولت اصلاحات دل سپردند و انجام دادند بخش عمده‌اي از آن به خاطر برخورد رئيس دولت اصلاحات و رفتار صادقانه ايشان بوده است. رئيس دولت اصلاحات همچنان اين کاريزما را در بين سياسيون کشور دارند به اين دليل که مردم ايشان را به صداقت مي‌شناسند. ممکن است اين نوع گفتار و سخنان رئيس دولت اصلاحات آثار قبلي را نداشته باشد، اما بدين معني نيست که به نوعي مرجع بودن ايشان را زير سوال ببرد؛ بلکه بدين جهت است که دولتي‌ها و مجلس نتوانستند به خوبي از اين ظرفيت استفاده کنند. لذا طبيعي است که مردم نسبت به اين مساله گلايه دارند. من احساس مي‌کنم که رئيس دولت اصلاحات بازهم حضور خواهد يافت، به مدد خواهد آمد و صداقت و راستگويي ايشان در مقابل مردم در انتخابات پيش رو قطعا مي‌تواند تاثيرگذار باشد.
انتقادات اخير رئيس دولت اصلاحات به دولت و فراکسيون اميد و همچنين تشکيل کارگروه پايش و نظارت در شوراي عالي اصلاح طلبان اين شائبه را ايجاد کرده که اصلاح‌طلبان چند ماه مانده به انتخابات براي اقناع افکار عمومي دست به اين تحرکات مي‌زنند ؛ از ديد شما اين مساله تا چه حد واقعيت دارد؟
چندان هم اينگونه نيست. به هر حال پايش و نظارت کردن هر چقدر هم دير انجام شود بهتر از انجام نشدنش است. طبيعتا خوب مي‌بود که اين کار از همان ابتداي تشکيل مجلس يا شورا با جديت مطرح شود، اما اگر هم صورت نگرفته نفس اين کار خوب است و بايد از آن استقبال کرد. حال اينکه جريان اصلاحات و دست‌اندرکاران آن حتي اگر براساس فشار افکار عمومي نيز دست به اين کار زده باشند کار پسنديده‌اي است که طبيعتا اگر بهتر و بيشتر انجام شود در دوره‌هاي آينده به صورت نظام‌مند‌تر، سيستماتيک‌تر و در زمان مناسب خودش مي‌تواند ثمرات فراواني براي اصلاح طلبان داشته باشد.
در شرايط حاضر مردم با نوعي دوگانگي رفتار از سوي جريانات سياسي به‌خصوص اصلاح‌طلبان روبه‌رو هستند؛ يعني پيش از انتخابات همه شعار مطالبات مردم سر مي‌دهند، اما پس از انتخابات مردم فراموش مي‌شوند، اين دو گانگي را چطور ارزيابي مي‌کنيد؟
من در مورد اصلاح‌طلبان بحث شما را به اين شکل قبول ندارم. معتقدم که اصلاح‌طلبان پيش از انتخابات و پس از آن برخورد غيرصادقانه‌اي با مردم ندارند. آنچه شرايط را تغيير مي‌دهد اين است که دست اصلاح‌طلبان براي استفاده حداکثري از طرفيتشان بسته است. شما حساب کنيد اگر نمايندگاني با تجربه و کارشناس در درون مجلس بودند بدون شک مي‌توانستند تاثيرات مثبت تري نسبت به همکاران فعلي ما ايجاد کنند. بنابراين من بخش عمده‌اي از اين نگرش را ناشي از اين مي‌دانم که همه ظرفيت اصلاحات به کار گرفته نشده است. متاسفانه هر چقدر که از هسته اوليه ، موثر و شناخته شده اصلاح‌طلبان دور مي‌شويم و به سمت حاشيه مي‌رويم طبيعتا اجزا و افراد، کارآمدي لازم را ندارند و ممکن است درگير يکسري مسائلي شوند که بدون شک به جريان اصلاحات ضربه مي‌زند. ولي فکر مي‌کنم بيش از اينکه اين مساله را ناشي از مشکلات اصلاح طلبان بدانيم بايد ناشي از عملکرد مجموعه‌هايي بدانيم که امکان بروز اين ظرفيت‌ها را ايجاد نمي‌کنند.
اخيرا اصولگرايان جو عمومي جامعه را به سمتي مي‌برند که اگر اکنون در جامعه مشکلاتي وجود دارد از ناحيه اصلاح‌طلبان و دولت مورد حمايت آنها است؛ اصلاح‌طلبان چه پاسخي نسبت به اين حرکت تخريبي دارند؟
من فکر مي‌کنم که اگر مطالب به درستي تبيين شود مردم به خوبي متوجه مطالب هستند. يعني هم اصلاح طلبان نمي‌توانند از زير بار ناکارآمدي‌هاي دولت بيرون بيايند و هم اصولگرايان نمي‌توانند تمام مسائل و مشکلات کشور را به گردن دولت و اصلاح طلبان بيندازند. مهم اين است که ما در خيلي از مواقع حرف‌هاي خودمان را نمي‌زنيم. يعني ملاحظاتي در کشور صورت مي‌گيرد. مثلا اگر امروز برجام در کشور به شکست انجاميده چرا اين اتفاق افتاده است. آيا صد در صد تقصير بر گردن طرف خارجي است؟ آيا در داخل از انسجام لازم برخوردار بوديم؟ آيا نهادهاي مختلف اين همراهي و همکاري را داشتند؟ اينها مسائلي است که اگر مطرح شود افکار عمومي مي‌تواند به ميزان دخالت هر جريان سياسي را در اتفاقات پيش آمده برسد. بنابر اين اينگونه نيست که اصولگرايان بخواهند تمام تقصير آنچه رخ داده را گردن اصلاح طلبان بيندازند. کما اينکه خودشان در دوره احمدي‌نژاد حاضر نشدند تمام مشکلات دولت وي را بر عهده بگيرند، اما طبيعتا اصلاح طلبان بايد نسبت به عملکرد دولت پاسخگو باشند. چراکه به هر حال دولت مورد حمايت آنها بوده و بدون شک مردم به‌واسطه شخصيت‌ها و احزاب اصلاح‌طلب در حمايت از دولت ظاهر شدند.
با توجه به روندهاي موجود و اظهارات مختلفي که مبني بر چگونگي حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس وجود دارد؛ ارزيابي شما از نحوه ورود اصلاح‌طلبان به انتخابات چگونه است؟
به نظر من اگر اصلاح‌طلبان در پي ايفاي نقش اصلاح‌طلبي خود هستند نبايد بدون قيد و شرط وارد انتخابات شوند. اگر نگاه اصلاح‌طلبان صرفا معطوف به استمرار حضور در قدرت است بايد مشارکت بي‌قيد و شرط و حداکثري در انتخابات پيش رو داشته باشند و حتي اگر هيچ يک از نامزدهاي اصلي آنها تأييد صلاحيت نشود هم بايد بيايند تا بتوانند با نيروهاي دست چندم وارد مجلس شوند اما اگر نيروهاي اصلاح‌طلب مي‌خواهند نقش واقعي اصلاح‌طلبي خود را ايفا کنند بايد زمينه‌هاي حضور منطقي، سالم و رقابتي در انتخابات را فراهم کنند. يکي از اين زمينه‌ها مشارکت آنها با چهره‌هاي برجسته‌شان است. قابل قبول نيست که يک جناح سياسي با ژنرال‌هاي خود در انتخابات حاضر شود و متفکران، صاحب‌نظران و شخصيت‌هاي تأثيرگذار يک جناح ديگر به طور کلي از عرصه رقابت کنار گذاشته شوند و اجازه داده نشود که از ظرفيت‌هاي آنها استفاده شود. من هم با مشارکت مشروط اصلاح‌طلبان موافقم و بايد مشارکت مقيد به شرايطي باشد و اگر آن شرايط محقق شد جبهه اصلاحات با تمام توان در انتخابات شرکت کند. البته بعيد مي‌دانم در انتخابات آتي نيز به اين نقطه برسيم زيرا يکسري از اصلاح‌طلبان حضور بي‌قيد و شرط در انتخابات را پذيرفته‌اند.