‎ بازی دو سرباخت‎اصولگرایان در انتخابات

‎اصولگرايي سال‌هاست هويت خود را به احمدي‌نژاد فروخته است، از همان انتخابات سال 84 که با عبور از بزرگاني همچون مهدوي‌کني، ناطق نوري، هاشمي رفسنجاني، حسن روحاني، حبيب‌ا... عسگراولادي، علي اکبر ولايتي و... فريب ظاهرالصلاحي احمدي‌نژاد را خوردند و بي‌توجه به هشدار بزرگان درباره عاقبت اصولگرايي در جدايي از شخصيت‌هاي اصيلي همچون آيت‌ا... هاشمي، تمام هم و غم خود را صرف روي کار آوردن آدمي کردند که بعدها چوب حراج به تمام تاريخ انقلاب و هويت اصولگرايان زد! اصولگرايان در انتخابات 88 هم البته به مسير ناصواب خود ادامه دادند و در تارعنکبوت احمدي‌نژاد بيشتر گرفتار شدند به‌گونه‌اي که مجبور شوند کورکورانه به حمايت از نقشه‌هاي شوم وي بپردازند و با پرداخت هزينه‌هاي فراوان در اين راه تا مرز انتحار هم پيش رفته و اعتبار و احترام خود را نزد اکثريت مردم بر باد دهند به گونه‌اي که هنوزم نتوانسته‌اند اين بليه اجتماعي را از خود دور کنند. ‎واقعيت آن است که اصولگرايي از مسير گذشته پرافتخار خود در پانزده سال اخير دور افتاده و به دام نواصولگرايي منحرفي -شبيه احمدي‌نژاد- افتاده که جز انحطاط اخلاقي و رواج دروغ و تهمت، انجماد فکري و انتشار خرافات، انسداد گفتماني و دوري از عملگرايي در کنار گسترش شعارگرايي محض و رياکاري مزمن، ارمغاني براي آنها نداشته و نهايتا به «دوري مشهود اصولگرايي از راي اکثريت مردم در انتخابات» انجاميده است. ‎نگاهي به نتايج چهار انتخابات اخير در سال‌هاي 90، 92، 94 و 96 به خوبي مبين آن است که اصولگرايي فقط در انتخابات کم شوري همچون انتخابات سال 90 مي‌تواند نمايندگان خود را با 200، 300 هزار راي به مجلس بفرستد وگرنه در انتخابات پرشوري چون انتخابات سال 94 حتي با قريب يک ميليون راي هم بازنده‌اي بيش نيستند و از اين رو چاره‌اي جز دل بستن به نيامدن مردم به صحنه انتخابات با برخوردهاي سلبي ندارند که اين موضوع جز باخت گفتماني براي اصولگرايي نتيجه‌اي در پي نخواهد داشت. ‎ديگر باخت اصولگرايان در انتخابات 98، آويزان شدن احتمالي آنها به احمدي‌نژاد براي راي‌آوري است که به نوعي اعلام پايان اصولگرايان در انقلاب خواهد بود که از عزت جلوداري جامعه روحانيت مبارز در گذشته به ذلت تسليم امروز در مقابل جريان انحرافي رسيده‌اند که در کنار «دوري روزافزون» از اقبال اکثريت مردم، ارمغاني جز بازي دوسرباخت در انتخابات 98 براي‌ اصولگرايي در پي نخواهد داشت. ‎به نظر نگارنده اصولگرايي براي تداوم حيات خود بايد به مرام بزرگان خود بازگردد و از سيره رفتاري امثال هاشمي رفسنجاني، مهدوي‌کني و عسگراولادي عبرت گرفته و به‌جاي دل بستن به افکار انحرافي و فريبکارانه احمدي‌نژاد، صادقانه به افکار اصيل امام و رهبري رجوع کنند که در آن ميزان، راي ملت و حق‌الناس، تعيين کننده راه آينده‌انقلاب توسط مردم‌است چرا که اصولگرايي فقط با همراهي قاطبه ملت معنا پيدا مي‌کند و «بي‌مردم» جز شعاري توخالي نخواهد بود.