منکران محوریت اصلاح‌طلبی به کجا می‌روند؟

 
 
 
 


شايد از تنگناهاي فضاي سياسي شرايط موجود است که بعضا با عجايب اظهار نظرها روبه‌رو مي‌شويم و گاهي واقعيت‌ها ناديده گرفته مي‌شوند‌. اگر مسلم فرض شده است که خلايق به‌ واسطه عصبانيت از وضع موجود علاوه بر اصولگرايان از اصلاح‌طلبان هم عبور کرده‌اند آيا مي‌شود با انکار حقايق واستقبال از آن شعار دست‌ساز براندازان اين رويگرداني را برطرف ساخت و آراي مردمان را جذب کرد؟ معلوم نيست با کدام عقل سياسي و براهين اجتماعي برخي از تمام شدن ماجراي جناح‌هاي درون نظام استقبال مي‌کنند و لوازم خطرناک بازي در زمين خارج نشينان را از نظر نمي‌گذرانند؟ آيا واقعا شعار عده‌اي در ناآرامي‌هاي سال 96 باور و قضاوت کل ملت ايران است؟ چه کسي با کدام روش علمي اين نتيجه را به‌دست آورده است که بر اساس آن تحليل مي‌شود و به سازندگان چنين شعاري روحيه داده مي‌شود که مترصد بلواي ديگري باشند و همه چيز را از اساس زير سوال برند‌؟ اگر مردم از جناح‌هاي موجود در نظام نااميد شده باشند آيا معنايش اين نيست که نظر به بيرون از مرزها پيدا کرده‌اند؟ اين معنا نمونه‌اي از تنگناهاي سياسي است که متاسفانه هر آن به‌وسيله افراد موجه تعميم داده مي‌شود و واقعا به اميد مردم لطمه مي‌زند. علاوه برعوام‌گرايان که نا‌اميدي مردم از جناح‌هاي سياسي را پيروزي خود تلقي مي‌کنند، برخي تصور مي‌کنند اگر در نفي اضلاع موجود پيشرو باشند وحتي در انتقاد از سرمايه‌هاي اجتماعي و سياسي کشور راه نفي و انکار را بپيمايند واقع‌گرايي کرده‌اند و مي‌توانند نماينده مطالبات مردم باشند! آنها احتمالا متوجه نيستند که با اين روش به نفي خويشتن هم پرداخته‌اند و زماني که شعارشان موثر افتد کساني که حتي به تماميت ارضي کشور اعتقادي ندارند ميوه‌چين غفلت تاريخي آنها خواهند بود. قطعا انتقادهاي مهمي متوجه اصلاح‌طلبان است، مسلما مي‌شد مديريت بهتري در جناح اصلاحات اعمال کرد ولي ميان صداقت در پذيرفتن انتقاد‌ها و تلاش براي رفع معايب با نفي محورهاي اصلاح‌طلبي تفاوت بسياري وجود دارد. مشکل عدم انسجام درجناح اصلاح‌طلبي همواره وجود داشته است و فارغ از علل پيراموني و انواع محدوديت‌ها، ناشي از نهادينه نشدن فرهنگ تحزب حتي در ميان نخبگان سياسي است. کساني که اين روزها ناگهان فقدان رهبري در ميان اصلاح‌طلبان را پيش کشيده‌اند بايد بهتر بدانند که يکي از دلايل هموار نشدن راه تحزب و انسجام سياسي همين مواضع تک روانه است. چرا کساني که امکان طرح نظرات خود با ديگر اصلاح‌طلبان را دارند مايلند اختلاف‌ها و نقص‌هاي احتمالي به عرصه عمومي کشيده شود و در ميان مردمان اينگونه رواج يابد که اينها خودشان هم خودشان را قبول ندارند! ماجراي آقاي نجفي که يک حادثه شخصي بود، نمونه ديگري از رويکردهاي عجيب برخي از سياسيون است و ديديم که برخي در همان روزهاي اوليه تلاش کردند که يک بعد سياسي براي آن بيافرينند و پيکان ابهام و تحير و تاسف مردم را متوجه اصلاح‌طلبان کنند! اينگونه رويکردها واقعا جز تشتت و ابهام ايجاد نمي‌کند و اميد مردم به روش‌هاي اصلاح‌طلبي را با سوال‌هاي متعدد روبه‌رو مي‌سازد. آري هرگونه انتقاد از جبهه اصلاحات و خصوصا چهره محوري آن و نوشتن محافظه‌کاري و بي‌عملي ديگران به پاي او کاملا آزاد است و هيچ هزينه‌اي براي کسي ندارد و شايد براي همين هم برخي مايلند خلأ انتقادهاي هزينه‌ساز را از اين طريق پرکنند و کساني هم پيدا شده‌اند که ظاهرا وظيفه‌اي براي خود تعريف نکرده‌اند مگر اينکه همه گذشته‌ها را زير سوال ببرند! ولي آنچه که مهم است آگاهي و اميد مردم است که به ياري خداوند و صداقت و تلاش دلسوزان کشور باز هم سر بزنگاه بروز خواهد کرد و کيان کشور با درايت و احساس مسئوليتشان حفظ خواهد شد.