انزوای اسراییل حاصل شوک درمانی برجام

فروزان آصف نخعی‪-‬ اسراییل از پشت پرده مذاکرات ایران و اروپا بیش از هر کشور دیگری باخبر است، زیرا استمرار حیات برجام برای این کشور کابوس قدرت‌گیری ایران را تداعی می‌کند. به همین دلیل نتانیاهو حملات خود را به عراق، لبنان و... گسترش داده است. هدف او اختلال در دور جدید مذاکرات برجامی است. از منظر تاریخی روابط ایران با اسرائیل عملاً پس از کودتای 28 مرداد 1332 شروع شد و در ابعاد مختلف، مخصوصاً در زمینه‌های کشاورزی، اطلاعاتی و نفتی تا انقلاب اسلامی روز به روز گسترش یافت. شیمون پرز نخست‌وزیر سابق اسرائیل گفته بود اسرائیل از سوی هیچ کشوری جز جمهوری اسلامی ایران تهدید نمی‌شود و این دولت بزرگترین تهدید برای امنیت و موجودیت اسرائیل است. لذا طبیعی است که تل‌آویو هر معاهده بین‌المللی که حیات و بقای جمهوری اسلامی ایران را تامین کند، بر خلاف منافع خود می‌بیند و در جهت فروپاشی آن از جمله برجام تلاش می‌کند. همه مهارت اسراییل در آن بود که توانست با روی کار آمدن ترامپ، مثلث شوم ریاض، تل‌آویو و واشنگتن را علیه جمهوری اسلامی ایران شکل بدهد. تندروهای جهانی و منطقه‌ای، به همراه تندروهای داخلی دست به دست هم دادند و برجام را تا آستانه نابودی هدایت کردند.
اکنون این مثلت به عنوان دژ دفاعی که نتانیاهو می‌تواند پشت سر آن پنهان شود و از دست نظام قضایی فرار کند، در حال آسیب جدی است. در عین حال ایران به خوبی در منطقه در برابر تحریم‌های آمریکا مقاومت کرده و طرح‌های رنگارنگ تل‌آویو در همسویی و همکاری و همدلی و وحدت با ارتجاع عرب و منافقین، در حال رنگ باختن است.
در عوض احتمال این که امنیت منطقه از منظر قدرت‌های جهانی به صورت حداقلی، از دو قدرت منطقه‌ای ایران و عربستان تشکیل شود بسیار محتمل است. زیرا فرض معقولیت و مطلوبیت نزد هر دو کشورکاهش آسیب‌ها در چارچوب بازی برد – برد است. این بازی در افق توسعه ایران در کنار توسعه کشورهای دیگر معنا می‌دهد. از این منظر اسراییل با درگیر ساختن ایران در جنگ‌های نیابتی و ایجاد هزینه‌های نظامی سنگین، دنبال بازوی آمریکا برای تحقق استراتژی جرج‌کنان یعنی به ستوه در آوردن ایران و ایرانیان را ایفا می‌کند.
جرج کنان این استراتژی را برای نخستین بار برای اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفت و تجزیه این کشور، نشان از موفقیت آن است. همین استراتژی یعنی به ستوه در آوردن ایرانیان از سوی آمریکا و اسراییل دنبال شده، در صدد تشدید و تعمیق توسعه‌نیافتگی ایران است. کافی است ایران از چرخه کشورهایی که توسعه مبتنی بر دیجیتالیزه شدن کشور را انتخاب کرده‌اند، با رفتن در عمق جنگ‌های منطقه‌ای عقب بیفتد. این به آن معنا است که جوانان تحصیلکرده بیشتری از کشور، به دیگر کشورها مهاجرت کرده و وضعیت ایران بیش از گذشته به جمعیت سالمندی وارد شود. در شرایط کنونی ابزار مقایسه میان میزان توسعه کشورها، در دستان همه جوانان یافت می‌شود؛ موبایل. جهان در هزاره سوم بین دو قطب پیشرفت دیجیتالی بسیار زیاد و کم در نوسان خواهد بود. آمریکا، کره جنوبی، ژاپن، چین و آلمان در قطب بسیارزیاد و ممتاز و دیگر کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه عضو جی20، در بخش متوسط و خوب قرار خواهند داشت.
بی‌دلیل نیست که اسراییل، دائم ایران را مشغول ستیزه‌جویی‌های خود می‌کند؛ زیرا مایل نیست ایران به لحاظ استراتژیک به این حوزه بیندیشد و جایگاه خود را میان دو حوزه ممتاز و کشورهای عضو جی20، بیابد. از این منظر مشی تندروهای داخلی در برابر برنامه‌های وزارت ارتباطات ایران و وزیر جوانش، مشی تندروانه تقابلی بوده است. هرچند دولت بسیار بهتر می‌توانست در برابر تندروها در این حوزه مقاومت کند به نحوی که دیجیتالیزم، ضرورت حیات سیاسی و اجتماعی تلقی شود، اما نباید نقش دولت پنهان و نداهای مخالفی را که از هر سو بلند می‌شود، نادیده انگاشت. از این منظر احیای برجام خود نیاز به شوک‌درمانی دارد. این شوک درمانی می‌تواند تندروهای داخلی (که اغلب ناخواسته در استراتژی دشمن حرکت می‌کنند) و اسراییل را دچار شوک مضاعف سازد. مواضع استراتژیک اسراییل علیه ایران تکمیل حلقه‌های محاصره اقتصادی در حوزه‌های دریایی و خشکی و ورود ایران حدقل به یک جنگ محدود است. تا اینجا سیاست خارجی ایران به طور معقولانه‌ای، تحرکات اسراییل را خنثی کرده است. در صورت عبور موفقت‌آمیز ایران موانع بر سرراه تحقق اف‌ای‌تی‌اف، اینستکس و مذاکره از موضع عزت با اروپا (فرانسه) و امریکا، دستاورد برجام با پشتوانه 10 ساله مذاکره، حیات سیاسی نظم نوین منطقه‌ای و نظم در حال شکل‌گیری جهانی مبتنی بر چندجانبه‌گرایی از قوام و دوام مستحکم‌تری برخوردار خواهد شد.