مردم مراقب خودشان باشند

 
 
 
 


يکي از ويژگي‌هاي جوامعي که نشاط اجتماعي در آنها بالا نباشد، فشارهاي اقتصادي زندگي مردم را تحت الشعاع خودش قرار داده باشد و از طرفي مهارت‌هاي مرتبط با کنترل خشم و تاب آوري اجتماعي در جامعه و بين مردم نهادينه نشده باشد، مي‌تواند از عوامل موثر مرتبط با افزايش آمار نزاع و درگيري در جامعه باشد. خيلي جاها مردم خودشان ديگر تسويه حساب مي‌کنند و مي‌روند و کارشان هم به دادگاه و شکايت نمي‌کشد اما آنچه مهم است، خشونت يکي از وجوه مشخصه رفتار اجتماعي ما شده است و آمار ساير خشونت‌ها هم همين را نشان مي‌دهد. در خشونت‌هاي خانگي هم همين وضعيت را داريم و خشونت‌هاي اجتماعي به غير از اين دعواهاي فردي، همين وضعيت را داريم و از آن طرف نشانه‌هاي ديگري را داريم از جمله آمار قابل توجه افرادي که داراي اخلال رواني هستند. افرادي که به موادمخدر و مشروبات الکلي پناه مي‌برند. اينها هم نشانه‌هاي ديگري از فقدان يا ضعف مهارت‌هاي مرتبط با خشم‌اند. خودکشي را هم داريم، تخريب اموال عمومي را هم شاهديم. اينها معلول عوامل مختلفي است که مصاديق و نشانه‌هاي ديگري از خشونت در جامعه است. از طرف ديگر گاهي بعضي مواقع طولاني شدن فرآيند قانوني و صدور احکام، عدم اشراف به قوانين و گاهي مواقع نااطميناني به اجراي درست قوانين هم ممکن است منجر به اين شود که افراد خودشان بخواهند به نوعي انتقام بگيرند از کسي که به هر طريقي فکر مي‌کنند به حقوق شان تجاوز کرده يا نسبت به حقوق شان بي‌تفاوت بوده و اين مشکل، الان هم نيست. در ادوار مختلف اين موضوع نمايان است و شايد بيش از دو دهه است که خشونت در رفتار اجتماعي بين مردم شيوه بيشتري پيدا کرده است. اسيدپاشي را هم داشته‌ايم که ديگر آخر خشونت است و اينها موضوعاتي است که در جامعه هست. بايد در عرصه سياسگذاري‌ها، سلامت رواني اجتماعي با اولويت بالا مورد توجه قرار بگيرد. از ظرفيت‌هاي مختلف ملي و ديني و هويت قومي براي ايجاد نشاط و شادابي استفاده کنيم. البته بخشي به سطح زندگي خود مردم برمي‌گردد. ما بايد مهارت خودمراقبتي را در خودمان افزايش دهيم تا بتوانيم جلوي برخي از اين موارد را بگيريم. يک بخش فضاها و محيط‌هاي شهري است، حمل و نقل عمومي، آلودگي صوتي و آلودگي هواست که روي رفتار مردم تاثير مي‌گذارد. طبيعتا بخشي هم به مسئولان برمي‌گردد که بستر را براي ايجاد فضاي شاد و بانشاط فراهم کنند. ما در گذشته مهربان‌تر بوديم. چندي پيش پيامي در فضاي مجازي از يکي از نويسندگان خارجي منتشر مي‌شد که مي‌گفت من از خانه‌ام راه افتاده‌ام به سمت ريل راه‌آهن تا خودکشي کنم اگر يک نفر به من لبخند بزند، منصرف مي‌شوم! خشم و اندوه، هيجان آني است که براساس پژوهش‌هايي که انجام شد، درصد بالايي به خودش اختصاص داده است. گاهي کلامي که از زبان ما خارج مي‌شود؛ «بنشين، بتمرگ، بفرما» يک مفهوم دارد ولي واکنش مخاطب نسبت به اين کلمات يکسان نيست. بايد روي درست حرف زدنمان هم بايد کار کنيم. گاهي با رفتارمان فردي را تحقير مي‌کنيم و همه اينها فرد را مورد آزار قرار مي‌دهد. زد و خورد يکي از انواع خشونت است که ما مي‌بينيم اما خشونت‌هاي عاطفي را نمي‌بينيم. ناگفته نماند شرايط اقتصادي هم روي رفتار اجتماعي تاثير مي‌گذارد. به ياد دارم اوايل که بحث يارانه‌ها مطرح شده بود همان همسايه‌هايي که با هم دوست بودند، غذايشان را شريک مي‌شدند، در مبلغ شارژ که واحدي يا نفري باشد، دعوا مي‌کردند. راننده‌هايي را شاهديم که بر سر سوار کردن مسافر با هم درگير مي‌شوند و نمي‌توانيم بگوييم مشکلات اقتصادي روي اين نوع رفتارها هيچگونه تاثيري نمي‌گذارد. حتي فيلم‌ها هم مي‌توانند تاثيرگذار باشند چون فيلم جنبه آموزشي دارد. در عين حال که روي سياستگذاري‌ها کار مي‌شود، روي رفتارهاي فردي مردم هم بايد کار شود. هيجان شادي بايد جايگزين هيجان غم و خشم شود که کار خيلي راحتي هم نيست. وقتي هيجان شادي در بين مردم بيشتر باشد، طبيعتا خشم و غم در آن جامعه جايگاهي نخواهد داشت. درواقع برنامه‌ريزي‌هايي که انجام مي‌شود آنطور که بايد اثرگذار نبوده و مردم بايد خودمراقبتي را براي کنترل خشم سرلوحه رفتارشان قرار دهند.