روزنامه آفتاب یزد
1398/08/21
آمده ام چون وظیفه ام بود!
آفتاب یزد ـ آرزو سلطانی: چند روزی است که خیابان های شهرستان با عکس هایی ازرییس جمهور پر شده و در محافل دوستانه صحبت از آمدن رییس دولت تدبیر و امید به رفسنجان است .
هر کس از دید خود نظراتی میدهد . و رضایت و نارضایتی هایی در صحبتها شنیده می شود که بیشتر نارضایتی ها از گرانی ها است. خیلی ها اوضاع اقتصادی کنونی را مربوط به دولت قبل می دانند و خیلی ها هم مربوط به بر جام .
دوشنبه 20 آبان ماه و این جا ورزشگاه تختی شهرستان رفسنجان است. کودک 12 ساله ای که آن طرف میله ها و در صف اول به همراه مادر و برادر کوچکترش نشسته است نظرم را به خود جلب
می کند. صورتش سوخته و انگشتان دستش کوتاه و بلند هستند . می گوید : دو ساله بودم که خانه مان آتش گرفت و سوختم.
مادرش می گوید: مهدی درزمان احمدی نژاد
35 مرتبه رایگان عمل شد . آیت الله هاشمی هم کمک کرد . در این دوره به چند تا از ارگان ها ی شهرستان مراجعه کردم اما می گویند بودجه نداریم .
مادر مهدی برادر مهدی را نشانم می دهد و می گوید : این فرزند چهارمم را برای استفاده از جفت و ناف و کمک به مهدی به دنیا آوردم که هزینه اش
7 میلیون می شد و نتوانستم پرداخت کنم . مهدی می گوید: میدانم رییس جمهور به من کمک
می کند من ماه آینده عمل دارم .
کم کم استادیوم در حال پرشدن است . هر کس پلاکاردی در دست دارد . در این شلوغی پیرمرد مسنی که برروی دستان دو نفر نشسته است وارد استادیوم
می شود و صف جلو در کنار دهیاران می نشیند.
خواننده ی رفسنجانی هم با اجرای موسیقی های شاد حال و هوای ورزشگاه را عوض میکند و صدای جیغ و هورا کشیدن بالا می گیرد . با اعلام مجری رییس جمهور و هیئت همراه ،استاندار، نماینده مردم رفسنجان، فرماندار، رییس شورا ، شهردار و... وارد جایگاه می شوند. با خبر می شویم که وزیردرمان و معاونش در مرکز درمانی علی ابن ابیطالب (ع )هستند. بعد از قرائت قرآن و سخنرانی استاندار در ادامه ی این مراسم رییس جمهور به ایراد سخنرانی می پردازد . بازار سلفی گرفتن بالا گرفته است و خبرنگاران از جناح های سیاسی مختلف به دنبال شکار سوژه هستند. عده ای مطالباتشان را بر روی کاغذ نوشته اند و به دنبال جایی برای تحویل و رساندن به دست رییس جمهور می گردند .
بعد از خدا حافظی رییس دولت از حاضرین تعداد زیادی ورزشگاه را ترک می کنند تعدادی هم اصرار به دیدن رییس جمهور دارند . از مشکلاتشان
می گویند. نامه می نویسند و شماره می دهند .
مهدی هم بین آن هاست . مسئول جمع آوری مطالبات شمار او را می گیرد و مهدی با خوشحالی ورزشگاه را ترک می کند .
سعید که پسری 23 ساله است بر روی ویلچر نشسته و با پدر و مادرش خودشان را به این ماموران میرسانند. او میگوید در سن 17 سالگی منزلشان دچار انفجار شده است که زیر آوار مانده و قطع نخاع شده است و امید به کمک رییس جمهور دارد . هر کس مطالبه ای دارد و نامه ای میدهد و ماموران تحویل میگیرند و میگویند با شما تماس گرفته خواهد شد .
پیر مردی که اول مراسم بر روی دست آمده بود تنها نشسته است . نامش را میپرسم میگوید: من حاج محمود هستم . میپرسم برای چی آمده ای؟ میگوید : برای نظامم . جوان بودم با همین پاها که الان فرمانم را نمی برند درجبهه بودم و الان وظیفهام است که بیایم .
می گویم شماره ات را بده . میگوید من اصلا سواد ندارم . او از من میپرسد کسی نیست من را ببرد ؟ میپرسم با چه کسی آمده ای؟ جوابی نمی دهد .
به سختی از جا بلند میشود . میلهها و پرچمها در حال جمع شدن هستند . میخواهم از ورزشگاه بیرون بیایم که حاج محمود به سختی مشغول رفتن به سمت بیرون است . او مرا میشناسد و گویا ازچیزی دلخور است . با ناراحتی میگوید: من اهل روستای اودرج هستم و کنار حسینیه خانه ای دارم که دهیار آن را خراب کرده است...
یکی از ماموران دفتر رییس جمهور که نامهها را جمعآوری میکرد از راه میرسد و میپرسد: هنوز کسی نیامده دنبالش؟ خم میشود و میگوید :پدر جان بیا و پشت من سوار شو تا بیرون میبرمت .
حاج محمود راهش را کج میکند و میگوید: من نیامده ام که مزاحم شما بشوم . با اصرار مامور جوان حاج محمود که میخواهد بر پشتش سوار شود مامور با کت و شلوار نمی تواند اورا بلند کند یکی دو مرتبه امتحان میکند اما نمیتواند. ماشین وانت باری که متعلق به شهرداری است از راه میرسد که گویا عجله هم دارد . مامور اشاره میکند که بیا و این پیرمرد را ببر و راننده میگوید :من برای بردن وسایل دیگر آمدهام. با اصرار مامور راننده حاج محمود را سوار میکند و از ورزشگاه بیرون میبرد . با اتومبیل به راه میافتم به میدان نماز که میرسم وچند قدمی با ورزشگاه بیشتر فاصله ندارد میبینم حاج محمود تنها ایستاده است و همان مامور و همراهش که خانم هست به او میرسند و کنارش میایستند . کمی جلوتر که میایستم دیگر حاج محمود را نمی بینم. ..
سایر اخبار این روزنامه
ماموریتهای بدون بازگشت صدا و سیما برای گزارشگران!
کم سواد تر شدن فارغالتحصیلان دانشگاه چه دلایلی دارد؟
چند نمونه از گزارشهایی که آفتاب یزد در رابطه با آنها با اعضای شورای شهر پنجم تماس گرفت اما پاسخگو نبودند
امر به معروف درست
با ادامه برجام به هدف بزرگی میرسیم
10 متهم اخلال در نظام ارزی کشور متواری هستند
وزیر بهداشت : در حال تربیت ژنرال هستیم نه سرباز!
روز گذشته بیانیهای بدون امضاء در مجلس توزیع شد که هدفی تفرقهافکنانه داشت. دقیقا همانند تحرکاتی که یک روز قبل هنگام سخنرانی رئیس جمهور در جمع مردم یزد شاهدش بودیم.
زنگنه: ذخایر نفتی ایران را نادیده نگیرید
می خواهند روحانی را عصبانی کنند
ستاره دزدی مربع
«کارواش» در روز دوم
علم برای همه؛ کسی جا نمیماند
ستاره دزدی مربع
راز این نامه نوشتن ها چیست؟!
تلگرامی
آمده ام چون وظیفه ام بود!