می‌توانستیم به طور قانونی اعتراض کنیم

هوشنگ جاوید پژوهشگر موسیقی
می‌گویند ترکیه برای ثبت جهانی تنبور خیز برداشته، اگر این تنبور ترکیه‌ای است، حق با آنهاست و اگر تنبور کرمانشاهی است، تقصیر ما. دوباره هیاهو شده که «هنر ما را می‌دزدند»، اما مگر امروز از این هنر به درستی صیانت شده که حالا برای دزدیدنش هیاهو کنیم؟ باید از مسئولان معترض پرسید که تا امروز با ساز و هنرمندانش چه کرده‌اند؟ ثبت جهانی به کنار، برای ثبت ملی این ساز، مقامات و نغمه‌هایش کاری انجام شده یا خیر؟ پاسخ منفی است، تا به حال هیچ کاری در جهت ثبت ملی انجام نگرفته است. دست روی دست می‌گذاریم و وقتی اتفاقی افتاد، در واکنشی احساسی جبهه می‌گیریم؛ این ساده‌ترین کار است، صدایی بلند می‌شود و تمام.
به ترکیه معترض شده‌ایم، در حالی که موسیقی ما هزاران مشکل دارد و هیچکس به فکر نیست. مدام می‌پرسیم «چرا چنین شد؟». معلوم است که وقتی نسبت به هنر بی‌تفاوتیم چنین می‌شود. ترکیه هنر را ارج می‌نهد و همین ارج‌گذاری به هنر است که به فرهنگش احترام می بخشد. اگر حرفی داریم، باید ببینیم خودمان چند مرد حلاجیم و بعد بپرسیم چرا ما نه و آنها بله. وقتی از هنر حمایت نمی‌شود، دیگر «چرا» ندارد. پژوهش درباره موسیقی در این کشور مظلوم است، آموزش عالی کشور پژوهش درباره موسیقی را قبول ندارد و این مورد حتی در ارزشیابی هنرمندان هم در نظر قرار نمی‌گیرد. این یک فاجعه هنری در کشور ماست. اگر پژوهش در موسیقی نباشد، خیلی اتفاقات می‌افتد و یکی از آنها می‌تواند مدعی شدن کشورهای دیگر درباره هنر یک سرزمین دیگر باشد.
به جای اعتراض و سروصدا، می‌شد کارهای دیگری کرد؛ می‌توانستیم به طور قانونی اعتراض کنیم و برای ثبت پرونده‌ای مشترک درباره تنبور دوباره درخواست دهیم. تنبور سازی است که در ایران، عراق و ترکیه مشترک است و حتی کشوری چون قزاقستان در اطراف ما، «دامبورا» دارد که همان تنبور است. وزارت میراث فرهنگی درباره این موضوع موظف‌ است و اگر آسیبی حس می‌شود، می‌توان با یک نامه‌نگاری و بدون هیاهو به آنها اطلاع داد.


می‌توانیم مهارت نواختن و شیوه ساخت این ساز را معرفی کنیم و تفاوتش را در نقاط مختلف کرمانشاه بگوییم؛ در صحنه، یادگار، اسلام‌آباد و هر کدام از نواحی این سرزمین، نواخت و سبک و آوازهای تنبور، متفاوت است. چه خوب می‌شد اگر با معرفی این موارد و اعلام به ترکیه، پرونده ثبت این ساز را به صورت مشترک به سازمان جهانی یونسکو می‌بردیم، همانطور که پیش از این به ثبت تار در آذربایجان اعتراض کردیم و توانستیم فرهنگمان را معرفی کنیم. اما این تمام مشکل ما نیست. واکنش‌های هیجانی کار به دست هنر کشورمان داده است. آنقدر مشکلات موسیقی زیاد است که خدا می داند. بخش عمده مشکلات هم به عملکرد و تصمیمات وزارت علوم و وزارت ارشاد اسلامی برمی‌گردد. یک نمونه از مشکلات این است که با مدرک موسیقی کسی را در کشور ما استخدام نمی‌کنند. رشته نوازندگی داریم، چه ساز جهانی، چه ایرانی و چه نظامی و چه آهنگسازی که جزو مصوبات آموزش عالی است اما خود موسیقی در کشور ما شغل حساب نمی‌شود و مدرک کاری نیست. آیا این مهمتر از ثبت جهانی نیست؟ هزاران مشکل دیگر هم داریم.
ترکیه از این مسائل گذر کرده که حالا به دنبال ثبت جهانی رفته. آنها موسیقی را با نگاه معنوی پرورش می‌دهند. پیش از این بخشی‌های شمال خراسان و دو تار خراسانی ثبت جهانی شدند اما وقتی آنها را از رادیو و تلویزیون نشان نمی‌دهند یعنی توجهی هم به آنها نمی‌شود. نخست برای ثبت جهانی دوتار تلاش می‌کنیم و وقتی رای مثبت دادند و جهانی شدیم، جشن می‌گیریم و بعد تصویرش را در تلویزیون ممنوع می‌کنیم و با این کار به تلاش خودمان، منتخب یونسکو و مصوبه جهانی دهن‌کجی می‌کنیم. جهان با تمام علمش قبول کرده که این هنر و ساز ایرانی دارای معنویت است، چون هنر تحت عنوان هنرهای معنوی ثبت می‌شود. بخشی از موسیقی ایران به عنوان اثر معنوی، ثبت جهانی شده و خودمان به آن بی اعتنایی می کنیم. نه بخشی‌های خراسان را از کانال‌های رسمی تلویزیون نشان می‌دهیم، نه روایتگری بخشی و نه سازش را.  حالا فرض کنیم که اعتراض کردیم و پرونده‌ای مشترک تشکیل دادیم و تنبور هم به نام ما ثبت جهانی شد، چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا می شود در تلویزیون نشانش داد؟ اصلا هنرجویی مدرک تنبور نوازی بگیرد، کجا می تواند استخدام شود؟ ما مدام اعتراض می‌کنیم و به جای اینکه دست به کار شویم ومشکل را حل کنیم، به فعالیت‌ کشورهای دیگر واکنش نشان می‌دهیم اما این راه نجات موسیقی‌مان نیست.