بارِ خاطرِ ورزش

این روزها و در میانه مشكلات اقتصادی و سیاسی، چند خبر ورزشی نیز مورد توجه افكار عمومی قرار گرفت. چندی پیش یك قهرمان جودو و سپس یك قهرمان تكواندو تغییر تابعیت دادند. اخیرا نیز یك استاد بزرگ شطرنج درخواست شركت در مسابقات بین‌المللی این رشته را بدون انتساب به تابعیت ایران داده است و فدراسیون شطرنج ایران هم اعلام كرده احتمالا فدراسیون جهانی شطرنج با آن موافقت می‌كند. دو مورد دیگر هم بازتاب زیاد داشت؛ یكی درباره سرمربی تیم‌ملی فوتبال بود كه مشكلات آن با فدراسیون فوتبال در نهایت به شكست ایران در برابر عراق منجر شد و شانس صعود تیم ایران را به جام‌جهانی كم كرد. همچنین سرمربی تیم فوتبال استقلال نیز با یك مشكل دیگر مواجه شد و ایران را ترك كرد و این تیم و طرفدارانش را دچار دردسر جدی کرد. پیشتر نیز برای حضور بانوان در ورزشگاه‌ها با یك چالش مهم مواجه شدیم و در آخر نیز با خودكشی یك دخترجوان مسأله ابعاد بزرگ‌تری پیدا كرد. این یك طرف ماجرا.
 طرف دیگر این ماجرا علاقه روزافزون مردم و جوانان به مسأله ورزش است. همچنین خوشحالی از موفقیت‌های ورزشی ایرانیان چه در ورزش‌های جمعی مثل والیبال و فوتبال و چه در ورزش‌های انفرادی كه رشد چشمگیری داشته است و از همه مهم‌تر اینكه نفس‌کشیدن رسانه رسمی بیش از هرچیز به واسطه تعداد زیاد بینندگان طرفدار ورزش آن است و به‌طور مشخص شبكه سه نیز تا حدی به علت همین ویژگی است كه بیشترین مخاطب و بیننده را نسبت به سایر شبكه‌ها دارد. به‌علاوه تجلیلی كه از مدال‌آوران و قهرمانان ورزشی ایران می‌شود، به‌طور قطع نسبت به گذشته بسیار زیادتر شده است.
با این ملاحظه پرسش این است كه چرا قهرمانان ورزشی ایران یا قراردادهای ورزشی ایران دچار چنین چالش‌هایی می‌شوند كه اثرات منفی بر امید اجتماعی به‌ویژه نزد جوانان دارد؟ چرا باید در داخل كشور هر روز بیش ازپیش بر كوه تقاضاهای ورزشی افزود و عطش موفقیت را بیشتر كرد، ولی در عمل هر روز با یك ناكامی اداری و سیاستی در ورزشی مواجه می‌شویم. موارد ذكرشده موجب عصبانیت مردم می‌شود؟ كافی است به نحوه برخورد طرفداران تیم استقلال با مدیریت این باشگاه و اعتراض هواداران آن توجه كنیم.
این وضعیت محصول تناقضات گسترده در سیاست‌های ورزش كشور است. جامعه‌ای كه خواهان رقابت‌های ورزشی در سطح بین‌المللی است تا با كسب موفقیت به مردم خود روحیه دهد و آنان را خوشحال كند، نمی‌تواند الزامات عادی این روابط را نادیده بگیرد. نمونه کوچک آن نپذیرفتن کنوانسیون‌های بین‌المللی مثل پالرمو و FATF و... است. هنگامی كه تیم فوتبال در روزهای فیفا (فیفا دی) نمی‌تواند حتی بازی‌های دوستانه برگزار و خود را آماده مسابقات جدی كند، ورزشكاران نیز روحیه خود را از دست می‌دهند، چه رسد به مردم.
ورزشی كه قرار است با موفقیت در آن، یارِ شاطرِ روحیه مردم باشد و قدری نشاط و شادی و احساس موفقیت را به جامعه تزریق كند، اكنون و با این دوگانگی‌ها و تعارضات در سیاست‌گذاری به‌ویژه در تعامل با نظام جهانی، به بارِ خاطرِ مردم تبدیل شده و موجب تخریب روحی و روانی آنها شده است.