حمایت اصلاح‌طلبان از روحــــانــی خطای فاحش بود

حضور کمرنگ اصلاح‌طلبان در ثبت نام انتخابات مجلس به‌دليل نااميدي از رويکرد نهادهاي نظارتي بود يا نااميدي از تاثيرگذاري بر مناسبات سياسي و اجتماعي کشور؟
دليل اين مساله را بايد در رويکرد مردم و حاکميت جست‌وجو کرد. عدم حضور چهره‌هاي برجسته جريان اصلاحات انعکاس وضعيت کنوني جامعه ايران است. نااميدي مردم که در اعتراضات اخير متبلور شد به بخشي از اصلاح‌طلبان نيز سرايت کرده است. به هر حال نمي‌توان از اعتراضات اخير، خسارت‌هايي که به بار آمد و خون‌هايي که ريخته شد به سادگي راحتي گذشت. اين اتفاقات روي فعالان سياسي جريان اصلاحات تاثير گذاشته و سبب نااميدي بخش‌هايي از جريان اصلاحات شده است. دليل ديگر اين موضوع رويکرد نهادهاي نظارتي در مقابل اصلاح‌طلبان بوده است. در انتخابات اخير اصلاح‌طلبان براي نشان دادن وفاداري خود به قانون اساسي در انتخابات ثبت نام کردند. با اين وجود به‌صورت گسترده و غيرقانوني ردصلاحيت شدند. در نتيجه بخش‌هايي از اين نااميدي از بيرون به جريان اصلاحات تحميل شده است. از قبل از آغاز ثبت نام‌هاي انتخاباتي نيز نشانه‌ها و زمينه‌هايي براي اميدواري اصلاح‌طلبان وجود نداشت. اصلاح‌طلبان مي‌دانستند که امکان حضور چهره‌هاي اصلي و برجسته اصلاح‌طلب در يک انتخابات برابر و عادلانه وجود ندارد.
آيا دعوت بزرگان جريان اصلاحات از چهره‌هاي اين جريان براي ثبت‌نام در انتخابات صحت داشت؟ چرا به‌رغم اين دعوت اصلاح‌طلبان حضور کمرنگي در ثبت نام‌ها داشتند؟
قبل از آغاز ثبت‌نام‌ها ما با رئيس دولت اصلاحات جلسه داشتيم که در اين جلسه ايشان از همه جمعي که در آنجا حضور داشتيم خواستند که در انتخابات ثبت نام کنند. اين وضعيت تنها درباره جمع ما نبود و ايشان در اغلب جلساتي که با فعالان سياسي داشتند از آنها مي‌خواستند در انتخابات ثبت‌نام کنند. آقاي موسس حزب اعتماد ملي هم در پيامي که توسط خانم کروبي در جلسه شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي قرائت شد از اعضاي حزب اعتماد ملي و اصلاح‌طلبان خواستند براي حفظ نهاد انتخابات در انتخابات ثبت نام کنند. به‌نظر مي‌رسد جرياني در کشور وجود دارد که با جمهوريت مخالف است و يکي از آمال‌ها و آرزوهاي آنها اين است که مردم در انتخابات شرکت نکنند. اين جريان معتقد است در حکومت اسلامي انتخابات هيچ‌ معنايي ندارد. از سوي ديگر با تقابل با جريان اصلاحات به‌دنبال کاهش مشارکت مردم در انتخابات هستند تا تفکر خود را حاکم کنند. اين تفکر به‌دنبال منحل کردن احزاب سياسي و مديريت هيأتي کشور هستند.


در جلسه‌اي که با رئيس دولت اصلاحات داشتيد چه موضوعاتي مطرح شد؟
رئيس دولت اصلاحات معتقد بودند نارضايتي‌ها يک شبه به وجود نيامده‌اند و در نتيجه فرايند حاکميت به وجود آمده است. قواي سه گانه و ساير نهادهاي تصميم‌گير همه در اين نارضايتي‌ها نقش دارند. رئيس دولت اصلاحات به اشتباه دولت آقاي روحاني در موضوع افزايش قيمت بنزين صحه گذاشتند و به‌صورت رسمي عنوان کردند که دولت در اين زمينه اشتباه عمل کرده است. ايشان معتقد بودند اگر رهبري از آقاي روحاني در اين ماجرا حمايت نمي‌کردند بايد شاهد اتفاقات ناگوار ديگري بوديم. ايشان تاکيد داشتند در شرايط کنوني اگر مشارکت مردم در انتخابات آينده کاهش پيدا کند که قابل پيش‌بيني نيز خواهد بود جريان تندرو با حداقل آرا در انتخابات پيروز خواهد شد. ارتباط اصلاح‌طلبان با موسس حزب اعتماد ملي اغلب از طريق خانم کروبي و فرزند ايشان صورت گرفته است.
برخي عنوان مي‌کنند يکي از استراتژي‌هاي اصلاح‌طلبان براي بالا بردن هزينه ردصلاحيت‌ها اين بوده که چهره‌هاي شناخته شده در انتخابات ثبت نام کنند. آيا چنين مساله‌اي در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار داشت؟
اين مساله در مجلس ششم مطرح شد و برخي عنوان مي‌کردند براي بالا بردن هزينه ردصلاحيت‌ها همه در انتخابات ثبت نام کنند. با اين وجود اين ديدگاه سال‌هاست که رنگ باخته و مورد توجه جريان اصلاحات قرار نداشته و در شرايط کنوني نيز ندارد. تا آنجا که بنده اطلاع دارم افرادي مانند آقاي شکوري‌راد، اصغرزاده يا جوادي حصار که در گذشته تاييد صلاحيت نشده‌اند اميدوار بودند با رويکرد جديدي از سوي شوراي نگهبان مواجه شوند و فرصت حضور در مجلس را پيدا کنند. دليل اصلي آن نيز شرايط خاص و دشوار کشور است. به همين دليل اين افراد احساس کردند با حضور در انتخابات مي‌توانند در راستاي تحقق مطالبات مردم حرکت کنند. اگر چنين استراتژي در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار داشت بايد چهره‌هاي ديگري نيز در انتخابات ثبت‌نام مي‌کردند که چنين اتفاقي رخ نداد.
چرا هيات‌هاي اجرايي که جزئي از ارکان دولت هستند اصلاح‌طلبان را ردصلاحيت کرده است؟ آيا نهادهاي نظارتي به‌دنبال تقسيم هزينه ردصلاحيت‌ها با دولت هستند و يا اينکه اين ردصلاحيت‌ها براساس تصميم دولت صورت گرفته است؟
پس از ابلاغ قانون بازنشستگي و بازنشسته شدن برخي از استانداران پيش‌بيني مي‌شد که عده‌اي به‌دنبال تصاحب استانداري‌ها و فرمانداري باشند. به همين دليل نيز لايه‌هايي از جريان راست در اين زمينه موفق شدند و در استانداري‌ها نفوذ پيدا کردند. واقعيت اين است که از چنين استانداران و فرمانداراني رويکردي به جز اين نيز نبايد انتظار داشت. با اين وجود مسئوليت اين ردصلاحيت‌ها برعهده رئيس‌جمهور است. به همين دليل شخص آقاي روحاني بايد در مقابل ردصلاحيت‌هاي غيرقانوني هيات‌هاي اجرايي پاسخگو باشد. اغلب افرادي که در هيات‌هاي اجرايي ردصلاحيت شده‌اند از نظراقتصادي و سياسي افراد سالم و معتهدي بودند و تنها به‌دليل انديشه سياسي و مصاحبه‌هايي که انجام مي‌دادند ردصلاحيت شده‌اند. اين يک خطاي آشکار است که به دولت آقاي روحاني باز مي‌گردد. بنده معتقدم اين هم يکي ديگر از خسارت‌هايي بود که دولت بجز خسارت‌هاي ديگر به اصلاح‌طلبان وارد کرد. به همين دليل مي‌توان چنين نتيجه‌گيري کرد که حمايت اصلاح‌طلبان از آقاي روحاني براي اصلاح‌طلبان مفيد نبوده است.
چرا معتقديد حمايت اصلاح‌طلبان از آقاي روحاني خسارت‌بار بوده است؟
هر رئيس‌جمهوري داراي نقاط قوت و ضعف بوده است و اين وضعيت درباره همه روساي جمهور گذشته صدق مي‌کند و قابل قبول است. با اين وجود از برخي اشتباهات فاحش آقاي روحاني در دوران رياست جمهوري نمي‌توان به راحتي گذشت. اشتباه نخست پس از انتخابات رياست جمهوري سال96 اين بود که آقاي روحاني به جاي اينکه ليست وزرا را با مشورت حاميان انتخاباتي خود يعني اصلاح‌طلبان ببندد با جاي ديگري بست و از اصلاح‌طلبان مشورت نگرفت. به همين دليل آقاي روحاني بايد در پيشگاه تاريخ به اين بي‌توجهي به حاميان انتخاباتي خود پاسخ بدهد. اشتباه مهلک ديگر تصميم درباره افزايش نرخ بنزين بود. اين اتفاق از نظر زماني در زمان اشتباهي رخ داد و پيامدهاي منفي براي دولت و حاميان انتخاباتي‌اش داشت. در ماه‌هاي گذشته مردم کشور به‌دليل تحريم‌هاي بين‌المللي در وضعيت سخت و دشوار معيشتي قرار داشتند و برخي از اقشار جامعه زير فقر مطلق قرار گرفته بودند. در چنين شرايطي کشور در وضعيت انفجار و اعتراض اجتماعي قرار داشت. با اين وجود دولت آقاي روحاني در چنين وضعيتي به‌صورت دفعي و شوک‌آور تصميم مي‌گيرد که قيمت بنزين بايد افزايش پيدا کند. اين در حالي است که اين اتفاق بايد به مرور زمان و در فرصت مناسب انجام مي‌شد تا فشار اقتصادي به مردم بيشتر نشود. در اين وضعيت دو جريان يعني يکي در خارج از کشور و جرياني در داخل کشور جريان اصلاحات را مورد هجمه قرار دادند و همه مشکلات کشور را گردن اصلاح‌طلبان انداختند. هر دو اين جريان‌ها به مثابه دو لبه قيچي براي بريدن جريان اصلاحات عمل کردند. بدون شک اعتراضات اخير که با کشته شدن برخي از هموطنانمان نيز همراه بود هم براي کشور و هم براي جريان اصلاحات خسارت‌بار بوده است. اشتباه بزرگ‌تر آقاي روحاني زماني رخ داد که ايشان با استفاده از صداوسيما در پيشگاه مردم عنوان کرد از ماجراي افزايش قيمت بنزين اطلاع نداشته و تازه صبح جمعه از اين قضيه مطلع شده است. اين بزرگترين توهين به مردم و حاميان انتخاباتي دولت يعني اصلاح‌طلبان بود. البته اين انتقاد را به همه نهادهاي تصميم‌گير وارد مي‌دانم. اين در حالي است که هيچ‌کدام از قوا مسئوليت افزايش قيمت بنزين را به‌طور شفاف و صريح اعلام نکردند.
در جريان اصلاحات سه لايه وجود دارد که هر کدام استراتژي خاص خود را براي انتخابات آينده تجويز مي‌کنند. طيف راديکال جريان اصلاحات معتقد به عدم حضور در انتخابات است. برخي تئوريسين‌هاي اصلاحات از عبور از قدرت و حضور مشروط سخن مي‌گويند و برخي فعالان سياسي حضور در انتخابات را لازم مي دانند اما معتقد هستند ديگر ائتلافي صورت نخواهد گرفت. تحليل شما از عدم اجماع اصلاح‌طلبان روي يک استراتژي واحد چيست؟
اين ديدگاه که شما مطرح کرديد داراي پشتوانه فکري و نظري است. گروه نخست که به عدم شرکت در انتخابات فکر مي‌کنند چنين استدلال مي‌کنند که اگر به قدرت برسند چه کاري مي‌توانند انجام بدهند؟ اين عده معتقدند با قانون موجود و موانعي که بر سر راه مجلس وجود دارد کاري نمي‌توان براي اصلاح امور انجام داد. تجربه مجلس ششم نيز وجود دارد که رئيس دولت اصلاحات لوايح دوگانه را به مجلس فرستاد اما موفق نشد به نتيجه لازم دست پيدا کند. به همين دليل اين گروه براين باورند که اصلاح‌پذير نيست و به‌دليل نااميدي مردم بهتر است در انتخابات حضور پيدا نکنيم. گروه دوم که به حضور مشروط در انتخابات باور دارند يک درجه از گروه نخست پايين‌تر هستند و معتقدند براي حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات بايد فضاي رقابت عادلانه وجود داشته باشد و اگر اين فضا فراهم نشود بهتر است اصلاح‌طلبان در انتخابات حضور نداشته باشند. اين گروه داراي کانديداي مشخص هستند و اگر اين کانديداها به هر دليلي تاييد صلاحيت نشوند عملا بهانه‌اي براي حضور در انتخابات نخواهند داشت. لايه فکري ديگري که در جريان اصلاحات وجود دارد معتقد است اصلاح‌طلبان بايد در انتخابات شرکت کنند. با اين وجود اين مشارکت تنها با ليست صددرصد اصلاح‌طلب صورت خواهد گرفت. اين ايده از مجلس پنجم وام گرفته شده که پس از اينکه اصلاح‌طلبان به‌صورت گسترده ردصلاحيت شدند تصميم گرفته شد تنها با افراد تاييد صلاحيت شده در مجلس حضور داشته باشند. اين اتفاق نيز رخ داد و ما در مجلس پنجم با يک اقليت اصلاح‌طلب مواجه بوديم که اتفاقا عملکرد قابل قبولي هم از خود ارائه کرد.
آيا در شرايط کنوني اين استراتژي به نتيجه مطلوب خواهد رسيد؟
در چنين شرايطي اصلاح‌طلبان مي‌توانند نسبت به عملکرد واقعي خود پاسخگو باشند. اين در حالي است که امروز اصلاح‌طلبان بايد پاسخگوي عملکرد کساني باشند که در انتخابات در ليست اصلاح‌طلبان حضور داشتند اما پس از حضور در مجلس مسير ديگري را انتخاب کردند. از سوي ديگر از بين اعضاي فراکسيون اميد نيز تنها افراد محدودي وجود داشتند که به‌صورت واقعي مطالبات مردم را پيگيري مي‌کردند. در نتيجه چه لزومي دارد که تعداد اصلاح‌طلبان از نظر کمي در مجلس زياد باشد اما از کيفيت لازم برخوردار نباشند. بنابراين بهتر است اصلاح‌طلباني در مجلس حضور داشته باشند که بتوانند مطالبات مردم را به‌صورت واقعي نمايندگي کنند و در مقابل جريان اصلاحات بتواند در پيشگاه مردم از عملکرد آنها دفاع کند. در شرايط کنوني جريان اصلاحات لزومي به حمايت‌هاي پرهزينه نمي‌بيند. به همين دليل اصلاح‌طلبان به‌دنبال اين هستند که با يک ليست صددرصد اصلاح‌طلب در انتخابات آينده حضور داشته باشند. اگر اصلاح‌طلبان در سال92، 94 و96 ائتلاف نمي‌کردند شرايط سياسي کشور به شکل ديگري رقم مي‌خورد و امروز واقعيت‌هاي سياسي ديگري در جامعه وجود داشت که ممکن بود برخلاف منافع ملي باشد. اجماع اصلاح‌طلبان حتما کار دشواري است. با اين وجود در مقاطعي که اين اجماع صورت گرفته پيروزي‌هاي نسبي براي جريان اصلاحات به همراه داشته است. اين پيروزي‌ها نيز در نهايت سبب تحقق برخي مطالبات مردم شده است.اگر اين اتفاق رخ نمي‌داد کساني وارد مجلس مي‌شدند که از اساس اعتقادي به مطالبات مردم نداشتند و منافع گروهي و فردي خود را بر منافع ملي مقدم مي‌داشتند. اين در حالي است که در شرايط کنوني اين ضرورت وجود ندارد و به همين دليل اصلاح‌طلبان بايد با يک ليست صددرصد اصلاح‌طلب در انتخابات آينده حضور داشته باشند.