لزوم تعادل بین سواد‌مجازی و سواداجتماعی

کرونا يک بهانه بود تا بعضي از موضوعات نه‌فقط در جامعه ما که در ساير جوامع خودش را نشان دهد و اتفاقا آن اهميت سبک زندگي و اهميت توجه به‌کارکردهاي اجتماعي خانواده و اهميت مهارت‌هاي اجتماعي و ارتباطي است. آنچه بعد از مديريت اوليه بهداشتي در کرونا بيماري که در آن واقع شديم و حتي بعد از آن يک دليل موجه براي سرمايه‌گذاري به‌منظور بالابردن سواد همه جانبه مردم در حوزه سلامت جسمي، سواد سلامت روان و سواد سلامت اجتماعي يا سواد‌اجتماعي است. چراکه دغدغه‌هاي اين روزها بيشتر خودش را نشان داده و انتظاري که از خانواده‌ها مي‌رفت، نتوانست برآورده شود. يکي از کارکردهاي خانواده ايجاد آرامش و نشاط براي همه اعضاي خانواده است. بررسي‌هايي که مرکز افکارسنجي دانشجويان براي شهرداري تهران انجام داد، دقيقا نشان مي‌دهد که تنش پررنگ‌تر از آرامش است. پژوهشي که 16 تا 19 فروردين‌ماه انجام شد و حدود 16 درصد در دوران کرونا خشونت را تجربه کردند. 56 درصد زوجين تنش شديد را گزارش کرده بودند و حدود 50 درصد هم تنش بين والدين و فرزندان را. اما اينها يک نشانه است که ما نتوانستيم روي بالا بردن سواد‌اجتماعي مردم اقدامات موثري را انجام دهيم. نکته ديگر که از ابعاد اجتماعي کرونا مي‌توان اشاره کرد اينکه، الگوهاي تربيتي ما متناسب با نياز امروز نوجوانان و جوانان نيست و کارآمدي لازم را ندارد. همچنين اطلاعاتي که والدين دارند يا اطلاعاتي که در درون خانواده وجود دارد با آنچه بچه‌ها نياز دارند در اين بازه‌زماني دو ماهه کافي نبوده است. مولفه ديگر حوزه کرونا، ايجاد يا طرح اين سوال است که چرا خانواده‌ها به‌رغم اينکه نزديکترين کسان به‌همديگر در درون خانواده هستند، نمي‌توانند در يک مدت طولاني همديگر را تحمل کنند يا چرا آستانه تحملشان کم مي‌شود؟ اينجاست که فکر مي‌کنم يک سوال اساسي ديگر مطرح مي‌شود و آن اينکه سيطره تکنولوژي و فضاي مجازي و شبکه‌هاي اجتماعي چگونه توانسته خانواده‌ها را به‌جايي برساند که کارکردهاي اجتماعي و واقعي خودشان را از دست بدهند يا اين کارکردهاي اجتماعي‌شان کمرنگ‌تر شود و الان اگر دوردور کردن در فضاي مجازي نباشد، تحمل اين شرايط سخت‌تر خواهد شد چون ما برنامه‌هايي براي فعاليت‌هاي گروهي کنار همديگر در درون خانواده نداريم. سبک زندگي فعلي ما نشان داد که در کوچک‌ترين بحران کارآمدي لازم را نداريم، اما در پساکرونا حوزه‌هاي اجتماعي يا سواد‌اجتماعي بيشتر مورد توجه در جامعه جهاني قرار خواهد گرفت. نمي‌دانم چرا به‌اين موضوع خوشبين هستم همانگونه که در حوزه بهداشت فردي هم خوشبين هستم. از آن طرف اتفاق ديگري هم خواهد افتاد و سيطره تکنولوژي و فضاي مجازي در ارائه و دريافت خدمات مختلف و متعدد آموزش و بسياري از خدمات ديگر حتي خدمات پزشکي است که چنانچه سيطره پيدا کند، ارتباطات اجتماعي و انساني ضعيف‌تر مي‌شود و چيزي که مي‌تواند جبران اين بخش را بکند همان سواداجتماعي در کنار سواد فضاي مجازي است که اگر نتوانيم تعادل منطقي بين‌شان ايجاد کنيم، تحليلم اين است که سواد‌اجتماعي، فداي سواد‌مجازي خواهد شد و اين براي ترويج روابط انساني و مهرباني اجتماعي مي‌تواند يک تهديد باشد. چون در فضاي مجازي حتي اگر چهره همديگر را هم ببينيم، احساسي که در روابط اجتماعي‌مان داريم، صورت نخواهد پذيرفت. به‌همين دليل انتظار مي‌رود که بتوانيم تعادلي بين اين بخش ايجاد بکنيم.