روزنامه خراسان
1399/02/18
اسرار جلالی، بدل سرپاس مختاری و فرمول کهنه ماه عسل!
کپیکاری از «ماهعسل» جواب نداد
پربینندهترین ویژهبرنامه لحظات پیش از افطار در تلویزیون تنها 13.8 درصد بیننده داشته است
مائده کاشیان - روز سهشنبه بعد از ظهر، نتیجه نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما در هشت روز اول ماه رمضان اعلام شد و نتیجه خیلی غافلگیرکننده و دور از ذهن نبود. سریال «زیرخاکی» و حضور موفق پژمان جمشیدی در این مجموعه مورد استقبال قرار گرفته و این سریال از لحاظ میزان بیننده به جایگاه اول دست یافت. در میان ویژهبرنامههای افطار هم شبکه یک با برنامه «دعوت» در جایگاه اول قرار گرفته است. چرا ویژهبرنامههای افطار امسال مورد توجه مخاطبان نبودهاند و راز «دعوت» چیست؟
ویژهبرنامهها ناموفق در جذب مخاطب
پس از برنامه «دعوت» که بیشترین میزان بیننده را در مقایسه با دیگر برنامهها دارد، «مثل ماه» با اجرای رسالت بوذری تنها 9 درصد بیننده داشته و پس از آن برنامه «زندگی پس از زندگی» که دیروز در همین صفحه مفصل به موضوع متفاوت آن پرداختیم، با 5 درصد در جایگاه سوم قرار دارد. این عدد و رقمها و میزان بینندگان برنامههای ویژه افطار در شبکههای مختلف، بار دیگر موضوع مهمی را یادآوری میکند: فرمول برنامه «ماه عسل» دیگر جواب نمیدهد و تلویزیون باید برای لحظات پیش از افطار، برنامههای جدیدی با موضوعات و ساختار متفاوت، تولید کند.
خانواده برگ برنده «دعوت»
سال گذشته برنامه «دعوت» با اجرای حجتالاسلام محمد برمایی، به عنوان ویژهبرنامه افطار شبکه یک روی آنتن رفت و امسال هم سری دوم آن ساعتی پیش از افطار پخش میشود. حجتالاسلام برمایی در این برنامه بیشتر به عنوان مجری کارشناس حضور دارد و سوژه اصلی آن خانواده است، بنابراین معمولا سوژههای این برنامه زوجها و خانوادهها هستند. قصه آنها هم داستان خاص و عجیبی نیست. مهمانان «دعوت» گاهی زوجهای جوانی هستند که با وجود مشکلات در شرایط سخت اقتصادی، تشکیل خانواده دادهاند، گاهی هم زوجهای مسنی هستند که تجربههای شنیدنی خودشان را با مخاطبان در میان میگذارند. همین پرداختن به موضوع خانواده، باعث شده این برنامه مورد توجه بیشتر مخاطب قرار بگیرد. هرچند که «دعوت» تنها با عددی نزدیک به 14 درصد در جایگاه اول قرار گرفته، اما به هر حال بیشتر از دیگر برنامهها مخاطب را جذب کرده است.
«هزار داستان» در «مکث»
گذشته از این که اکثر برنامهها ادامه راه «ماه عسل» را رفتهاند، بعضی از آنها نسخهای دیگر از برنامه ای هستند که آن هم ایده جدیدی نداشته است! به عنوان مثال برنامه «مکث» به کارگردانی مریم نوابینژاد، نسخه دیگری از برنامه «هزار داستان» با همان کارگردان و تهیهکننده است، با کمی تغییرات جزئی. در برنامه «مکث»، کرونا موضوع مشترک تقریبا همه مهمانان برنامه است و این بار هم بازیگران میزبان هستند، منتها با این تفاوت که در «هزار داستان» هر قسمت یک چهره برنامه را اجرا میکرد، اما جز پنج شنبهها اجرای «مکث» را در شش روز هفته، شش چهره ثابت برعهده دارند.
«خرمشهر»، «اختیاریه»ای دیگر
یکی دیگر از برنامههایی که نمونهاش را قبلا در تلویزیون دیدهایم، «خرمشهر» در شبکه سلامت است. در این برنامه علاوه بر مهمان اصلی برنامه که اکثرا چهرههای مردمی هستند، یک هنرمند و چهره شناختهشده هم حضور دارد که شاهد گفتوگوست و گاهی هم از مهمان سوال میپرسد که این مدل بیشباهت به برنامه «اختیاریه» که سال گذشته از شبکه پنج روی آنتن رفت، نیست. در آن برنامه هم هر قسمت یک هنرمند به عنوان شاهد در برنامه حضور داشت، منتها با این تفاوت که ابتدا در استودیوی دیگری گفتوگو را فقط میشنید و تصور خودش را از آن چه میشنید نقاشی میکرد. او طبق خواسته خودش از یک جایی به بعد وارد استودیوی اصلی میشد و از نزدیک شاهد گفتوگو بود.
8 ویژهبرنامه در 8 شبکه
شبکه تخصصی سلامت امسال با تدارک برنامه «خرمشهر»، برای اولین بار برنامهای را ویژه لحظات قبل از افطار روی آنتن میبرد. در شرایطی که ویژهبرنامههای شبکههای مختلف روی دور تکرار هستند و ایده جدید و جذابی در کار نیست، چه لزومی دارد که همه شبکهها ویژهبرنامه داشته باشند؟ در وضعیتی که حتی ویژهبرنامههای شبکههای سراسری یک، دو و سه، تعداد قابل توجهی بیننده ندارند، چه لزومی دارد شبکهای مانند سلامت که محتوای آن مسائل پزشکی است، برنامهای ویژه لحظات قبل از افطار تولید کند؟ برنامه «خرمشهر» تنها با یک درصد بیننده، در پایینترین رتبه جدول قرار گرفته است.
ویژهبرنامههای افطار زیر سایه کرونا
امسال مسئله شیوع ویروس کرونا هم به این تکرار و یکنواختی که در برنامههای مختلف دیده میشود، دامن زده است و تقریبا همه ویژه برنامهها به شدت تحت تاثیر ویروس کرونا هستند. در طول تقریبا دو هفتهای که از ماه رمضان میگذرد، تعداد زیادی از مهمانان ویژهبرنامههای امسال تلویزیون، افرادی مانند اعضای کادر درمان، بهبودیافتهها و داوطلبان کمک به بیماران مبتلا به کووید-19، بودهاند که پیش از این به عنوان مهمان در برنامههای مختلف تلویزیون حضور پیدا کرده بودند. البته که برنامههای تلویزیونی نمیتوانند بیتفاوت به جریان روز باشند، اما اگر پرداختن به این موضوع از حد بگذرد، نتیجه، چیزی جز همپوشانی سوژهها و تکرار نخواهد بود.
بدل «سرپاس مختاری» ؛ معاون استالین!
«بریا لاورنتی»، مسئول تصفیه خونین مخالفان در شوروی و عامل اعدام میلیونها انسان در اروپا، چه فرجامی پیدا کرد؟
جواد نوائیان رودسری – نه فقط برای مردم شوروی، بلکه برای اعضای حزب کمونیست هم، «لاورنتی بریا» یک هیولای وحشتناک بود؛ اهریمنی که فقط ظاهری انسانی داشت. ترکیب او و استالین، معجون عجیب و ترسناکی شدهبود. برای هیچکس، در هیچ پست و مقامی، حاشیه امنیت وجود نداشت؛ اشاره ابروی دیکتاتور کافی بود تا موتور آدمکشی لاورنتی را به کار بیندازد؛ آن وقت دیگر اثری از آثار مظنونین باقی نمیماند! در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی، نمیتوان جنایتکاری را با ابعاد جنایت «لاورنتی» پیدا کرد. او دوست و همولایتی ژوزف استالین بود؛ یکی از اهالی بندر سوخومی در گرجستان که در سال 1917 به بلشویکها پیوست؛ دیکتاتور شوروی هم، اصلیتی گرجستانی داشت. کشتار مشهور «کاتین» که پیش از جنگ شوروی و آلمان نازی، در لهستان اتفاق افتاد و 10 هزار افسر این کشور را در یک روز، به کام مرگ فرستاد، یکی از اقدامات لاورنتی است؛ به لحاظ تاریخی، او شباهت فراوانی به سرپاس رکنالدین مختاری، رئیس شهربانی دوره رضاشاه دارد؛ لاورنتی هم مانند مختاری، یدطولایی در پروندهسازی و سر به نیست کردن مخالفان دیکتاتور داشت.
فاز اول: وحشیگری از 18 سالگی!
لاورنتی پائولوویچ بریا، در سال 1899(1278 هـ.ش) به دنیا آمد. 18 سال داشت که در جریان انقلاب اکتبر روسیه، به بلشویکها پیوست و فقط چهار سال بعد، در 1921(1300 هـ.ش)، به «چکا» (پلیس مخفی اتحاد جماهیر شوروی) ملحق و بلافاصله رئیس این بخش در گرجستان شد. همولایتیهای او در این سالها، شاهد وحشیگریهای عجیب و غریب چکا، زیر نظر لاورنتی بودند؛ 25 هزار نفر طی یک سال، با دستور وی و بدون محاکمه اعدام شدند. رعب و وحشتی که لاورنتی بر گرجستان حاکم کرد، باعث شد که توسط بلشویکها به مسکو فراخوانده شود. او 24 سال داشت که فرماندهی جوخههای چکا را برعهده گرفت و درست در همین زمان، رابطه صمیمانهای میان او و استالین برقرار شد؛ آن ها فقط همولایتی نبودند؛ اخلاقشان هم یکی بود! در واقع استالین قُل دیگرش را پیدا کرده بود. آن ها پس از مرگ لنین در 21 ژانویه 1924(30 دی 1302)، برنامهای مدون برای تسلط قاطع بر حزب کمونیست شوروی داشتند. تا سال 1932(1311 هـ.ش) که پایههای قدرت استالین مستحکم شد، لاورنتی هم در ساختار حزبی و حاکمیتی رشد کرد. استالین در بیشتر مواقع مسئولیت حذف کردن افراد مد نظرش را به او میسپرد. تروتسکی، دوست قدیمی آن ها که پس از مرگ لنین به مکزیک گریخت، یکی از این افراد بود که مأموران لاورنتی به خوبی از پس مأموریت ترور وی برآمدند.
تصفیه خونین حزب کمونیست شوروی که دیکتاتوری استالین را وارد مرحله جدیدی میکرد، با مدیریت لاورنتی انجام شد. او به ریاست کمیساریای خلق برای امور داخلی(انکاوهده) رسید؛ جایگاهی که به نظر استالین فقط برازنده لاورنتی بود؛ مرکزی برای سرکوب و کشتار گسترده مخالفان و برافراشتن بیرق اختناق. به ابتکار او اردوگاههای کار اجباری رونق گرفت؛ صدها هزار نفر به سیبری فرستاده شدند؛ وی حتی به رئیس قبلی خودش، «نیکولای یژوف» هم رحم نکرد و او نیز گرفتار تصفیه خونین لاورنتی شد. لاورنتی جای تمام افراد حذف شده را با نیروهای وفادار و گرجیتبار خود پُر میکرد؛ آیا این یک دیکتاتوری گرجی در روسیه بود؟ دقیقاً نمیدانیم.
فاز دوم: سلاخیهای سالهای جنگ
با آغاز جنگ جهانی دوم، مسئولیتهای لاورنتی هم وارد مرحله جدید شد. استالین در ابتدا متحد هیتلر بود و جنایتهای آلمان نازی در شرق اروپا برای دیکتاتور شوروی یک فرصت طلایی به حساب میآمد تا سرزمینهایی که در زمان لنین و به دلیل فشار ناشی از جنگ جهانی اول مستقل شده بودند، دوباره زیر سیطره شوروی قرار بگیرند. حمله همزمان آلمان و شوروی به لهستان، مصیبتی برای مردم این کشور بود؛ میگویند استالین ترجیح میداد افسران اسیر شده لهستانی را به سیبری منتقل کنند، اما لاورنتی او را قانع کرد که با قتل عام آن ها، کمر ارتش لهستان میشکند و دیگر علیه شوروی اقدامی انجام نمیدهند؛ 10 هزار نفر در یک روز سلاخی شدند! اما وقتی ورق برگشت و هیتلر فرمان حمله به شوروی را صادر کرد، لاورنتی به کمیته مرکزی جنگ پیوست و مسئولیت تأمین تدارکات را با شیوه خودش، برعهده گرفت. در سال 1944، او طرحی برای سرکوب قاطع نیروهای استقلالطلب در کشورهای حاشیه غربی شوروی ارائه کرد؛ صدها هزار نفر در لیتوانی، لتونی، اوکراین، استونی و بلاروس، با برنامه وی اسیر ، تبعید و کشته شدند.
فاز سوم: بمب اتمی بدشگون!
با پایان یافتن جنگ، استالین لاورنتی را به عنوان مسئول هدایت پروژه تولید سلاحهای هستهای منصوب کرد. او با روش خودش و وادار کردن دانشمندان روس به فعالیت، توانست در سال 1949، اولین بمب اتمی شوروی را منفجر کند و گامهای مؤثری برای تولید بمب هیدروژنی بردارد؛ اما با مرگ استالین در پنجم مارس 1953(14 اسفند 1331)، دنیا روی سر لاورنتی خراب شد. او در میان اطرافیان استالین، دشمنان زیادی داشت که به اجبار در دوران اقتدار وی، به لاورنتی لبخند میزدند؛ حالا موقع تسویه حساب بود. خروشچف، رهبر جدید شوروی، بلافاصله لاورنتی را از مسئولیتهایش برکنار کرد؛ چهار ماه بعد، در ژوئیه 1953، «بریا لاورنتی» به جرم جاسوسی برای انگلیس، بازداشت شد؛ وصلهای که اصلاً به او نمیچسبید! با دستور خروشچف، او را به مکان محرمانهای منتقل کردند و با روش خودش، یعنی بدون انجام محاکمه، به جوخه اعدام سپردند؛ لاورنتی در هشتم دسامبر سال 1953(17 آذر 1332) در حالی که 54 سال داشت، به قتل رسید.
بازگشایی پرونده بازی جنجالی فولاد-ذوبآهن و قهرمانی استقلال در لیگ هشتم
جلالی: من صبح بازی اخراج شدم اما نگذاشتم فولاد ببازد
2 شب پیش مجید جلالی، سرمربی گلگهر در لایو اینستاگرامش در خصوص اتفاقات عجیب سال ۸۸ و قهرمانی استقلال تهران در لیگ هشتم در مشهد صحبتهای مهمی مطرح کرد. به گزارش خبرآنلاین، جلالی در لایو اینستاگرامی با مدیررسانهای سابق خودش در باشگاه پیکان بهنام مددی ارتباط گرفت و صحبتهای جالبی مطرح کرد. جلالی در بخشی از صحبتهای خودش که مورد توجه خیلیها قرار گرفت و برای اهالی فوتبال کمی عجیب بود از پیام نیازمند، دروازهبان فعلی سپاهان و شاگرد سابق او در پیکان به عنوان کاملترین فوتبالیستی نام برد که در ۴۰ سال گذشته با او کار کرده. بخش دیگری از صحبتهای جلالی که به شدت مورد توجه قرار گرفت صحبت درباره قهرمانی سال ۸۸ استقلال بود. سال ۸۸ و در جریان لیگ هشتم تکلیف قهرمانی به هفته آخر رسیده بود و استقلال در مشهد علاوه بر اینکه به پیروزی نیاز داشت چشم به شکست ذوبآهن منصور ابراهیمزاده در اهواز دوخته بود. اما طی سالهای اخیر در خصوص این بازی شایعات زیادی شنیده میشد. بهنام مددی از جلالی سوال کرد که همیشه این شایعه وجود داشته که مدیران 2 کارخانه فولاد و ذوبآهن برای شکست فولاد در بازی هفته آخر و قهرمانی ذوبآهن به توافق رسیده بودند. همچنین شنیده میشد این توافق در شرایطی صورت گرفته بود که میگفتند ذوبآهن نیز قرار است نیمهنهایی جامحذفی را به فولاد واگذار کند تا درنهایت هر 2 تیم آسیایی شوند؛ شایعاتی که جلالی دربارهاش صحبت کرد. او در این خصوص گفت: «اتفاقات مربوط به آن بازی یکی از اسراری است که در دلم مانده و نمیتوانم مطرح کنم. من صبح بازی از سوی مدیران فولاد اخراج شدم اما برای بازی آخر همچنان روی نیمکت تیم بودم. به همین دلیل به بازیکنان گفتم این میتواند طلاییترین فرصت فوتبال شما باشد چراکه خیلیها شاید چشمانتظار باخت شما باشند.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
تست کرونا به شرط ابتلا!
درد دل های قهرمان
آموزش BMW به مسئولان ایرانی!
عمارت مرموزی که با راهنمایی ارواح ساخته شد
اعلام آمادگی سایپا برای تولید مجدد پراید!
بمب های شیمیایی آلمان کیت های کرونای ایران
ذهن ماهواره ساز را به کار گیرید
اسرار جلالی، بدل سرپاس مختاری و فرمول کهنه ماه عسل!
صف 16 هزارنفری بیمه بیکاری استان همچنان بدون بودجه
اولین روز منفی بورس پس از یک ماه
بازرسی های آژانس از ایران رکورد شکست
حقوق بازنشستگان در وقت اضافه مجلس!