روزنامه آفتاب یزد
1399/02/23
کَک قدرت بهجان اصلاحطلبان افتاده
محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه شهید بهشتی و فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با خبرآنلاین، به بررسی وضعیت کنونی اصلاح طلبان می پردازد و راهکارهایی را برای حل مشکلات این جریان پیشنهاد می دهد که درادامه بخش هایی از این گفتگو را می خوانید:lدر فردای پیروزی جریان اصلاحطلبی و تبدیل آن به گفتمان مسلط، اصلاحطلبان چندان به رخداد اصلاحطلبی و نظام آکسیومی آن وفادار نماندند. بیتردید، نفوذ و رخنهی خودآگاه و ناخودآگاه عشق به قدرت در این بیوفایی تاثیری شگرف داشت. در فردای تبدیل پادگفتمان اصلاحطلبی به گفتمان مسلط و مستقر، سوبژکتیویته قدرت و بقا در قدرت جای سوبژکتیویتهی نقد و اصلاح مستمر قدرت را گرفت.
lاصلاحطلبان فراموش کردند که باید آنچه میگویند، بزیند، زیرا زیستنِ اصلاحطلبانه بر بیان و زبانِ اصلاحطلبانه مرجح و مقدم است، زیرا آنچه آنان را در نگاه و احساس و ادراک مردم از سایر کنشگران اجتماعی و سیاسی متفاوت و متمایز میسازد، «اتوس» یا « منش و زیستِ اصلاحطلبانه»ی آنان است نه صرفا
« زبان اصلاحطلبانه».
lچه چیز هویت یک حوزهی گفتمانی مشخص را فارغ از همهی تفاوتهای درونیاش و تغییرهای ممکن در محتوای ایجابیاش و حفظ میکند؟ لاکان بهما پاسخ میدهد: مداخلهی نوعی گرهگاه یا نقطهی آجیدن. نقطهای که تفاوتها و تمایزها (کثرت) را روکش میکند و از سیالیت و سرریزشدنشان جلوگیری میکند و معنای آنان را در ساحت یک نظم نمادین کلی تثبیت میکند.امروز (اصلاحات) آن گرهگاه یا روکش انسجام و هویتبخش، خاصیت ایجاد انتظام در پراکندگی و تبدیل امر کثیر به امر احد را از دست داده است. افزون بر این، این روکش مخملین و ابریشمین اصلاحطلبی چندیست که نخنما و پوسیده شده و شکوه و جذابیت خود را از دست داده است.
lچندیست که گفتمان و نظام اندیشگی اصلاحطلبان سنگواره شده و با پای سنگی و سنگین آن نه بهسوی مردمان راه سفر و نه از دروازهی قدرت امکان گذر. لذا هم آنانی که از اصلاحطلبی آفرینش و بالندگی گفتمانی و اندیشگی و کارکردی مستمر انتظار دارند، پاسخی دریافت میکنند، و نه آنان که در قاب و قالب اصلاحطلبی برج بابلی برای رسیدن به عرش قدرت میدیدند.
- در طول ۳۰ سال گذشته هرگاه مردم از نگاهها و مشی جریان اصولگرایان به تنگ میآمدند طیف اصلاحطلب بهعنوان یا آلترناتیو ظاهر میشد، اما در جریان رفتارها و رویکردهای چند سال اخیر همان مردم نسبت به اصلاحطلبان هم ابراز ناامیدی میکنند تا جایی که حتی شخصیتها و چهرههایی که زمانی قهرمان آنها محسوب میشدند عملا در سیبل انتقادات تند قرار گرفتند. با این اوصاف آیا این احتمال وجود دارد که مردم به دنبال آلترناتیوی برای اصلاحات باشند و این آلترناتیو به کدام سمت و سو ختم خواهد شد؟
- در ساحت فراخ جریان اصلاحطلبی، رقص تفاوتها و تمایزها و تکثرها (بازیهای زبانی و گفتمانی گونهگون) برپاست. چون نیک بنگریم بسیاری از اصلاحطلبان امروز را در «هیچکجا» و «هرکجا»ی نظری و عملی میبینیم. اینان، اصلاحطلبی را دقیقا در همان موضعی تعریف میکنند که قدرت و منفعتشان اقتضا میکند. این عده، برای رسیدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده توی تن و جانشان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است.اینان تابعین قدرتند، لذا هرکجا قدرت هست آنان نیز هستند. به بیان دیگر، این عده در خود و در ساحتِ گفتمانی خود نیز متوقف نیستند و به تعبیر مولانا، سر پنهان هستند اندر صد غلاف. ظاهرشان اصلاحطلب و باطنشان بر خلاف.
lبرخی گونههای پارادوکسیکال اصلاحطلب تلاش دارند از «گفتمان»، یک «ایدئولوژی» - آنهم از نوع ارتدکسی – بسازند و بهنام اصلاحطلبی آیات محکم نازل کنند و نصگون بگویند و بنویسند. اینان تلاش دارند بهدور گفتمان اصلاحطلبی هالهای قدسی بکشند، آن را اخته کنند، و آن را پایانی بدانند بر توالی و تکثر گفتمانها. از نظر این عده، اصلاحطلبی همان است که آنان میگویند یا نمیگویند، میفهمند یا نمیفهمند؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. از اینرو، در قاموس اینان، هر خوانش دیگر و هر تلاش برای نو کردن گفتمان اصلاحطلبی، نوعی ریوزیونیسم (تجدیدنظرطلبی) و بدعت تعریف میشود.
lبعضی از اصلاح طلبان شتابان در مسیر محصور و محدود کردن نظر و عمل اصلاحطلبی به کسب و حفظ ماکروفیزیک قدرت قرار گرفتهاند و حیات و مماتِ هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی اصلاحطلبی را سخت به آموزهی «در قدرت»بودن گره زدهاند و برون از قدرت را مترادف با برون از حیات سیاسی خود فرض کردهاند، لذا برای نیل به قدرت پرهیزی از بهرهبرداری ابزاری از جریان اصلاحطلبی و هزینهکردن تمام هزینهی تاریخی و اجتماعی و نمادین آن ندارند.
lبعضی دیگر از اصلاح طلبان آنانی هستند که به ظاهر واعظ احکام اصلاحطلبی، اما در باطن صفیر و دام آنند. اینان همان اصلاحطلبان اصلاحنشده و دروغینی هستند که به صف اصلاحطلبان درآمدهاند تا با کژنظری و کژعملی خود چشمهای مردمان را بشورند تا صورت و سیرت زیبا و فریبای اصلاحطلبی را باژگونه ببیند. بعضی دیگر، اساسا نمیدانند کجا باید بایستند و چرا باید بایستند.این گروه از اصلاحطلبان تنها نامی را یدک میکشند و از این نام صورتکی ساختهاند برای پنهان داشتن صورت و سیرت نااصلاحطلب خود.
- نمیتوان حکمی کلی نسبت به اصلاحطلبان داشت. افزون بر اینکه، همانگونه که بارها تصریح کردهام، نباید میان اصلاحطلبی بهعنوان یک جریانِ مدنی و اصیل تاریخی با اصلاحطلبان رابطهی اینهمانی برقرار کرد. این خلط، خلط نادرستی است و تبعا ره به تحلیلها و تجویزهای نادرست میبرد.
- بر این باورم که فصل و عصر اصلاحطلبی رسمی و «واقعا موجود» بهسر آمده و از زمان و زمانهی خود عقب مانده است، لکن اصلاحطلبی غیررسمی و غیرحکومتی کماکان از این امکان برخوردار است تا با ارائهی گفتمانی نو و ساختار و کارکردی متفاوت بهعنوان کنشگر موثر جامعهی خود باقی بماند. در غیر اینصورت، آن جریان که در راه است جریانی بس متفاوت از آنچه اصلاحطلبان انتظارش را دارند خواهد بود. این جریان نوعی رادیکالیتهی نوین خواهد بود که هستی و وجودش (یا هویتِ بیهویتش) با ناپیوستگی، تکثر، تفاوت و کنشهای رادیکال گره خورده است.
lاصلاح طلبی در آستانه فروپاشی نیست چون اصلاحطلبی یک نظام و مکتب اندیشگی، یک نظم نمادین و گفتمانی، یک شیوه و روش سیاستورزی و یک طریق و طریقت تغییر اجتماعی است که از یکسو، ریشه در تاریخ و فرهنگ جامعه دارد، و از سوی دیگر، در روز و روزگار ما (دوران پسارادیکالیسم) ممکنترین و موثرترین استراتژی تغییر است. . ضرورت وفادار ماندن به مکتب و مشرب اصلاحطلبی همواره یک ضرورت غیرقابل اجتناب باقی خواهد ماند.
lامروز بسیاری از دقایق گفتمانی اصلاحطلبی از معنای اصیل خود، و از حقیقتشان، تهی شدهاند، منسوخ و سرانجام از کار افتادهاند. این دقایق مفهومی، به گفته آگامبن، امروز واقعیتی را دربرمیگیرند که دیگر هیچ ربطی با آن واقعیتی ندارد که در ابتدا و در اصل این مفاهیم تبیین میکردند. لذا اصلاحطلبان ضرورتا باید دقایق گفتمانی خود را دوباره بازبینی کنند، بازاندیشند و حتی آنها در صورت لزوم کنار گذارند و یا نسخ کنند.
lگفتمان جدید اصلاحطلبی باید مفاهیم خاص خود را باید ابداع کند، امروز، آنگونه که آلَن بَدیو از ما میخواهد – باید جایی در فاصله با کنش و کنشگری و کنشگران جامعهی خود بایستیم و به خلق کنش و کنشگری بپردازیم که « تنها در پی اندیشهکردن به آنچه که هست، وجود دارد و امکانپذیر است نبوده، بلکه در جستوجوی آنیست که نیست، وجود ندارد و ناممکن است». با بیانی آگامبنی، ما نیاز به یک کنش و کنشگری سیاسی شایستهی زمانهی خود داریم. بیتردید، این کنشگر جز از مسیری انحرافی نمیتواند تاریخ اکنون را تقریری متفاوت کند.
lامروز جریان اصلاحطلبی «واقعا موجود» جز رهگذر «انحراف» از مسیر انحرافی که دیریست مست و ناهشیار در آن طی طریق میکند، نمیتواند به مسیر راستین خود برگردد. در این شرایط، تنها یک انحراف است که میتواند به آنان یاری رساند تا پرسشها و پروبلماتیکهایی بنیادین در رابطه با آنچه اکنون بهنام کنش و کنشگری سیاسی تجربه میکنند، مطرح سازند. این «انحراف» دقیقا آن چیزی است که من «استراتژی» مینامم.
lامروز، جریان اصلاحطلبی دوران برزخ یا به گفتهی آگامبن کسوف خود را میگذراند، زیرا که از رویارویی با چالشهای نظری و عملی تاریخ اکنون خود، که مقولهها و مفهومهای مالوف و مرسوم اصلاحطلبی را به تدریج از درون تهی کردهاند، سر باز میزند و به تبع، به لحاظ کنشی نیز دچار نوعی پرتابشدگی از مرحلهی کنش اکنون خود شده است. اما کاملا معتقدم که وجه زمانیِ اصلاحطلبی آینده است، یعنی قرار است همواره در حال آمدن باشد.با این بیان میخواهم با دریدا همصدا شوم و بگویم: اصلاحطلبی مرده است چون «آنچه میمیرد، از قدرتِ خاصی برخوردار میشود»!
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
رویای یک شبه پولدار شدن در روزهای کرونایی
کَک قدرت بهجان اصلاحطلبان افتاده
گزارش آفتاب یزد از دلایل تاخیر طاقت فرسای عدم پرداخت بیمه بیکاری 800 هزار مشمول
ایران تسلیت
وزیر صمت اگرچه خیلی دیر با دستور مستقیم حسن روحانی عزل شد اما آفتاب یزد معتقد است رضا رحمانی از همان ابتدا نباید رای اعتماد میگرفت
مردم را گول نزنید
علایم روانی خطرناک ویروس کرونا!
هر واژه یک گنج است
اختیار محدود نخست وزیر عراق
حداقل به منافع ملی آسیبی وارد نشد