چاره‌کار دوری از عرصه قدرت نیست

 
 
 
 


يک جريان سياسي و اجتماعي هيچگاه نمي‌تواند به حضور در قدرت اهميتي ندهد،‌ به اين علت كه چنين مقوله اي با ماهيت جريان‌هاي‌سياسي تعارض دارد. اصلاح‌‌طلبان نيز از اين مساله مبرا نبوده و در اين برهه زماني بايد پيش از هر چيز به بازسازي و تجديد‌نظر در سطح سازماني، راهبردها و تاکتيک‌ها بپردازند اما اين امر مستلزم دوري از قدرت نيست. اصلاح‌طلبان البته بايد حضور در قدرت و حضور در عرصه اجتماعي را همزمان در دستور کار خود داشته باشند. جريان اصلاحات پشتوانه اجتماعي دارد و اين يکي از دلايلي است که ضرورت حضور اين جناح در عرصه سياست را يادآور مي‌شود. رهبر اصلاحات نيز در اين زمينه همواره با توجه به شخصيت مقبولي که دارد همواره انتقادپذير و پاسخگو بوده است. بنابراين بازسازي يکي از مقوله هايي است که قطعا در دستور کار قرار مي‌گيرد تا اين جريان بتواند با قدرت به فعاليت خود ادامه دهد. تجربه در ايران و جهان ثابت کرده است که هر جريان سياسي در انتخاباتي با شکست مواجه مي‌شود و نتيجه نمي‌گيرد. رهبران آن جريان مسئوليت‌ها را مي‌پذيرند و به بازنگري و بازسازي در ساختار و افراد جريان روي مي آورند و تلاش مي‌کنند تا مردم قانع شوند که پيام آن‌ها را دريافت کرده‌اند و در عمل نيز نشان مي‌دهند که رويکرد خود را تغيير داده و از چهره هاي ناکارآمد نيز فاصله مي‌گيرند. اين مقوله يک نياز است و هيچ خرده‌اي نمي توان به آن گرفت؛ زيرا جريان اصلاحات بايد با مختصات روز کشور منطبق شود و همراه با آنها به سياست ورزي و تصميم‌گيري بپردازد. چنين مقوله‌اي به آن معنا نيست که جريان اصلاحات از انتخابات 1400 کناره گيري کند، چون انجام همزمان اين دو مقوله هيچ تضاد و تداخلي ندارد. مبحث دوري از قدرت يکي از غيرمنطقي‌ترين مباحثي است که در اين روزها توصيه مي‌شود. اصالت هر جريان سياسي در اين امر نهفته شده است که بتواند از طريق رسيدن به قدرت به مردم و کشور خود خدمات دهد و گر‌ه‌اي از مشکلات باز کند و با همفکري و تدبير مسير صحيح را در مقابل قرار دهد. هدف در اصل توسعه، رشد و ارتقاي جايگاه کشور و زندگي مردم است. برخي در اين ميان معتقد هستند که قدرت يک امر مذموم است و آن ريشه در نوع نگاه غلط آنها دارد. قدرت به عنوان ابزاري براي خدمت رساني به مردم اگر تصور شود هيچ زماني مذموم نخواهد بود. بنابراين جريان اصلاحات بايد با نگاه به رسيدن به قدرت و اولويت قرار دادن اين امر همزمان به بازسازي و ترميم خود روي آورد. نخستين ضرورت تحقق چنين مقوله‌اي نيز داشتن برنامه کوتاه مدت و بلند مدت است و اين برنامه نيز با دو ويژگي قابليت اجرايي داشتن و درراستاي توسعه کشور بودن تدوين شود. در اين راستا لازم است دولت‌ها پاسخگو بوده و به مردم گزارش دهند تا مردم آنها را دقيق قضاوت کنند.