موزه شکست عشقی!

ذره‌بین، تبر، دستگاه اسپرسوساز، یک بطری نوشیدنی خالی و ... . این‌ها چیزهایی هستند که در موزه قطع روابط عاطفی در معرض دید عموم قرار گرفته و هر کدام‌شان، داستان یک جدایی را حکایت می‌کنند. نکته جالب این که این موزه پر از اشیای مختلف است. موزه‌ روابط شکست ‌خورده زاگرب، یکی از عجیب‌ترین مجموعه‌های جهان را در خود جای‌ داده است. این موزه‌ در پایتخت کرواسی واقع‌ شده و همان‌طور که از نامش پیداست به روابطی می‌پردازد که از طریق جدایی، مرگ یا شرایط دیگر پایان یافته ‌است. مردم از سراسر جهان اشیایی را که از ارزش عاطفی برخوردارند و با گذشته آن‌ها پیوند خورده است، به همراه شرحی از داستان آن شیء، به این موزه اهدا می‌کنند. این اشیا داستان‌های عاشقانه و روابط پایان یافته‌ای را روایت می‌کنند که بعضی سرگرم‌کننده و محبت‌آمیز اما بیشتر ناراحت‌کننده هستند. در پرونده امروز زندگی سلام، چند نمونه از جالب‌ترین داستان‌های موجود در این موزه را خواهید خواند که توسط همان فردی نوشته شده که شیء را به این موزه اهدا کرده است. 
 
سقوط در پرتگاه  بعد از شنیدن جواب منفی چی؟          کارت پستال از کجا؟           ایروان، ارمنستان من یک زن 70 ساله اهل ایروان، پایتخت ارمنستان هستم. در سال 1967 به زاگرب سفر کردم. این شهر برای من بسیار اهمیت دارد. وقتی از یک روزنامه محلی فهمیدم که چنین موزه‌ای وجود دارد هم غمگین و هم خوشحال شدم. مدت‌ها پیش پسر همسایه این کارت پستال را از داخل شکاف در خانه برایم انداخت. او سه سال عاشق من بود. طبق رسم و رسوم ارمنی‌ها، والدینش به خانه ما آمدند تا از من خواستگاری کنند. والدینم نپذیرفتند و گفتند پسر آن‌ها شایسته ازدواج با من نیست. آن‌ها انتظار چنین جوابی را نداشتند و با عصبانیت خانه ما را ترک کردند. همان شب پسرشان با خودرویش در پرتگاهی سقوط کرده‌ بود.       ایده اولیه این موزه  از کجا آمده؟ ایده این موزه به ‌دست زوجی اهل کرواسی، «اولینکا ویشتیسا» فیلم‌ساز و «دراژن گروبیشیچ» مجسمه‌ساز، اندکی پس از طلاق از یکدیگر شکل گرفته است. مطابق  رسم همیشگی، این زوج نیز وقتی زندگی مشترک شان به پایان رسید، مجبور شدند وسایل مشترکی که در طول رابطه عاشقانه چهار ساله خود جمع کرده بودند، بین یکدیگر تقسیم کنند.  این مجموعه در سال 2010 در خانه ویشتیسا به نمایش گذاشته و به اولین موزه خصوصی زاگرب تبدیل شد. سپس با استقبال مردم حتی از کشورهای دیگر، این موزه توسعه داده شده و امروز تعداد زیادی شیء و داستان آن‌ها در این موزه به نمایش گذاشته شده است. سهم بنیان‌گذاران این موزه از غم و اندوهی که از روابط عاشقانه‌ جهانی به‌ نمایش گذاشته‌اند، یک عروسک خرگوش کهنه است که در مقابل عکس سفرشان به ایران در یکی از کویرهای نزدیک تهران گرفته شده است. در توضیحات مربوط به خرگوش عروسکی این‌طور نوشته شده است: «این خرگوش قرار بود به دور دنیا سفر کند اما هیچ‌وقت دورتر از ایران نرفت».  
تکه‌تکه کردن مبل برای مدیریت خشم چی؟           تبر از کجا؟           برلین، آلمان او اولین زنی بود که عاشقش شدم. چند ماهی از آشنایی‌مان  می‌گذشت که به من پیشنهاد شد به آمریکا سفر کنم. او نمی‌توانست مرا همراهی‌کند. در فرودگاه هنگام خداحافظی اشک در چشمان‌مان حلقه زده‌ بود. او با اطمینان به من گفت که بدون من نمی‌تواند بیشتر از سه هفته زنده‌ بماند. بعد از سه هفته که برگشتم به من گفت که عاشق کس دیگری شده‌ام و فقط 4 روز است که فرد جدید را می‌شناسم اما می‌دانم که او می‌تواند هرکاری را که تو نتوانستی، برایم انجام ‌دهد. من عادی برخورد کردم و از برنامه‌هایش درباره زندگی با او صحبت کردم.  او ترکم کرد در حالی که مبلی که با هم خریدیم   در کنار من باقی‌ ماند. نمی‌دانستم با خشمم چه کنم. سرانجام این تبر را خریدم تا عصبانیتم را خالی کنم و حداقل کمی احساس از دست دادن را به او منتقل کنم که مسلماً او بعد از جدایی ما این احساس را نداشت. در 14 روزی که او در تعطیلات بود، هر روز یک تکه از مبلمان  را با تبر خرد می‌کردم. بقایای مبلمان را که بیان وضعیت درونی من بود، همان‌جا نگه می‌داشتم. هرچه اتاق او از مبلمان خرد شده‌ای که حاصل حالت روحی من بود، بیشتر پر می‌شد، احساس بهتری می‌کردم. اکنون این تبر به یک ابزار درمانی ارتقا یافته است.     قهوه‌ای که شوهرم  دیگر دوستش نداشت چی؟           دستگاه اسپرسوساز از کجا؟           پاریس، فرانسه او یک دستگاه اسپرسوساز به من هدیه داد و من مدت‌ها با آن برایش قهوه‌ای درست می‌کردم که بسیار دوست داشت. او سال‌ها در کنار من زندگی کرد. سپس روزی رسید که او دیگر قهوه ای را که با همان اسپرسوساز برایش  درست می‌کردم، دوست نداشت. و بعد یک روز، او دیگر دلباخته من نبود و مرا ترک کرد. برای همین دستگاه اسپرسوسازی را که به من داده‌ بود و با آن  قهوه‌ای را که دوست داشت برایش درست می‌کردم، در زیرزمین گذاشتم تا دیگر مجبور نباشم به آن نگاه کنم... اما هر بار که به زیرزمین می‌روم، اسپرسوساز آن‌جاست و طلاقم یادم می آید.  


مبهم‌ترین هدیه دنیا چی؟            ذره‌بین از کجا؟           مانیل ، فیلیپین آن دختر قبل از این‌که مرا ترک‌کند این ذره‌‌بین را یادگاری به من‌ داد. هرگز نفهمیدم که چرا او یک ذره‌بین به من داده ‌است و هرگز توضیح نداد که منظور از آن چیست اما او همیشه به من می‌گفت که هر وقت پیش من است، احساس حقارت می‌کند.   کاش بین خطوط حرکت می‌کردی! چی؟           بسته خالی فال شیرینی چینی از کجا؟           ویچنزا، ایتالیا تو اولین عشقم بودی و آرزو می‌کردم که آخرین عشقم نیز باشی. وقتی آن شیرینی‌های شانسی را گرفتیم و من فال کاغذی خودم را بیرون آوردم، روی آن نوشته شده بود: «شما باید یاد بگیرید که بین خطوط را بخوانید». من باید به این توصیه عمل می‌کردم زیرا بین آن خطوط شما بارها به من خیانت کردید. عجیب نیست؟  
نامه‌ای در حال انقراض! چی؟            نامه‌ای عاشقانه چسبیده به آینه خرد شده از کجا؟           سان فرانسیسکو، آمریکا این یک نامه عاشقانه است که 10سال پیش برای عشق زندگی‌ام(که اکنون نیز عاشقش هستم) در اواخر روابط‌‌مان نوشتم. ما هر کدام در کشوری متفاوت زندگی می‌کردیم و من در نامه نوشتن بهتر بودم تا مکالمه تلفنی. من یک ایمیل برای او ارسال کردم که در آن زمان یک روش ارتباطی نسبتاً جدید بود و از او پرسیدم که نامه را به چه نشانی ارسال کنم؟ او در پاسخ ایمیل به جای فرستادن نشانی، رابطه‌اش را با من به هم زد. رابطه‌ای که شاید فقط در ذهن من شکل گرفته بود و برای او مهم نبود. سرانجام ایمیل او را حذف کردم اما نامه‌ای را که نوشته بودم نگه داشتم. از آن جا که این نامه‌ واقعی(دست‌نوشته) نوعی یادگاری بود، آن را به یک آینه قدیمی چسباندم و آن را خرد کردم. سپس با کمک یک چاقو، لبه‌‌های ناصاف را مرتب کردم و اکنون این نامه به عنوان یک نمونه‌ در حال انقراض، محفوظ است و شما مشغول تماشایش هستید!   سربازی که برنگشت چی؟            کلاه ملوانی از کجا؟           برهول، آلمان 46 سال است که خاطره همراه اسپانیایی خود را در دلم نگه داشته‌ام. او دانشجوی مهندسی کشتی سازی بود و خدمت سربازی‌اش را به عنوان ملوان می‌گذراند. بعد از این‌که اسپانیا را ترک کردم، عشق ما یک سال دیگر ادامه یافت. با این‌که فاصله بین فرانکفورت و مادرید خیلی زیاد بود اما خاطرات شگفت انگیزی از ما باقی ‌مانده ‌است. حالا این کلاه ممکن است جایی را برای خودش پیدا کند. تا الان نمی‌دانستم چگونه با تمام احترام از آن دل بکنم.  
 
لباس عروسی در شیشه مربا چی؟            لباس عروس از کجا؟           سان فرانسیسکو، آمریکا تنها 7 ماه از شروع زندگی مشترک‌مان گذشته بود که آن روز تلخ فرارسید. نمی‌دانم چه شد اما نتیجه‌اش آن تصادف لعنتی بود. آخرین لحظاتی که نفس می‌کشیدی، هیچ وقت از یادم نمی‌رود. بعدش اما من شکستم و انگیزه‌هایم برای ادامه زندگی، کاهش پیدا کرد اما تصمیم گرفتم که به جای غصه خوردن، با یادت زندگی کنم. بنابراین سراغ لباس عروسی‌ات رفتم و آن را در همان شیشه مربایی گذاشتم که خیلی دوست داشتی و برایت خاطره‌انگیز بود. تا همین چند وقت پیش، همیشه این شیشه جلوی چشمم بود اما حالا می‌خواهم همه بازدیدکنندگان این موزه به یادت باشند...     حلقه ازدواجم در آب افتاد! چی؟            حلقه ازدواج از کجا؟           لوکزامبورگ، شهر لوکزامبورگ اولین حلقه‌ام در جوی آب افتاد. او یکی دیگر برایم خرید. دومی را هم وقتی داشتم آن را خم می‌کردم تا از بد قوارگی درآید، شکست. او باز هم یکی دیگر برایم خرید. از سومی خیلی خوب مواظبت کردم و داشتم می‌فهمیدم که این حلقه چقدر برای او اهمیت دارد که او ترکم کرد و درخواست طلاق داد.  
 
 
تنها یادگاری  ازدواج چی؟           اتو از کجا؟           نروژ از این اتو برای اتو کردن لباس عروسی‌ام استفاده کردم. اکنون تنها چیزی که از ازدواجم باقی مانده همین اتوست.                 دلیلی تلخ برای ازدواج نکردن چی؟          دربازکن بطری از کجا؟           یوبلیانا ، اسلوونی تو برای من همیشه از عشق می‌گفتی و هر روز با هدایایی کوچک خوشحالم می‌کردی. این کلید دربازکن یکی از آن‌هاست. کلیدی برای ورود به دل من. من خیال می‌کردم که عشقت واقعی نیست برای همین با من ازدواج نمی‌کنی. وقتی به خاطر بیماری ایدز از دنیا رفتی، فهمیدم که چرا با من ازدواج نکردی و چقدر دوستم داشتی.