مرگ بازار به بهای رسیدن به تب دلار

علیرضا صفاخو
روزنامه نگار




یکی از وظایف مدیر یک سازمان امور پولی و مالی همچون بانک مرکزی، «برنامه‌ریزی» کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت جهت پیشبرد اهداف تبیین شده و در چارچوب منافع ملی است. اتفاقی که در چند مورد ثابت شده است چه در زمینه ارز، چه سکه و چه مدیریت نقدینگی جامعه از طریق سپرده‌های بانکی و جذب به بورس (به مفهوم واقعی آن که کمک حال تولید باشد و نه صرفا سود بردن از دادوستدهای اوراق سهام) کارنامه ناکارآمدی به یادگار ماندگار شده است! چرا که وقتی یک دهه پیش قیمت سکه 700 هزار تومانی به 990 هزار تومان رسید و 2 خبرگزاری رسمی کشور متهم شدند با عددسازی به افزایش قیمت سکه دامن زده‌اند و آخرالامر
هم مشخص نشد، چرا بعد از
برخورد رخ داده نمودار افزایشی قیمت آن جز مقطعی خیلی کوتاه، باز نایستاد؛
هیچ مدیری دارای یک برنامه حتی کوتاه مدت
هم برای مهار آن نبوده و نیست،
چه برسد به یک سال اخیر که قیمت ارز و سکه دور تندتر گرفته اند. تاسف بار اینکه رئیس بانک مرکزی هم که باید پاسخگوی تحولات مالی و نظام پولی کشور باشد، بدون آنکه پاسخ قانع‌کننده ای به تصمیم پایان فروردین 99 در خصوص کاهش سود سپرده‌های بانکی بدهد، چند روز پیش تصمیم به افزایش دوباره سود بانکی می‌گیرد تا ثابت شود نبود برنامه‌ریزی و پیش‌بینی وضعیت روز اقتصاد کشور، یکی از اصلی‌ترین حلقه‌های مفقوده مدیریت مالی و پولی در ایران است.
افزایش نرخ دلار به عنوان یکی از اصلی‌ترین ارزهای عمده و شاخص در بازار ایران که بدون هیچ برنامه و صرفا بر مبنای یک اتفاق خارج از کنترل دولت (اما قابل اطلاع به دلیل دسترسی بانک مرکزی و اعضای شورای پول و اعتبار به منابع اصلی و پشت پرده اطلاعاتی) امکان پذیر است، موضوعی نیست که موجه باشد و حتما مسئولان برنامه‌ریزی که بجای داشتن برنامه و پاسخگویی در قبال پیامدهای یک تصمیم و برنامه، راه توجیه را انتخاب کرده و می‌کنند؛ اتفاق قابل چشم‌پوشی از نگاه کارشناسان نیست. کما اینکه وقتی قیمت دلار از 18 هزار تومان ابتدای سال 99 گاز خود را می‌گیرد و به 19 هزار تومان می‌رسد، همتی رئیس بانک مرکزی در قامت مدیری که همه چیز را به زعم خود برنامه ریزی کرده است در جلوی دوربین صداوسیما حاضر می‌شود و به فعالان بازار می‌گوید روی افزایش نرخ ارز و سود آن حساب نکنند که بازگشتنی است اما 3 هفته بعد ارز تا 22 هزار تومان بالا رفته و در هفته جاری هم که وارد کانال 25 هزار تومانی شده اما همچنان در حال افزایش است. اتفاقی که نشان می‌دهد دلار راه خود را می‌رود و مدیران بازار سرمایه ایران فقط به بخت و اقبال دلخوش کرده اند. همچون یکی از ادوار که نرخ دلار از 3 هزار تومان به 14 هزار تومان رسید؛ از بازگشت نرخ موقت
18 هزار تومانی آن به 14 هزار تومان گفتند که اگرچه بازگشت اما آنچه در اذهان و محاسبات اقتصادی تاثیرگذار شد، تثبیت کوتاه مدت در نرخ 14 هزار تومان بود و در فاصله زمانی کوتاهی دوباره به 18 هزار تومان جهید تا بهار 99 که سرآغاز سال جهش تولید است.
حال با روند افزایشی قیمت دلار که برخی زمزمه‌ها مانند همان تجربه پیشین بر این اعتقاد هستند که تا 29 هزار تومان بالا خواهد رفت
و بعد هم مسئولان «غافل از برنامه‌ریزی» با ژست برنامه‌ریز بودن آن را به 25 هزار تومان بازخواهند گرداند و منت توانمندی مدیریتی خود را در کاستن از رقم اولیه بر سر مردم خواهند گذاشت، پاسخ این را نمی‌دهند که چه بسیار سودها عاید جمعی افراد دارای اطلاعات یا تجربه از این روند نخ نما شده و چه افرادی دچار زیان از دست دادن ریالشان بابت خرید اضطراری دلار در آن مقطع خاص زمانی شده‌اند!؟
آیا این روش همان ماجرای معروف به مرگ می‌گیرند تا همه به تب راضی و حتی ممنون آن شوند نیست!؟ آیا پیامد همین تب نیز مرگ بازار نخواهد بود؟