24 ساعت پس از حادثه در روزنامه شرق

حبیب الله معظمی‪-‬ در تاریخ 29 تیرماه 1399 آقای حمید بقایی معاون رییس دولت نهم با تعدادی همراه به دفتر روزنامه شرق ورود غیرقانونی کردند و مبسوط الید پس از توهین و تهدید و تخریب آنجا را ترک کردند.
آنها تصمیم گرفته بودند دراعتراض به یک گزارش این روزنامه، خود راساً وارد عمل شوند و واکنش عملی نشان دهند.روشن است که این روزنامه همفکرمهاجمان نیست اما گزارش یادشده بدون این ملاحظه، درمورد شایعه ای درباره وی روشنگری کرده بود که درنهایت ضمن رد شایعه، به نفع او تمام شده بود.
حضورچند ساعتی این افراد در روزنامه شرق، روایت فشرده و نمایی از کل دوران و تاریخ 200 ساله مطبوعات ایران را در خود داشت و این خود دلیل نوشتن این سطور شد فارغ از اینکه این حادثه برای چه روزنامه ای و از جانب چه کسی و به چه علتی رخ داده است؛ داستان بی پناهی مطبوعات و رسانه در ایران.ما با یک کودکی مواجهیم که حدود دو قرن سن دارد اما هنوز بزرگ نشده است.
حادثه دیروز علاوه بر اینکه نمایی از برخی دوران 200 ساله
بود، شکل و بعد جدیدی از این پدیده را رخ نمود به تصور این که هر کس غیر از نهادها و دستگاه های قانونی و رسمی می توانند راسا اقدام به اعتراض عملی و تخریبی علیه رسانه بکنند تا سرفصل جدیدی علیه مطبوعات نیمه جهان ایران گشوده شود.شاید بتوان به نوعی قدردان حادثه آفرینان یادشده باشیم که این بی پناهی مطبوعات ایران را به عریان جلوی چشم ها آوردند. جلوی چشم آوردند که در این سرزمین مطبوعات (رسانه)، «نهاد حیاتی» نیست. بی پناهی را در این 24ساعته بعد ازاین حادثه بهتر می‌توان درک کرد که چه میزان واکنش ازبخش‌های مربوط دولت و دیگر دستگاه ها و نهادهای صنفی و غیره نسبت به آن صورت گرفته است. شاید آن قدر در حادثه و بلا و زحمت غوطه وریم که جایی برای فکر کردن و غم داشتن برای این حادثه نمانده اما یادمان نرود که حوادث بزرگ در دل حوادث کوچک و به ظاهر کم اهمیت خود را نشان می دهند و البته آنچه سد راهشان می‌شود همبستگی و واکنش جمعی است .