مطالبه سیاسی با نگاه اقتصادی

آرمان ملي- الهام برخوردار: اين روزها فضاي سياسي کشور درگير اين موضوع است که رئيس‌جمهور آينده چه کسي باشد. آيا از فلان جريان باشد کشور را از وضعيت کنوني نجات مي‌دهد يا نه يک جريان سومي با چهره‌اي جديد ناجي اين شرايط خواهد بود. در اين ميان، برخي نيز به‌واسطه مشکلات اقتصادي و معيشتي جامعه بر اين باورند که فقط يک اقتصاددان قادر خواهد بود از پس مشکلات بربيايد. احمد جانجان کارشناس مسائل سياسي و اقتصادي در گفت‌وگو با «آرمان ملي»، مي‌گويد: درواقع جامعه ايران امروز با يک‌سري مشکلات زيرساختي مواجه است، بنابراين با توجه به چنين فضايي هر شخصي که رياست قوه مجريه را بر عهده بگيرد نمي‌تواند مشکلات موجود را حل و فصل کند، حتي اگر او يک فرد اقتصاددان باشد. او مي‌گويد اينکه گفته مي‌شود يک فرد اقتصاددان مي‌تواند کشور را از اين شرايط نجات دهد از آنجا نشات مي‌گيرد که مديريت کشور را يک کار فردي مي‌بينند، نه جمعي.
سيستم مديريتي نيازمند تزريق خوني تازه است
احمد جانجان با بيان اينکه نبايد از فرد رئيس‌جمهور انتظار معجزه داشت، مي‌گويد: ما نيازمند يک چهره اجرايي هستيم که تعامل خوبي با سياستمداران و اقتصاددان‌ها داشته باشد. اما اينکه صرفا ما يک رئيس‌جمهور اقتصاددان داشته باشيم نمي‌تواند کشور را از وضعيت کنوني نجات دهد يا انتظار معجزه از او داشته باشيم. براي مثال، در حوزه ورزش باشگاه‌هاي فوتبال اروپايي که حرفي براي گفتن دارند، پشت اين موفقيت‌ها يک مدير موفق است که شايد خودش فوتباليست بوده است، اما مديريت مي‌داند. در حوزه مديريت کلان کشوري هم اينگونه است اگر اقتصادداني که مديريت بلد نباشد نه کمکي به کشور نخواهد کرد بلکه حتي ضرر و زيان بيشتري را متوجه اين جامعه خواهد کرد. يا در دهه 1990 دو سه نفر برندگان نوبل اقتصادي مديريت چند شرکت مادر را برعهده گرفتند اما آنها نتوانستند موفق شوند و زيان‌هاي زيادي را متحمل شدند. اين ادله درست و منطقي نيست که گفته مي‌شود اگر رئيس‌جمهور آينده يک فرد با سبقه اقتصادي باشد کشور را از اين وضعيت نجات مي‌دهد. نمونه بارز آن همين دونالد ترامپ است که يکي از بزرگ‌ترين تاجران آمريکا محسوب مي‌شود اما ديديم که در بسياري از مسائل نتوانسته مديريت درستي داشته باشد.اين کارشناس مسائل سياسي و اقتصادي در ادامه تصريح مي‌کند: به عقيده من فقط يک شخص که هم قدرت اجرائي داشته باشد و کاريزما باشد مي‌تواند کشور را نجات دهد. به‌هرحال با توجه به اين عملکرد تصميم‌گيرندگان و نهادهاي اجرايي و همچنين خدشه‌اي که به اعتماد عمومي وارد شده است، نيازمند فردي هستيم که نه‌تنها از قدرت اجرايي برخوردار باشد بلکه از نظر تاثيرگذاري به گونه‌اي باشد که اگر بحراني در کشور ايجاد شد نزد جامعه مقبوليت داشته باشد. فردي باشد شناخته‌شده با کارنامه اجرايي قابل‌قبول تا مردم بتوانند به او اعتماد کنند. به‌هرحال با توجه به آسيبي که در طول اين سال‌ها متوجه اعتماد جامعه شده است، فقط يک فرد با سابقه درخشان مي‌تواند اعتماد ازدست‌رفته را دوباره احيا کند. مردم ما سياست‌زده شده‌اند. جامعه از دعواهاي جناحي و جرياني خسته شدند، ديگر حاضر نيستند براي شکست رقيب در انتخابات مشارکت داشته باشند. اين نااميدي هم مختص يک جريان خاص سياسي نيست، ما نيازمند تحول و تزريق خون تازه در همه زمينه‌هاي براي نجات کشور از اين وضعيت هستيم. متاسفانه مسئولان ما گويي عقد اخوت با يکسري افراد و کارشناسان بستند، اينجاست که تاکيد مي‌شود ما در هر زمينه‌اي نيازمند تحولي اساسي هستيم. ديگر براي آزمون و خطا دير شده و وقت تصميم‌گيري نهايي است.
مسائل سياسي با بسته‌بندي اقتصادي


جانجان خاطرنشان مي‌کند: اينکه گفته مي‌شود يک فرد اقتصاددان مي‌تواند کشور را از اين شرايط نجات دهد از آنجا نشات مي‌گيرد که اينها مديريت کشور را يک کار فردي مي‌بينند. اين در صورتي است که مديريت يک جامعه کاري جمعي است. ما اقتصاددان‌هايي داشتيم که مشاوران ارشد دولت‌هاي مختلف در کشور بوده‌اند. درواقع هدف از مطرح کردن چنين مباحثي اين است که يک عده درصدد هستند چهره‌هاي خاص خودشان را مطرح کنند به همين خاطر تاکيد مي‌کنند که فقط يک شخصيت اقتصادي مي‌تواند کشور را از اين بحران‌ها عبور دهد. به نظر من هر دو جريان سياسي اصلاح‌طلب و اصولگرا ديگر حرفي براي گفتن ندارند، به همين خاطر مباحثي از اين دست بيان مي‌کنند تا دوباره ذهن افراد جامعه را منحرف کنند. همين افرادي که حالا به‌عنوان چهره اقتصادي مطرح مي‌کنند در طول اين چهل سال مشاوران طراز اول سيستم اجرايي کشور بودند. اين فعال سياسي و اقتصادي مي‌گويد: متاسفانه اين مساله يک حرف سياسي است که با بسته‌بندي اقتصادي مطرح مي‌شود. اينکه اولويت مردم اقتصاد و معيشت است هيچ ارتباطي به اين ندارد که حتما يک اقتصاددان رئيس‌جمهور شود تا مشکلات کشور برطرف شود. يک اقتصاددان اگر رئيس‌جمهور شود اما در حوزه اجرايي ضعيف باشد همان بلايي سر جامعه خواهد آمد که در دهه 90 برندگان جايزه نوبل اقتصادي سر شرکت‌هاي چندمليتي آوردند. ما بايد افرادي را انتخاب کنيم که اولين شاخصه بارز آنها اجرايي بودن باشد، يعني يک مدير توانمند اجرا باشند. براي مثال همين پتروشيمي ستاره خليج فارس که در حال حاضر جزو اختيارات ماست اين را اقتصاددان‌ها راه‌اندازي نکردند، درواقع اين حاصل مشاوره اينها بوده اما در نهايت عوامل اجرايي آن را راه‌اندازي کردند. ما بايد ديدگاه سياسي و اقتصادي خود را اصلاح کنيم، اگر 10 سال است که در جناح سياسي به يک شعار غلط دامن مي‌زنيم الان زمان اصلاح آن است. اکثر کارشناسان معتقدند اقتصاد کشور ما زير 6ماه قابليت بازگشت دارد، فقط به يک فردي با قابليت اجرايي کردن طرح‌ها با تجربه مديريتي نيازمنديم، مديري که تعامل زيادي با بخش کارشناسان داشته باشد.