چگونه اعتمادزایی کنیم؟

محمّد احمدوند ‪-‬ 1- در ابتدای فعالیت دولت دهم از مردم خواسته شد برای کمک به کشور، کسانی که استطاعت مالی دارند از دریافت یارانه انصراف بدهند. با اینکه حقوق معلمی قطعاً حقوق نجومی نمی‌باشد، من جزو اولین کسانی بودم که انصراف دادم؛ حتّی زودتر از بعضی وزیران خود دولت و بعضی نمایندگان مجلس! فقط احساس دین می‌کردم به کشورم و مردمم. اینکه به عنوان یک معلم، یک مدرّس دانشگاه و یک روزنامه نگار از غیرت داشتن به وطن حرف بزنم و عملاً هیچ کاری نکنم را شایسته نمی‌دانستم. قرار بود با آن پول معیشت بهتری برای نیازمندان فراهم شود که نشد. وقتی 60 میلیون نفر آنقدر عزّت نفس خود را ندیده می‌گیرند که خود را مستحق دریافت یارانه معیشتی می‌دانند نه فقط نشانه فقر اقتصادی که نشانه فقر اجتماعی و فرهنگی هم هست، یعنی دولت نه تنها فقر مالی را کم نکرده که فقر اجتماعی و فرهنگی را هم به آن افزوده است. همچنین قرار بود دولت سایتی درست کند و اسامی افراد انصراف‌دهنده از یارانه را در این سایت به یادگار منتشر کند. قرار بود تقدیرنامه‌ای هم به آنها داده شود. سال‌ها می‌گذرد و دولت حتّی یک وبلاگ رایگان هم برای این کار درست نکرد. دولت هیچ کاری نکرد!
2- سخنگوی دولت از گران نشدن نان، سخن می‌گوید و یک دفعه نان گران می‌شود! قرار نیست بنزین گران شود و بعد شبانه‌ گران می‌کنند که تبعاتش هنوز هم ادامه دارد! مدیرکل بانک مرکزی خبر از کنترل بازار ارز می‌دهد و دلار بدتر سر به فلک می‌کشد. حالا هر کس به بهانه گرانی دلار قیمت کالا یا خدماتش را بالا می‌کشد. قیمت طلا و سکه و مسکن سر به فلک می‌زند. پراید نود میلیون تومان را هم رد می‌کند و تنها هنر مدیران دولت این است که به مردم بگویند نخرید تا ارزان شود!؟ درست مثل دریاچه ارومیه و دریاچه‌های دیگر که تنها هنر مدیران دولت دعا برای باریدن باران بود. تازه می‌خواهند ماشین‌های بنجل دو خودروساز را هم با حاشیه قیمت بازار بفروشند!؟ حالا هم رئیس جمهور از یک گشایش اقتصادی سریع در کشور خبر داد و باور کنید به جای تزریق خوشحالی در مردم نوعی نگرانی و اضطراب در جامعه به وجود آمد!؟
سوال مهمی که دولتمردان باید از خود بپرسند آیا اعتماد مردم خدشه‌دار شده است؟ واقعیت این است که علاوه بر اینکه خیلی از وعده وعیدهای دولت به مردم جامه عمل به خود نپوشانده، در بسیاری از تصمیمات هم عدم فکر و برنامه ریزی باعث بی‌اعتمادی مردم نسبت به توانایی و صداقت دولت شده است. اینکه چند بار سهمیه‌های بنزین بعضی موارد مثلاً وانت بار‌ها را تغییر دادند اتفاقاً به خوبی ثابت می‌کرد تصمیم گرانی بنزین بدون فکر گرفته شده است. برای همین هم هیچ کس مسئولیت تصمیم را برعهده نمی‌گرفت و هر کس گردن دیگری می‌انداخت تا جایی که رئیس جمهور مملکت ادعا کرد او هم از این تصمیم خبر نداشته و صبح جمعه شنیده است!؟ بی‌نظمی و بی‌تدبیری چیزی نیست که دیده نشود. همین بحث سهام عدالت را ببینید. ما هیچ وقت نفهمیدیم مدیریت مستقیم یعنی چه، چون هیچ اختیاری برای مدیریت سهام خود نداریم. بانک‌ها یک تعهد محکم از مردم می‌گیرند که هر چه را هر وقت دلشان خواست با هر قیمت بفروشند و تازه پول فروش را هم نصفه نیمه و با تاخیر زیاد به حساب مردم واریز می‌کنند! و هیچ گزارشی هم به شما نمی‌دهند. کارگزاری‌ها هم ممکن است اجازه تفکیک فروش سهام را به شما بدهند امّا مثل بانک شما در زمان و قیمت هیچ اراده‌ای ندارید.
مثال‌هایی مثل این‌ها در زمینه‌های مختلف تا دلتان بخواهد هست. چند سال است قرار است باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس که پول بیت المال را با مدیریت ضعیفشان به باد می‌دهند واگذار شوند؟ چه شد؟ جالب است که این‌ها مشتری دست به نقد هم داشتند و مزایده‌ها باطل شد!؟ چرا مدیرانی که قراردادهای نجومی پر ایراد با بازیکنان و مربیان خارجی می‌بندند و هر سال هم برای این تیم‌ها مشکلاتی در فیفا درست می‌کنند هیچ توبیخ یا بازجویی نمی‌شوند و این دور و تسلسل ادامه دارد؟ دولت‌ها ادعا می‌کنند ایران خودرو و سایپا زیان ده هستند و قیمت تمام شده محصولاتشان بیشتر از قیمت فروش آن است. خب پس چرا دو دستی به این شرکت‌ها چسبیده‌اید و واگذارشان نمی‌کنید!؟ این باشگاه‌ها و این خودروسازها اگر حیاط خلوت شما نیست، آن‌ها را به بخش خصوصی واگذار کنید و خودتان را راحت کنید. چرا یک بار برای همیشه مشکل حقوق معلمان و مشکل مطالبات آن‌ها را حل نمی‌کنید؟ بعضی مسئولین در حالی از پرداخت "همه" مطالبات معلمان حرف می‌زنند که باعث شگفتی معلمان می‌شود. خود من هنوز مطالباتی از سال 1391 به این طرف دارم که پرداخت نشده! خبر موثق دارم که دولت در بعضی استان‌ها به استانداران دستور داده برای تحت فشار قرار دادن آموزش و پرورش استان‌ها جهت فروش خانه معلم‌ها، درمانگاه‌ها و اردوگاه‌های دانش‌آموزی برای پرداخت پاداش بازنشستگان اقدام کنند!؟ یعنی حرف‌هایی که دولت در خصوص تکریم معلم و تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی آن‌ها می‌زند فقط حرف است.


واقعیت این است که بسیاری از مردم توصیه‌های برخی مدیران دولتی را جدّی نمی‌گیرند و هیچ حسّ همکاری واقعی بین آنها وجود ندارد. نتیجه افسارگسیختگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موجود که محصول مدیران بی‌سواد یا ناکارآمد یا فاسد است. عملکرد متناقض مسئولین ایرانی و فاصله فراوان حرف و عمل باعث
عمق بخشی به حسّ ناامنی روانی، ناامیدی نسبت به آینده، شکستن وحدت اجتماعی شده است. بیاییم با هم باشیم و نارضایتی‌ها را
کم کنیم.