کربلا، تقابل دین حقیقی با غیرحقیقی

ادامه سخن روز/ اگر بلند نشود، حرکت نکند، قيام نکند، سخن نگويد، سزاوار است که خداوند در روز قيامت همانجا که ظالم را مي‌برد، او را هم ببرد. تبديل قيامش به قاعده تاريخي که هرکس در مقابل حاکم ظالمي قرار گرفت، وظيفه دارد با زبان و فعلش، ظلم را از سر مردم کم کند. توجه به اين اصل که اسلام آمده تا مردم را از ظلم نجات دهد و نه فقط از کفر. اسلام، کفر را از بين برد. ظلم زاييده کفر است، کفر را از بين برد تا ظلم از بين برود. قرآن هم خوانده شود به ظاهر خوانده مي‌شود. شب عاشورا در اردوگاه معاويه قرآن خوانده مي‌شد. لشکر بني‌اميه حامي ظلم بود. درحقيقت صحنه عاشورا تقابل عدل و ظلم و دفاع از حقوق انسان‌هاست. در اين نگاه بشر در تاريخ وظيفه دارد از حق انسان در هر کجا که تجاوز شد، دفاع کند. معاويه براي اينکه بتواند حکومت به ظاهر ديني خود را حفظ و مردم ديندار جاهل را طرفدار خود کند، نگذاشت مردم با دين خدا آشنا شوند و بناي تحريف دين را گذاشت. از اين‌رو به عده‌اي از روحانيون و وعاظ رايج آن زمان پول خوبي داد تا بالاي منبر در مذمت علي‌ابن‌ابيطالب سخن بگويند و علي را از چشم مردم بيندازند تا حقيقت اسلام ناب آن روز که علي بود، الگوي مردم قرار نگيرد. چون اگر علي الگو قرار مي‌گرفت، ديگر کسي زير بار معاويه نمي‌رفت. يکسري احاديث هم از قول پيغمبر خدا در مدح و تعريف خود جعل کرد که در تاريخ بي‌نظير و کم‌نظير بود. تا قبل از معاويه انتقاد از خلفا آزاد بود و زن و مرد پاي خطبه‌هاي خليفه انتقاد مي‌کردند. معاويه جلوي انتقاد را گرفت و در يکي از خطبه‌هاي نمازجمعه از اينکه من بين شما و زبان شما فاصله‌اي نمي‌گذارم و هرچه مي‌خواهيد بگوييد، سخن گفت که مادامي که مزاحم مُلک و حکومت ما نباشيد، آزاديد هرچه مي‌خواهيد بگوييد. درحقيقت خط قرمز آزادي، دايره قدرت و حکومت خودش بود. بنابراين با دست‌اندازي به ثروت مردم، تحريف دين خدا و جلوگيري از انتقاد و آزادي بيان، ثروت دست عده‌اي خاص و قدرت دست معاويه متمرکز شد. کسي حق چون و چرا نداشت و برخي از وعاظ و مداحاني که در خدمت خليفه بودند، بناي تحريف دين خدا را گذاشتند. امام حسين(ع) سال 58 که هنوز معاويه سر کار است در مراسم حج در منا خطبه‌اي در مذمت علماي دين مي‌خواند که از قرآن که در آن خداوند، علماي يهود و مسيحيت را مذمت مي‌کند، درس نگرفته‌ايد. آنها که حرف زور مي‌گفتند و مال زور مي‌خوردند که همان «گفتار گناه‌آلود و ثروت بادآورده» است. امام‌حسين(ع) قبل از آنکه معاويه يا بني‌اميه را مذمت کند، عالمان دين را مذمت مي‌کند که در مقابل معاويه ساکت نشستند و چنين شجره خبيثه‌اي درست شد. ختم کلام اينکه جريان کربلا، تقابل عدل و ظلم است، تقابل عقل و جهل است و تقابل دين حقيقي با شبه‌ديني است که ابزار شده بود.