روزنامه آفتاب یزد
1399/06/06
پاترهدها چه کسانی هستند؟
آفتاب یزد-میگل هشترودی: کدام جوان و نوجوانی در این عصر پیدا میشود که تعریفهری پاتر را حداقل یک بار در عمرش نشنیده باشد؟
خیلی از ما دوران نوجوانی خود را با سری رمانها و فیلمهای جادویی هری پاتر گذراندیم و آرزو داشتیم به مدرسه جادوگری هاگوارتز برویم؛ اما به مرور که بزرگتر شدیم، جادو از زندگیمان محو شد. سیزده سال از انتشار آخرین کتاب و نه سال از اکران آخرین فیلم هری پاتر گذشته است با این حال عشق به هری پاتر همچنان داغ است و هر روز بر تعداد طرفداران آن که خودشان را پاترهد مینامند افزوده میشود. پرطرفدار بودن کافی شاپ هری پاتری به نام کافه سکوی نه و سه چهارم در خیابان انقلاب میتواند نشاندهنده افزایش طرفداران این شخصیت طی سالهای اخیر باشد. این در حالی است که سال 96 شاهد بودیم نام طرفداران «هری پاتر» در گینس ثبت شد و این
موضوع هم نشاندهنده عمق علاقه پاتر هدها
به هری پاتر است. اما چه چیزی باعث شده که
پس از گذشت این همه سال هنوز هم هری پاتر، این چنین طرفداران پروپا قرصی داشته باشد؟
> کافه سکوی نه و سه چهارم
کافه سکوی نه و سه چهارم نام خود را با الهام از سکوی نه و سه چهارم که سکویی در ایستگاه کینگز کراس لندن و در واقع یکی از دروازههای ورود به دنیای جادوگران بود، انتخاب کرده است. این کافه در خیابان فلسطین جنوبی، خیابان شهدای ژاندارمری قرار دارد. فضای کافه سرشار از المانهای فانتزی و مربوط به دنیای شگفتانگیز هریپاتر است. به محض ورود به کافه، باید از دو سری پله قرمز رنگ بالا بروید. در همین حین میتوانید حس کنید، فضای بیرون برایتان محو میشود و وارد دنیای دیگر میشوید، دنیایی که در آن نامههای پرنده بالای سرتان شناورند. روی دیوار راه پلهاش مقالههایی از روزنامه دیلی پرافت که معروفترین روزنامه دنیای جادوگری است چسبیده شده است. بعد از بالا رفتن از پلهها، وارد فضای اصلی کافه میشوید که فضایی نورگیر با دو پنجره بزرگ و سرتاسری است که شاید باعث میشود توهم خروج از واقعیت کمی رنگ ببازد.
روی یکی از دیوارهای کافه، بخشی از نقشه غارتگر به عنوان کاغذ دیواری استفاده شده و روی دیوار دیگری، قطار سریعالسیر هاگوارتز نشان داده میشود. روی چند دیوار هم شخصیتهایی مثل ولدمورت و اسنیپ هستند که مشتریان را زیر نظر دارند. از سقف کافه، پرچمهای چهار گروه جنجالی مدرسه هاگوارتز آویزان شده است. قابهایی از تصاویر شخصیتها و عناصر مجموعه هریپاتر، در حالیکه سر دو تکشاخ مقوایی و برجسته را روی دیوار محاصره کردهاند، به چشم میخورد. کفپوش چوبی کافه شاید زیاد متناسب با قلعه سنگی هاگوارتز یا ایستگاه کینگزکراس نباشد، اما باعث ایجاد فضایی گرم در کافه میشود. در گوشهای از این کافه غرفه کوچکی قرار دارد که در آن محصولات فانتزی و هری پاتری دیده میشود که البته فروشی هستند و دوست داران هری پاتر میتوانند در این غرفه شالگردن و چوبدستی و سایر محصولات فانتزی بخرند.
عده زیادی که اکثر آنها هم نوجوان هستند در این کافه در کنار یکدیگر نشستهاند و بحث خیلی از آنها نیز دنیای جادو و جادوگری است. دنیایی که به واقعیت آن باور دارند.
> پاترهدها چه کسانی هستند؟
چند نوجوان که مشخص است در تلاشند تا خودشان را به شکل شخصیتهای داستان هری پاتر در بیاورند در کنار هم دور میزی در کنج کافه نشسته اند. اجازه میگیرم و کنارشان مینشینم تا کمی اطلاعات درباره پاتر هدها بگیرم. از آنها میپرسم پاتر هدها چه کسانی هستند؟ دختر با عینکی گرد و لباسهای اسپورت میگوید:« پاترهد بودن بهترین نعمت تو جهانه» و بعد از آن میخندد. یکی دیگر از پسرها که سعی کرده است گوشه پیشانیاش نشانهای مثل نشانی هری پاتر حکاکی کند میگوید:« پاترهد کسی است که با دلش هری پاتر رو درک کرده باشه نه با چشمش! نمیدونم متوجه حرفم میشید یا نه اما هری پاتر داستانیه که به خیلیها درس انسانیت و عشق داده،هدف خیلی هارو بهشون نشون داده. هری پاتر یک موضوع جهانیه، اگه نبود کتابها و فیلم هاش تو تاریخ رکورد نمیزدن، به رولینگ لقب خالق هری پاتر نمیدادن، یک روز رو به عنوان سالگرد جنگ هاگوارتز انتخاب نمیکردن، پارک پاترمور رو نمیساختن، موزه هری پاتر ساخته نمیشد، کمپانیها همه صف نمیکشیدن واسه ساختن فیلمش، لقب دنیل ستاره هری پاتر نمیشد، رولینگ تیلیاردر نمیشد و نام طرفداران هری پاتر تو گینس ثبت نمیشد. این ما طرفداران هری پاتر بودیم که این همه شگفتی جهانی رو رقم زدیم. پاتر هد یعنی همین.»
دختر دیگری که موهای خرمایی دارد میگوید:« من کودک بودم و با دیدن فیلم هری پاتر ذوق میکردم. هنوزم ذوق میکنم. هری پاتر باعث شده بود حس کنم بچگی خیلی متفاوتی دارم. تا یازده سالگی منتظر نامه از یه مدرسه جادویی بودم؛ شاید این موضوع احمقانه باشه ولی برای من و البته شاید برای بقیه پاترهدا یه آرزوی شیرین بود که هیچوقت ازش پشیمون نیستیم. خیلیها شاید فکر کنن که اینکارها علایق احمقانه است و فقط توهمه. اما اونا هیچوقت نفهمیدن تخیل با توهم فرق داره!»
یکی دیگر از بچههایی که خودش را مهنا معرفی کرده بود با لحن
طنز آلودی میگوید:« من مطمئنم جغدی که قرار بوده نامه ی منو بیاره جزء اون صدتا جغدی بوده که جلو خونه ی هری بودن» و همگی میخندند و حرف او را تصدیق میکنند.
> من یک پاترهدم!
بحث ادامه پیدا میکند و در ادامه پرهام، یکی از بچهها که تازه سیگاری آتش زده است وقتی میبیند من هنوز به جواب قانع کنندهای از پاتر هد بودن و روند آن پیدا نکردهام میگوید:«ببینید هر کسی شیوه ی خاص خودش رو برای پاترهد بودن داره! یکی باهاش زندگی میکنه، یکی همیشه تو ذهنشه، یکی موقع سرگرمی دنبالش میره و کلی مثالهای دیگه، من یه پاترهدم! پاترهدی که تموم زندگیش با هری پاتر شکل گرفت که شاید اونها رو نشون ندم ولی درونم همیشه پر از هری پاتره، به نظر من به طور کلی پاترهد کسیه که برای فرار از دغدغهها و ذهن مشغولیهای توی دنیای واقعی، به هری پاتر رو میاره و خودشو توی دنیای پاتری غرق میکنه. با شخصیتها همزادپنداری میکنه و خودش رو گاهی اوقات توی فضای داستان میبینه و حتی ممکنه زندگیش هم بر پایه ی هری پاتر چیده شده باشه. به شخصه تمام اوقات فراغت من با هری پاتر گذرونده میشه! اینجا و بیرون از این جا همینم! سعی میکنم پایانهای دیگهای برای هری پاتر مشخص کنم، با شخصیتها توی خیال خودم حرف میزنم، وسایل هری پاتر میسازم، دکور اتاقم رو با نشانههایی از هری پاتر تزیین میکنم و چیزهای دیگه. یه پاتریست دنیای خودش رو با هری پاتر تطبیق میده! هری پاتر میشه یکی از بزرگترین قسمتهای زندگیش، فکرش و شخصیتش. یه پاتریست از هری پاتر و تمام شخصیتهایی که توی اون وجود داره درس میگیره! اونا رو میفهمه و قسمتی از وجودشون رو به خودش منتقل میکنه. نمیشناسم پاتریستی رو که موقع خوندن و یا دیدن هری پاتر گریه نکرده باشه، خودش رو گروهبندی نکرده باشه، سعی نکرده باشه که وردهای جادویی رو با چوبی که خودش ساخته و یا حتی مداد و چنگال، اجرا کنه، با جاروی مامانش تلاش برای پرواز نکرده باشه و خودشو هری پاتر فرض نکرده باشه. یه پاتریست زمان زیادی رو برای خیال پردازیهای پاتری خودش خرج میکنه و با وجود همه ی اینها یه پاتریست خارج از پاتریست بودنش، یه آدم احساسی، خیال پرداز با قدرت تخیل قوی، با پشتکار، شجاع و پر امیده. در واقع تمام خصوصیتهای چهار گروه رو و قسمت کوچیکی از هر شخصیت رو توی وجودش داره! و اینه که ارزش هری پاتر و پاترهدا رو بالا میبره. به قول معروف پاترهدا کسانی هستن که برترن ولی ادعای برتری ندارن»
> از هری پاتریست تا پاترهد شدن
نسیم یکی دیگر از بچههای جمع است او با شوق خاصی میگوید:« من یه چیزی راجب کلمه ی پاترهد بگم و بعد برم تو ژرفای مطلب!» لبخند عمیقی میزند و ادامه میدهد:« من از پنج سالگی بدون داشتن سواد و با صدای مامانم عاشق هری پاتر شدم!یعنی میتونم بگم تنها کسی که حوصله خوندن کتابارو تو اون سن داشت مامانم بود و بعدش از کلاس سوم به بعد خودم شروع کردم مجموعه کتابهای هری پاتر رو خوندن. اما اون موقع اصلا هیچکسی نمیدونست کسی که طرفدار هری پاتره کلمه ی «پاترهد» بهش اتلاق میشه. خلاصه من خودم رو به شیوههای مختلف عین دستمال کاغذیای که میدن دست بچهها پاره پوره کردم که بابام به جای استفاده از لفظ «هری پاتری» از لفظ «پاتریست» یا «هری پاتریست» استفاده کنه که اون موقع میون طرفدارها مرسوم
بود.» همه میخندند و او ادامه میدهد:
« من حتی یک خالهای داشتم که به هری پاتر میگفت «هری پارتال» و حرص منو در میاورد هنوز هم همین کارو میکنه و هیچ جوره نمیشه تغییرش داد...» صدای خنده جمع باز هم بلند میشود؛ او دوباره ادامه میدهد:« خلاصه گذشت و پدرم یاد گرفت به جای هری پاتری از واژه ی پاتریست استفاده کنه که نمیدونم چی شد
یهو لفظ زیبای «پاترهد» اومد وسط،
اما پدر من هیچ وقت یاد نگرفت من رو
پاتر هد صدا کنه.»
نسیم ادامه میدهد:« هری پاتر و دنیای پیرامونش اینقدر آدمارو تو خودش غرق میکنه که یکی مثل من واقعا نمیتونه یه تعریف از پاترهد ارائه بده. خب چیزی که مشخصه اینه که شخصی که کتابهارو بخونه، فیلم هارو ببینه و عاشق دنیای جادویی بشه و منتظر نامه ی هاگوارتزش باشه این شخص یه پاترهده... اما این موضوع درجهبندی داره! ببینید افرادی بودند که عین خود من با هری پاتر زندگی کردن! زندگی که میگم یعنی زندگی! یعنی در یخچال رو هم با چوب دستی باز و بسته میکردن. یا وقتی میخواستن لامپ رو خاموش روشن کنن بیبرو برگرد کلمه «نوکس» و «لوموس» رو لبشون بود و درحالی که دست چپشون رو روی کلید برق گذاشته بودن و با دست راست که مجهز به چوب جادو بود، چراغ رو نشونه گرفته بودن و چراغ رو این طور خاموش میکردن.»
وقتی با تائید دوستانش مواجه میشود ادامه میدهد:«من آدمی بودم که صاعقه روی پیشونیم میکشیدم و البته در برخی از موارد هنوز هم میکشم، یواشکی جاروی حیاط مادر بزرگمو برمیداشتم، با توپ فوتبال پسرخاله هام،
درحالی که شال قرمز رو دوشم بود(القاگر ردای کوییدیچ گریفیندور)
از بالای ایوون میپریدم پایین که مثلا دارم کوییدیچ بازی میکنم.»
انگار که خاطرهای برای همه افراد حاضر در آن جمع تداعی شده باشد چون همگی در حالی که لبخندی گوشه لبشان خودنمایی میکند حرفش را تائید میکنند و نسیم ادامه میدهد:« خدا میدونه چند تا چوب جادو به نجاریها و خراطیها سفارش دادم، دیگه همه شون منو میشناختن! از شانس بد من همه ی چوب هام رو هم میشکستم! داییِ من تو آمریکا زندگی میکنه و هردفعه که میخواست بیاد ایران، من یه
لیست بلند بالا مینوشتم از وسایل
هری پاتریای که احتیاج داشتم و یک سوم اون لیست رو میاورد! همه ما دهه هشتادی هستیم اما دنیای ما، زندگی ما و تمام رفتار ما برگرفته از هری پاتر بوده و هست!»
> با هری پاتر روند زندگیم به کلی تغییر کرد
شاهین یکی دیگر از بچههای حاضر در جمع در ادامه حرفهای نسیم میگوید:
« من کتابهای اولم رو اینقدر
ورق زدم که جلداشون خراب شد و پاره شدن! میرفتم باغچه و کلی برگ و گلبرگ جمع میکردم و باهاشون تو دیگای مسیِ قدیمی، معجون درست میکردم. ساعتها توی حیاط خونمون قدم میزدم و راهروهای هاگوارتز رو تجسم میکردم! با مرگخوارها میجنگیدم، به هری کمک میکردم! اینقدر تو داستان فرو رفته بودم که به سختی منو میکشیدن بیرون! منتظر بودم که مجله ی شوکا بیاد بیرون که عکسای هری پاتریش رو ببرم و بچسبونم تو دفترم؛ دفتری که توش کلی اطلاعات جمعآوری کرده بودم! اما اینم بگم، زندگی هری پاتری من فقط با حفظ ظواهر نبود، از عمق وجودم کتاب رو درک میکردم، پند هم میگرفتم...هری پاتر به شخصه روی من تاثیر منفی نزاشت، بلکه بهترین زمان زندگیم رو ساخت! نمیتونم تصور کنم که بدون این مجموعه الان چه جور آدمی میشدم. واقعا تصورش برام سخته. چون به چشم دیدم که پسرخاله هام پوسترای اسپایدرمن و بتمن به دیوارای اتاقشون زده بودن و وقتی میومدن تو اتاق من کلی پوستر میدیدن از پسرک عینکیای که زخم عجیبی روی پیشانیش داره. میتونستین دیگ مسیای که بعنوان پاتیل ازش استفاده میکردم رو کف اتاق ببینید یا جارویی که بابام برام ساخته بود!چوبای دست ساز خودم، چوبایی که خراطها و نجارای شهرمون برام درست کرده بودن، چوب دستیهای پلاستیکیای که به سختی پیدا کرده و خریده بودم.حتی ردایی که دوستِ مامانم برام دوخته بود رو به دیوار اتاق آویزون کرده بودم. شیشه معجونهایی که داشتم با پتاسیم پرمنگنات پرکرده بودم و خیلی چیزای دیگه! از بوگیر توالت هری پاتر گرفته تا جالباسی و دمپایی
روفرشی. اما به نظر من معیار پاترهد بودن اینها نیست.معیار پاترهد بودن فقط قلب آدمه!خیلی از پاترهدارو میشناسم که تنها داراییشون فقط دوازده تا
ترجمه ی تندیس ِ کتابا بود. حتی کتابهای
درسی و بیدل رو هم نداشتن، خیلیها بودن که حتی کل اتاقشون بوی هاگوارتز میداد، عاشق داستان بودن و خیلی بیشتر تو داستان غرق شده بودن. هری پاتر از هر لحاظ بهترینه. من تو خیلی از جمعهای هری پاتری هم
بودم. از سایتای معروف بگیر تا جمعهای
غیر مجازی. تو کوچه ی ما، همه پاترهد بودن و
بعدازظهرها بازی میکردیم و در واقع عقاید همدیگه رو تو بحثامون تکمیل میکردیم البته من خیلی کوچولو بودم ولی این کار هنوز هم ادامه داره، در واقع طی یک توفیق باحال که نمیدونم از کجا نازل شد، من با بزرگتر از خودم گشتم و با هری پاتر آشنا شدم و روند زندگیم کلا تغییر کرد!» باز هم مشغول به گفتگو هول محور هری پاتر میشوند و من با یک خدا حافظی از جمع جدا میشوم.
> ثبت نام طرفداران «هری پاتر» در گینس
تیر ماه سال 96 بود که تجمع چندصد تن از هواداران کتابهای «هری پاتر» به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار اولین جلد از این هفتگانه پرفروش، در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رسید.
به گزارش گاردین حدود ۷۰۰ دانشآموز با لباس «هری پاتر» در جشن ۲۰ سالگی «هری پاتر» شرکت کردند و رکورد جدیدی را در زمینه تجمع افراد با لباس این پسرک جادوگر در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت رساندند. در این مراسم که به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار اولین نسخه «هری پاتر و سنگ جادو» برگزار شد، ۶۷۶ کودک و نوجوان با شنلهای مشکی، عینک گرد، کروات زرد و قرمز، نشان صاعقهای روی پشانی و عصای جادوگری در دست، خود را به شمایل قهرمان نوجوان کتابهای «جی.کی رولینگ» درآوردند و در اسمیتهیل گرد هم جمع شدند. در گردهمایی «هری پاتر»ی قبلی که روز پنجم مارس ۲۰۱۵ برگزار شد، ۵۲۱ نفر در مدرسه «هورشام» ساسکس شرکت داشتند. به هر یک از شرکتکنندگان در جشن تولد ۲۰ سالگی «هری پاتر»، یک نسخه از کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» اهدا شد.
«هریپاتر و سنگ جادو» در سال ۱۹۹۷ به چاپ رسید و پس از آن شش قسمت بعدی رمانهای «رولینگ» با موفقیتی روزافزون روانه بازار کتاب شدند. «بلومزبری» ناشر کتابهای «هری پاتر»، فروش جهانی این رمانها را تاکنون ۴۵۰ میلیون نسخه اعلام کرده است. رمانهای مشهور «رولینگ» تاکنون به ۷۹ زبان دنیا ترجمه شدهاند. اقتباس سینمایی این هفت اثر در قالب هشت فیلم با بازی «دنیل رادکلیف» و «اما واتسون» نیز در فروش بالای این کتابها بیتاثیر نبوده است. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ هشت فیلم «هری پاتر و سنگ جادو»، «هری پاتر و تالار اسرار»، «هری پاتر و زندانی آزکابان»، «هری پاتر و جام آتش»، «هری پاتر و
محفل ققنوس»، «هری پاتر
و شاهزاده دورگه»
و «هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت اول و دوم» در سینماهای جهان اکران شدند و به فروشی بالغ بر هشت میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار دست یافتند.
> نبرد فرهنگ ها
اما سوالی که در این بین مطرح میشود این است که چه چیزی سبب
شده تا بعد از گذشت این همه سال هری پاتر همچنان طرفداران
پر و پا قرصی داشته باشد که تمام زندگی شان را در کتابها و داستانهای او
متصور هستند؟ شادان کریمی، جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی در این خصوص به آفتاب یزد گفت:« استقبال بینظیر و همگانی از
هری پاتر، چه حالا که چندین سال از شروع داستانهای او میگذرد و چه همان زمانهایی که تازه داستانهای آن منتشر شده بود را میتوان به
نوعی حاصل سرخوردگی همگانی جوامع بشری دانست. موضوع پاتر هدها تنها به جوانان و نوجوانان کشور ما خلاصه نمیشود و در تمام کشورها با سبک و سیاق خاص آن کشور وجود دارد و نکته حائز اهمیت این است که رده سنی ندارد. یعنی در بین طرفداران هری پاتر از نوجوان 10-12 ساله میبینید تا مرد 30-40 ساله و همه آنها هم شیفته این داستان و قهرمان آن هستند و در واقع هری پاتر برای آنها اسطوره است چرا که دنیای جادویی هری پاتر فرصتی است برای پشت سر گذاشتن
ناتوانایی های بشری. در دنیای هری پاتر است که آرزوهای دست نیافتنی تحقق می یابد. در واقع این دنیا پاسخی است به نیاز جامعه غربی. دنیای هری پاتر سرشار از جادو است، نیروهای ماوراءلطبیعه ای که به طبیعی ترین صورت ممکن مورد استفاده قرار می گیرند.
نویسنده این داستانها خوب دانسته است که روح عصیانگر انسان قرن حاضر با نفی نیروهای ماوراءلطبیعی و انکار امور نامحسوس و غیر تجربی راضی نمی شود.این در حالی است که نگاهی به روند رشد و تکامل در کشورهای غربی نشان میدهد انسان غربی از دو قرن پیش نیروهای فراطبیعی را کنار گذاشته و به محسوسات پرداخته است، چون می خواست تمام محیط اطراف خودش را تحت کنترل در آورد. رولینگ آنچه را انسان با علم ذاتی بر وجودش، نادیده گرفته بود، به تصویر کشید و در دنیای خیالی خود تحت کنترل انسان در آورد. در این دنیای تخیلی هیچ حوزه ای
باقی نمانده است که از تسلط آدم خارج باشد. اما نکته اینجاست که با
وجود اینکه این فضا برای انسان غربی با مختصات زندگی آن ساخته شده اما طرفدارانی هم در کشورهای دیگر به ویژه کشور ما دارد. من فکر میکنم دلیل اصلی این موضوع این است که ما هیچ وقت نخواستیم اسطوره پروری کنیم. در واقع اسطورههای داخلی کشورمان را همیشه نا دیده گرفتهایم و از کنار آن به راحتی گذشتهایم بدون اینکه این اصل مهم را در نظر بگیریم که جوان و نوجوان ما نیاز به اسطوره و قهرمان دارد. ما اسطورهها را پاک کردهایم و خودمان نوجوانانمان را به این سمت و سو سوق دادهایم که به سمت قهرمانان و اسطورههای غربی بروند بدون اینکه در نظر بگیریم چقدر این اسطورهها با واقعیت زندگی ما در تقابل هستند.»
او در ادامه افزود:« هری پاتر در کنار سایر قهرمان سازیهایی که طی این سالها کشورهای غربی انجام دادهاند بیشتر با فرهنگ ما سازگاری دارد و مفاهیم انسانی را در کنار داستانهای هیجان انگیز نشان میدهد اما ما یاد نگرفتهایم که مفاهیم انسانی دیگر از درس دادن و نصیحت کردن گذشته است و نوجوان نیاز دارد با داشتن الگویی در دسترس و قابل لمس مفاهیم انسانی را بیاموزد. ما از این مسئله غافل شدهایم اما کشورهای غربی این موضوع را به خوبی فهمیدهاند و به همین دلیل الگوهایی مثل هری پاتر، پیتر پن، اسپایدرمن، سوپرمن و غیره را شکل دادهاند تا جوانان و نوجوانان را با مفاهیم والای انسانی آشنا کنند. دیگر دوره این نیست که نوجوان در کلاسهای درس دوستی، احترام به خانواده و درست زندگی کردن را یاد بگیرد، نوجوان امروز نیاز به الگویی قابل لمس دارد تا بیاموزد.»
او تاکید کرد:« خاصیت سن نوجوانی اسطوره گرایی است و دلیل اصلی آن هم این است که در سن نوجوانی مغز هیجانی بر مغز عقلانی غلبه دارد بنابر این نوجوان درگیر هیجانات ریز و درشتی است که با آن سر و کار دارد. یک زمانی در کشور ما فوتبالیستها و ورزشکاران اسطوره و الگوی نوجوانان بودند اما حالا به دلایل مختلف، دیگر شاهد این موضوع نیستیم و حالا الگویهای غربی جای آن را گرفتهاند و این به دلیل کم کاری ما در این عرصه است. غرب از صنعت سینما و ابزار کتاب بهترین استفاده را برده است و نوجوانان را به آن سمتی که دلش میخواست کشیده است و ما جایگزینی نداریم که بخواهیم در قبال آن به نوجوان امروزمان بدهیم. همین میشود که در نهایت نوجوان امروز ما سر خورده از کمبودها با نوجوان غربی سوار یک کشتی میشود و فرهنگ آنها را جایگزین فرهنگ از دست رفته خودمان میکند. البته رسانهها به ویژه رسانه ملی ما هم تا حد زیادی در این امر موثر بوده اند. بارها و بارها دیدهایم که رسانه ملی فیلمهای سینمایی هری پاتر یا ارباب حلقهها و سایر فیلمها را پخش کرده است. پخش این فیلمها مشکلی ندارد به شرطی که ما خودمان هم چیزی در چنته داشته باشیم که در کنار آن ارائه بدهیم نه اینکه آخرین شاهکار رسانه ملی بچه مهندس باشد بعد بیاید و چنین فیلمهای سینمایی هالیوودی را هم به تصویر بکشد. نوجوان امروز ما میبیند و مقایسه میکند و در نهایت انتخاب میکند که چه الگویی داشته باشد و بدون شک ما هیچ چیز قابل مقایسهای با فیلمها و سینمای غربی نداریم پس بازنده این میدان ما هستیم.»
این جامعه شناس تاکید کرد:« دنیای تکنولوژی و عصر حاضر، دنیای بصری است که اگر نخواهیم خودمان را هم سو با آن بالا بکشیم قطعا قافیه را باخته ایم. این جنگ تن به تن نیست جنگ فرهنگ هاست و ما با اینکه فرهنگ غنی داریم، اما در این نبرد عقب ماندهایم و دلیل اصلی آن هم این است که خودمان فرهنگمان را نادیده میگیریم و از آن غافلیم بدون اینکه بدانیم نوجوان امروز به دنبال فرهنگ است. مسئولین ما هنوز اهمیت این موضوع مهم را درک نکردهاند که فیلمهایی مثل آقازاده و دل میسازند و این بزرگترین مشکل امروز ماست. چون ما هنوز نیازهای نوجوان امروزمان را نمیدانیم چه برسد به اینکه بخواهیم بر حسب نیازها تولید محتوا کنیم.»
چه بخواهیم و چه نخواهیم هری پاتر، امروز الگوی بخشی از نوجوانان جامعه ما است و ما هیچ جایگزینی برای آن نداریم. این موضوعی است که مسئولین ما از آن غافل هستند و آن را نادیده میگیرند به این امید که شور نوجوانی است و فروکش خواهد کرد بدون اینکه بدانند شخصیت و دیدگاههای یک فرد در همین سن نوجوانی شکل میگیرد.
سایر اخبار این روزنامه
دل مردم به سلامت نفس بازار دارو «قرص» نیست!
پاترهدها چه کسانی هستند؟
اتمام حجت تهران
منتظر موج سوم کرونا باشید
سهم نمایندگان از بودجه عمومی کشور
حفاظت از تخت جمشید با 5 میلیون تومان در سال!
انگیزههای پومپئو از سفر به خاورمیانه
اگر بایدن رئیسجمهور شود چین کشور ما را تصاحب خواهد کرد!
باران کجا برود؟
پنالتی بلای جان تیم گلمحمدی
نخستین هواپیمای بمب افکن کوثر به زمین نشست