یکه‌سوار انقلاب در خراسان

محمدعلی صمدی: «اسدالله علم! خیال کردی تو سوار کار شدی؟ همین چند روز حسابت روشن می‌شود».  این جملات آتشین، در حالی با صدایی پرطنین و رسا از بالای منبر مسجد «فیل» فریاد ‌زده می‌شد که تنها 4 ماه از سرکوب قیام 15 خرداد 42 با سرب داغ و طناب دار می‌گذشت. چند شب قبل، در همین مسجد، بر فراز همین منبر، شخص معممی، از رفراندم رژیم پهلوی موسوم به «انقلاب سفید» دفاع کرده بود که با اعتراض و ابراز بیزاری مردم مواجه شد، لذا جلسات آن منبری قطع و بنا شد برای جلسات بعدی از مجتهد خوشنام، جوان و پرشوری به نام «سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد» دعوت شود. این روحانی 31 ساله که منبرهای اعتراضی و پرحرارتش، یک بار هم موجب دستگیری‌اش شده بود، بویژه پس از ماجرای 15 خرداد، آوازه‌ای پیدا کرده بود و همین باعث شد جمعیتی بیش از ۵ هزار نفر برای استماع سخنانش در مسجد اجتماع کنند. هاشمی‌نژاد مجموعا ۳ شب در مسجد فیل سخنرانی کرد و بدون ملاحظه، صدر تا ذیل رژیم پهلوی را با تیغ زبانش مورد حمله قرار داد. کار به جایی رسید که «ساواک»، چهارشنبه‌شب 23 مهر 42، پس از پایان منبر، در مقابل چشم مردم اقدام به بازداشت ایشان کرد. این اقدام که بنا بود باعث رعب و وحشت شود، عامل خشم و نفرت شد و مردم با چوب و سنگ و آجر به سوی خودروهای امنیتی حمله بردند. ماموران به سمت مردم آتش گشودند که به زخمی شدن تعدادی و شهادت حداقل ۲ نفر منجر شد.  از این پس، نام آیت‌الله سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد با نهضت اسلامی و حضرت امام خمینی گره خورد و تا 15 سال بعد، او از دردسرسازترین فعالان مذهبی- سیاسی در استان خراسان به شمار می‌رفت و طی این مدت ۳ بار دیگر بازداشت شد که در یک فقره، ۲ سال به زندان افتاد. در ماه‌های منتهی به سقوط رژیم سابق، مثلث «خامنه‌ای- هاشمی‌نژاد- طبسی» رکن رهبری تظاهرات مردمی و مبارزات ضدشاهنشاهی در خراسان بود. عوامل امنیتی-اطلاعاتی پهلوی در استان خراسان، او را به عنوان ناراحت‌ترین و یاغی‌ترین ناراضی می‌شناختند که باید بشدت تحت نظرش داشت.   پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او هیچ مسؤولیت رسمی‌ای نپذیرفت. تنها با رأی مردم زادگاهش «بهشهر» در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی شرکت کرد و دبیرکلی «حزب جمهوری اسلامی» در مشهد را پذیرفت و در همین جایگاه، این بار، تیغ زبانش را علیه دارودسته‌های گرد آمده زیر پرچم بنی‌صدر و رجوی به گردش درآورد. کلام بران و قاطع او، غوغاسالاران و هوچی‌گران را مستاصل می‌کرد و به ‌رغم اینکه هیچ مسؤولیت رسمی و دولتی نداشت، قدرت نفودش در میان مردم عادی کوچه و بازار، بشدت مخل فعالیت‌های جریان‌های غیرانقلابی و مخالف «خط امام» بود. به همین دلیل بود که 100 روز پس از اعلام جنگ مسلحانه منافقین علیه «جمهوری اسلامی»، هدف عملیات انتحاری قرار گرفت و در 49 سالگی به شهادت رسید. امام خمینی(ره) که «آسیدعبدالکریم» را از نزدیک می‌شناختند، در روز شهادت او که مصادف بود با سالگشت شهادت حضرت جوادالائمه صلوات‌الله علیه چنین فرمودند: «امروز در روز شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد».