سونامی طلاق به دهه هفتادی‌ها رسید

آرمان ملي: بر‌اساس آمارهاي سازمان ثبت احوال کشور، 12.2 درصد از ازدواج‌هاي صورت گرفته بين سال 91 تا 97 به طلاق ختم شده و 2.8 درصد از اين زوج‌هاي طلاق‌ گرفته فقط يک سال زندگي کرده‌اند. به تعبيري، ميزان طلاق ثبت شده نسبت به ازدواج‌هاي ثبت شده حدود 20 درصد است و ميانگين سني طلاق 25 تا 26 سالگي است. يعني نسل ازدواج‌هايي که به طلاق ختم شده به دهه هفتادي‌ها رسيده است و حدود نيمي از نسل ازدواج‌هاي زنان که منجر به طلاق شده‌اند، مربوط به زنان دهه هفتادي است. اين زنان به‌طور متوسط در 17.3 سالگي در سال 91 ازدواج کرده و پس از 2.3 سال زندگي مشترک در سن 20.1 سالگي طلاق را تجربه کردند. دختران 17 ساله‌اي که تازه پا در فضاي جواني گذاشته‌اند و به تعبيري هنوز نوجوان محسوب مي‌شوند، نه تنها نمي‌دانند که از زندگي چه مي‌خواهند، بلکه تصوير درستي هم از زندگي مشترک در ذهن ندارند. در اين رابطه اصغر مهاجري، جامعه‌شناس مي‌گويد: در دهه 60 رشد جمعيت بالاي 3 درصد داشتيم، طبيعتا وقتي سن ازدواج به سال 83 رسيده است، جمعيت زياد ازدواج کننده هم داشته ايم، عيب ثبت احوال در اين آمارها اين است که بايد تعداد افراد جوان را هم نشان مي‌داد و ما مي‌فهميديم که کم شده است يا زياد، براي اينکه آن زمان دهه 60 هاي ما که مي‌خواستند دهه 80 ازدواج کنند، در خيلي موارد رشد 3 درصدي وجود داشته است ولي دهه 90 اگر در مورد فرصت ازدواج دهه 70 آمار بگيريم بايد اين را درنظرگرفت که رشد جمعيت ما هم کم شده است، يعني تعداد افرادي که در فرجه ازدواج قرار دارند کاهش يافته است. با اين وجود آمار ازدواج کمتر شده ولي طلاق رشد چشمگيري داشته است، چه 15 تا 19 ساله، چه 20 تا 24 ساله؛ طلاق نسبت به سال هاي قبل بيشتر است. وي در ادامه خاطرنشان کرد: دهه اخير اتفاقي در جهان رخ داد که آن را رنسانس (چرخش) فرهنگي ناميدند، در کشور ما تهران، کلان شهرها و شهرهاي متوسط ما هم درگير اين گرفتاري است و در شهرهاي کوچک و روستاها هم اشاعه مي‌يابد؛ اين چرخش چيست؟ آنچه که در اين رنسانس فرهنگي سبک زندگي را تغيير مي‌دهد، فضاي اجتماعي و به قول بورديو ميدان جاذبه اين افرادي که به ترتيب نام بردم ميدان مصرف است، و بيشتر مصرف کالاهاي فرهنگي؛ شما رشد گوشي‌هاي هوشمند اندرويدي را ببينيد، کافي شاپ‌ها را ببينيد که همه از اين نوع هستند. ايران شرايط بسيار خوبي داشت، از زماني به اين چرخش فرهنگي مبتلا شد که خانواده‌ها از ساليان قبل کنترل جمعيت را شروع کرده بودند و به دو، تک فرزندي رسيدند، افراد پول تو جيبي خوبي داشتند، شغل وجود ندارد، سطح تحصيلات شرايطش را فراهم کرده است، توجيه اين است که نمي‌خواهم ازدواج کنم و مي خواهم به دنبال لذت‌هايم بروم و حمايت‌هاي اقتصادي هم مناسب و فضا هم کاملا آماده بود.
تبعات کاهش سن طلاق
رئيس انجمن مددکاري اجتماعي ايران درباره اين معضل اظهار مي‌کند: در اين چند سال اخير بالا رفتن فراواني آمار طلاق در کشور يکي از دلايل رشد اين آسيب اجتماعي است. از طرفي معمولا در حدفاصل يک تا دو سال تا 5 سال نخست پس از ازدواج، بحث طلاق پيش مي‌آيد. با توجه به ميانگين سني ازدواج اين اتفاق چندان هم غيرطبيعي نيست. آمار طلاق کلا بالا رفته است که با توجه به ويژگي ميانگين سن ازدواج طبيعتا به اين دهه برخورد مي‌کنيم. به گفته حسن موسوي چلک، بر‌اساس آمارهاي موجود روند طلاق در ايران افزايشي و برعکس، ازدواج، کاهشي بوده، بايد به اين قضيه بپردازيم که طلاق، جزيره نيست. يک بخش آن به سياست‌گذاري‌ها بر‌مي‌گردد، نمي‌توان تأثير تصميم‌گيري‌هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي را نفي کرد. بخش ديگر به خود افراد بازمي‌گردد، مهارت همسرداري، مهارت‌هاي بين فردي، فرهنگ گفت‌و‌گو و خودمراقبتي از جمله موضوعاتي هستند که براي کنترل و کاهش طلاق بايد مدنظر قرار بگيرند. دسترسي به خدمات مشاوره‌اي و ارزان هم موضوعي است که نبايد از آن غفلت کرد. بحث بعدي به عوامل مؤثر در بروز طلاق برمي‌گردد، قبل از تنظيم هر برنامه‌اي در جهت پيشگيري از هر آسيبي از جمله طلاق، بايد به عوامل مؤثر پديدآورنده آن دقت کرد. در خصوص آسيبي مانند طلاق، مواردي مانند موادمخدر، خشونت، ميزان رضايت از روابط زناشويي، نحوه پرکردن اوقات فراغت، مهارت‌هاي ارتباطي – ÇÌÊãÇÚí، ÈíکÇÑí æ ãæÖæÚÇÊí ÇÒ Çíä ÏÓÊ ãÄËÑ åÓÊäÏ. åÑ کÏÇã ÇÒ Çíä ÚæÇãá ãí‌ÊæÇääÏ Òãíäå ÓÇÒ گÑÇíÔ ÇÝÑÇÏ Èå ØáÇÞ ÈÇÔäÏ.